جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳
ساعت : ۲۲:۴۴
کد خبر: ۱۲۹۹۰۵
|
تاریخ انتشار: ۰۴ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۲:۰۰
عباس مؤذن*
آرزوهای آرمان شهریتا پيش از دوره شهرنشيني، در جوامع اولیه، فرهنگي ساده ولي سازگار و كار آمد وجود داشت که در سايه آن اعضاي جامعه ناگزير بودند براي بقا و به دست آوردن روزی خود، از صبح تا شام كار کنند. در اين جامعه، افراد به اقتضاي فرهنگ خود، با جامعه وحدت داشتند، چندان كه فرد از جامعه جدا نبود و افراد به بركت وحدتی که با جامعه داشتند، مظاهرطبيعت را نيز هم‌بسته و ياور خود مي‌پنداشتند.

انديشه، كه يكي از فعاليت‌هاي حياتي اورگانيسم است با عملِ عيني پيوستگي داشت و براي حل مشكلات به كار مي‌رفت. اعضاي هر گروه با يكديگر همدرد و با اعضاي گروه‌هاي ديگر مهربان بودند. هر يك از گروه‌ها با قدرت جمعي خود، بدون هیچ رقابتِ ستیزه جویانه، با مخاطرات ناشناخته محیط رو به رو مي‌شدند و از ستیزه جویی دوری می‌کردند. هرچند که انسانِ آن دوره، از كمبودها رنج مي‌كشيد، اما با نيروي همبستگي‌گروهي، بي تزلزل زندگي مي‌كرد و شخصيت او مانند جامعه‌ي او سالم بود.

با آغاز شهرنشینی و تبعیتِ فرد از قوانین مدنی، نیازهای انسان رو به فزونی گذاشت. ازدیاد نيازها و عدم برآورده شدن بسياري از آن‌ها، شخصيت انسان را متزلـزل و جامعـه پريشان کرد. از اين رو اكثر مردم در اكثـر اوقـات بـه تصـور نيـل بـه آسـايش و آرامـش، چيزهـايي مي‌خواهند كه آرامش‌شان را از بین می‌برد و آن‌ها را به كارهايي وا می‌داردكه نگرانی و روزمرگی زاست. به این ترتیب به مرور زمان این آرامش در سایه‌های گنگ و مبهم زندگی جدید گم شد و از میان قصه‌ها و افسانه‌ها سر برآورد؛ به این ترتیب زندگی در اتوپیا یکی از آرزوهای نهفته در روح جمعی بشر گردید.

باید به این نکته توجه داشت که زمان «گذشته» در «اکنون» نیز دیده می شود زیرا گذشته تنها یک ماضی از دست رفته نیست، بلکه می تواند همچنان اتفاق بیافتد و در حرکت زنده خود، به زمان حال بپیوندد و معنای تاریخی-دراماتیک خود را نشان دهد.

شاید به این دلیل است که انسان درک ذهنی از آرمان‌ها و آرزوهای خود را در ساختن سرزمین‌های [ذهنی] آرمانی، که به دور از فقر و ناعدالتیِ ناشی از جهل شاهان و فرمانروایان است، در«نامکانی» ایدئالی بنا کرد، تا جایی که بیشتر شعرا، فلاسفه و جامعه‌‌شناسان جهان از سده‌های باستان تا قرن حاضر، به شکل‌های مختلف درباره چگونگی زندگی ساکنان این اتوپیاها و رفتارهای فردی و جمعی در آرمان‌شهرها سخن گفته‌اند.

 نزد انسان باستان، آرمان‌شهر در حوزه نامنُتـَهای جغرافیای اساطیری قرار دارد و انسان ازلی، غالبا مرزهای برکرانگی آرزوهای کودکی خود را در آن جستجو می‌کرده است. به همین دلیل کهن‌ترین نمونه‌های آرمان‌شهر را باید در اسطوره‌ها جستجو کرد.

در تاریخ و ادبیات ایران و در آثار بزرگانی چون محمد باقر مجلسی، مولوی بلخی، محمد بن حریر طبری، ابونصر فارابی، نظامی گنجوی، فردوسی و... از ساکنان آرمان‌شهرها سخن گفته و درباره چگونگی وکیفیت زندگی اجتماعی و نظام‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی حاکم بر آن بسیار سخن گفته شده است.

به عنوان مثال در مدینه فاضله ابونصر فارابی، عدالت و سعادت واقعی حکم‌فرما است و فرمانروای این آرمان‌شهر از خصوصیاتی مانند حکمت و عدالت برخوردار بوده و از چگونگی سعادتمند شدن حقیقی بشر آگاهی دارند.

 زندگی افراد ساکن یک آرمان‌شهر هدفدار بوده و ارتباط بین اعضای این‌گونه جوامع نقشی مهم و اساسی دارد؛ البته ارتباطی که بر پایه تناسب‌های فرهنگی شکل می‌گیرد. مرحوم مجلسی در بحارالانوار داستان آرامان‌شهری را شرح می‌دهد که پیروان حضرت موسی(ع) در آن زندگی می‌کردند، مردمی که خداوند به پاس کارهای نیک و پرهیزکاری‌شان برکت و رحمت را به زندگی‌شان سرازیر می‌کند.

در این داستان روزی اسکندر مقدونی از این شهر گذر می‌کند و از زندگی آن‌ها می پرسد. در پاسخ آن‌ها به جامعه آرمانی خود اشاره کرده و از نوع زندگی و جامعه بدون طبقه خود چنین تعریف می‌کنند که،در این شهر مردم مُردگان خود را در جلوی منازل خود که البته فاقد در ورودی نیز هستند، به خاک می‌سپارند تا همیشه به هنگام خروج از خانه به قبر آن‌ها بنگرند و به یاد مرگ بیافتند. آن‌ها به اندازه نیازشان از منابع استفاده کرده و هیچ‌وقت زیاده خواه نیستند. به همین دلیل هیچ‌گاه نیازی به حاکم و فرمانروا و پاسبان ندارند، چون کسی دست به کار خلاف نمی‌زند و از قانون سرپیجی نمی‌کند؛ آن‌ها در داد و ستد خود عادل و درست‌کار هستند؛ هیچ‌گاه گرفتار فقر و تنگدستی هم نمی‌شوند.

مردم ساکن آرمان‌شهر به دلیل توکلی که به خداوند داشته و خود را تسلیمِ تصمیمِ قضا و قدر می‌کنند، از قلبی آرام، شاد و عمری طولانی برخوردارند: دروغی نگوییم در هیچ باب/ به شب باژگونه نبینیم خواب/ ندارد زما کس زکس مال بیش/ همه راست قسمیم در مالِ خویش/شماریم خود را همه همسران/ نخندیم برگریه ی دیگران...

محمد بن جریر طبری، در تفسیر سوره اعراف، سالک(ذوالقرنین قرآنی) این شهر را پیامبر اکرم(ص) در سفر بازگشت خود از معراج می‌داند و ساکنان آن را «سبطی»، از اسباط دوازده گانه قوم اسراییل. در واقع «اعراف» نام محلی است که در روز قیامت افرادی که بین بهشت و دوزخ قرار دارند(نه می‌توانند به بهشت بروند و نه مستوجب جهنم اند)، در آن‌جا قرار می‌گیرند.

در مخزن‌الاسرار نظامی، همه کائنات در خدمت انسان قرار می‌گیرد، به گونه‌ای که آفریده‌های خداوند به سوی انسان و البته در ارتباط مستقیم با او در حرکتند.

 نظامی گنجوی کوشیده است تا انسان را متوجه بُعد روحانی‌اش کند و بدین طریق او را به کمال حقیقی خود راهنمایی می‌کند. مثلا اخلاق یکی از شاخصه‌های شهروندان در آرمان‌شهر است و مهربان بودن از خصوصیات فرهنگ [ایرانی و اسلامی] است که موجب محکم شدن فضیلت‌ها و در نتیجه سعادت بشر است.

بر خلاف زندگی انسان در آرمان‌شهر افلاطون، «برابری اقتصادی» یکی دیگر از نشانه‌های مهمِ شهرهای آرمانی در آثار و ادبیات عرفانی و اسلامی است. نظامی گنجوی به رفاه و توسعه اقتصادی تاکید می‌کند؛ که توسط حاکم و فرمانروای دانشمند و کاردان و با ایمان ایجاد می‌شود. زیرا در جامعه‌ای که رفاه و گسترش اقتصادی وجود نداشته باشد، هرگز هویت انسانی نیز به دست نمی‌آید.

در نگاه حکیم فردوسی طوسی، عدل و داد، از عوامل مهم در ماندگاری حکومت‌ها است؛ یعنی هر کاری که بر اصول و کارکردهای خود مورد استفاده قرار بگیرد، عدالت نیز بر پیکره جامعه به درستی اعمال می‌شود. ویژگی‌های مشترک بیشتر تئوری‌های اتوپیایی با نظریه آرمان‌شهر در اندیشه فردوسی نشان می‌دهد که در ساخت آرمان‌شهر ایرانی و در عرصه‌های اجتماعی جهان واقعی، «داد و خرد» قابل تحقق و بسط بوده و از وجهه‌ ای آینده پژوهانه برخوردار است. با توجه به گستردگي مفهوم عدل و داد در نظریه آرمانی فردوسی، بی عدالتی تهدیدی برای هر آرمان‌شهر است و آن، حكومت بدون طبقه اجتماعي است كه با مفهوم داد به معنای هر چيز و كسي در جاي خود متناقض است.

بسیاری از فیلسوفان وجود آرمان‌شهر را صرفا به شکل انتزاعی و در ذهن بشر میسر دانسته‌اند و از آن به عنوان «مکان بی مکانی» نام برده‌اند. نظامی گنجوی بیشتر روایت‌های خود را با نشانه‌های زمانی و به ویژه در شب آغاز کرده است. او در معراج پیامبر(ص) به موضوع «مکان بی مکانی» اشاره کرده است، یعنی مکانی که ویژگی‌های مکانی را برای در برگرفتن افراد دارد. مثلا زمان معراج پیامبر «شب» است و فرشته‌ها همیشه جوان هستند و جوان بودن آن‌ها بیانگر نوعی «بی‌زمانی» است، چون هیچ نشانه‌ای از گذر زمان را در چهره آن‌ها نمی‌توان دید.

در نوع ادبیات آرمان‌شهری، یک احساس نوستالژی وجود دارد که در حقیقت همان وحشت تبعید از بهشت، به سوی دنیای خاکی است و تصویر کهن‌الگویی ساختن شهرِ آرمانی یا «بهشت زمینی»، عوامل اصلی شكل دهنده آن است. این شهر، ساختی کهن‌الگویی مشابه سرزمین خدایان در آسمان دارد. در روایت‌های اساطیری، ساختی فانتزی، در روایت‌های مذهبی و عامیانه، ساختی تمثیلی و در ادبیات تعلیمی، ساختی رمزگونه در ادبیات عرفانی دارد.

منابع:

کتاب:

*کلیات خمسه نظامی گنجوی وحید دستگردی، نشر صدر؛ و نگاهی به پژوهش دکتر بهمن نامور مطلق؛ آرشیو مجله فرهنگ و پژوهش .

 *اسکتدرنامه:به کوشش ایرج افشارنشر کتاب، تهران

* تاریخ فلسفه غرب: برترانراسل. ترجمه نجف دریابندری. نشر پرواز

* مثنوی معنوی: محمد جلال الدین محمد بلخی: انتشارت طلوع شاهنامه فردوسی: نشر بیهق

* سیر العباد الی المعاد، سنایی غزنوی: ترجمه مریم السادات رنجبر. انتشارات مولی

* تفسیر طبری: ترجمه ابوالقاسم پاینده. انتشارات توس: تهران

مقالات:

*کهن الگوهای شهر پردیس و انواع و نمودهای آن در فرهنگ ایرانی و ادبیات کهن: مهدی پرهام و دکتر فرزاد قائمی

*پژوهشی در تحلیل کهن الگویی آرمانشهرگرایی و سیر الگوواره های ادبیات آرمانشهری در ادب کلاسیک ایران: دکتر فرزاد قائمی، استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد.

* آرمانشهر ایرانی-اسلامی از منظر نظامی گنجوی: آیدا کیافر و حمیدرضا صارمی- فصلنامه علمی پژوهشی نظریه‌های اجتماعی متفکران مسلمان/سال نهم/شمار اول ص 131-366

*کارشناس هنر
نظر شما