مشهديزاده: شكوه رياضي نخستين زن نوگرا ايراني در نقاشي بود
عباس مشهديزاده، نقاش و مجسمهساز، در نمايشگاه «پيشگامان هنر نوگراي ايران» كه هفتم آذر در موزه هنرهاي معاصر ايران افتتاح شد، از شكوه رياضي، نخستين نقاش زن نوگراي ايران، ياد كرد و وي را استاد و معلم همه نقاشان و هنرمندان پيشرو ايراني از جمله اسفندياري و جوادي پور دانست.

مشهديزاده در گفتو گو با خبرنگار شهر درباره هنر امروز ايران گفت: نوها و تازهها هميشه در صفند و پي در پي ميآيند. بدون اجازه و گذرنامه و ويزا هم ميآيند. چه به آنها اجازه داده شود و چه نشود، با شتاب هم ميآيند.
وي درباره اسفندياري و جوادي پور اظهار داشت: اين دو نفر جزء چند نفري بودند كه در دوره اول دانشكده هنرهاي زيبا تربيت شدند. از سال 1318 تا 23 و 24 در آنجا درس خواندند و معلمشان كسي بود كه شاگرد خوب كمالالملك بوده است. نحوه نگاه اين نقاش، يك نگاه مكتبي خاص بود كه از مدرسه هنرهاي مستظرفه و متاثر از كمالالملك بود و با همان شيوه در دانشكده تدريس ميكرد. آموزشهاي استاد حيدريان همه همينطور بوده است. ولي چند نفري كه از آن دوره بيرون آمدند، هر كدام مثل انگشتان دست با هم متفاوت بودند؛ زيرا خميرهها و جانمايههاي ذهني آدمها و علايق، كششها و ذائقههايشان با هم فرق دارد.
وي ادامه داد: در ميان اين عده نوپردازترين هنرمند خانم رياضي بود؛ گرچه عنوان ميشود كه آقاي ضياءپور از ديگران نوگراتر بوده، ولي نه. ضياءپور به اندازه خانم رياضي پيشرو، پيشرفته و نونگاه نبود. خانم شكوه رياضي به دليل اقامت طولانياي كه از طفوليت در پاريس داشت، پس از آمدنش به ايران، در 1318 در دوره دانشجويي با اين گروه همراه شده بود و مترجم آنها نيز بود؛ زيرا خانمي به اسم مادام آشو استاد فرانسوي اين گروه در آتليه بوده و تعليماتش درست 180 درجه مقابل و مغاير با استاد حيدريان بود.
مشهديزاده افزود: همه آموزشهاي مادام آشو را خانم رياضي براي ديگر اعضاي اين گروه ترجمه ميكرده است. اگر به كارهاي كمي كه از خانم رياضي باقيمانده است نگاه كنيد متوجه اين ميشويد كه وي تمام انرژي و عمر خود را صرف تربيت اين هنرمندان كرد. ما حدود 50 نفريم كه همگي شاگردان اين خانم بودهايم. نقاشاني چون زندهرودي، پيلآرام، عربشاهي و بسياري ديگر از نقاشان همدوره آنها و خانم رياضي توانسته است شاگردان خود خيلي خوب بار بياورد. اگر كسي حرفي و صحبتي داشته، جنبش و حركتي داشته و چيزي ارائه داده است از جمله تكتك اين هنرمندان، كساني هستند كه خانم رياضي تربيتشان كرده است.
اين مجسمهساز گفت: البته اين خانم خيلي فرصت نكرد كه خودش نيز در آتليه كار كند و تنها تعدادي كار در پاريس دارد كه در خانه اقوامش هستند. خودش نيز جوانمرگ شد و در 40 سالگي به دليل سرطان در عرض 12 روز در سال 1341 فوت كرد. شكوه رياضي يك نگاه، پرسپكتيو و تصور ديگري از هنر داشت. دست بسيار قرصي نيز در طراحي داشت كه حتي در آن زمان مردها اين دست محكم را در طراحي نداشتند. او در توان آموزش، توان طراحي و توان اداره آتليه و در رنگگذاشتن و كمپوزيسيسون بسيار پيشتازي كرده بود. كلمه «كمپوزيسيون» را ما 50 نفر اولين بار از ايشان شنيديم و بسياري از نكات تاريخ هنر قرن بيستم را نيز همينطور.
مشهديزاده سپس درباره محمود جوادي پور و اثارش اظهار داشت: نگاه آقاي جواديپور نگاهي كاملا مردمي است. او انسان را در فضاهاي كارياش لحاظ ميكند و شما همه جاحضور انسان را ميبينيد، حتي در منظرههايش. او تنها كسي است كه اينگونه به جامعه و به آدمها، به كسبه و حرف و مشاغل نگاه ميكند و جامعهشناسياي كه ميتوانيم در كارهايش بيابيم بسيار درخشان و ديديني است.
وي ادامه داد: ضمن اينكه هيچكدام از شاگردان خانم رياضي به گرافيك نزديك نشدند. در حاليكه جوادي پور به حق پدر گرافيك نو ايران است. آنچه كه ما از گرافيك داريم، در سنگنبشتهها در تخت جمشيد و قبلتر و بعدتر و در نگارههايي است كه در نگارگري داريم. من تمام اينها را گرافيك فرض ميكنم براي اين كه رسانهاند و در كتب مختلف از دوران سلجوقي و ساماني و صفوي و حتي تا دوره قاجار در خدمت متنها و شعرها بودهاند. ولي وقتي به اين ميرسيم كه گرافيك نو ما را در قرن بيستم چه كسي پايهگذاري كرد، بيگمان اين فرد دكتر جواديپور است؛ زيرا كارهايي كرده است كه در اين نمايشگاه هست و تاريخ آْنها متعلق به زماني است كه ما متولد نشده بوديم و او در اين آثار كار گرافيك كرده است.
مشهديزاده افزود: دانشكده هنرهاي تزئينياي بود كه در 1339 با 6 رشته گرافيك، معماري تزئيني، نقاشي تزئيني، مجسمهسازي تزئيني و به اصطلاح شهري، طراحي پارچه و طراحي صحنه تاسيس شد. فرشيد مثقالي، گرافيست و استاد دانشگاه در زمانيكه تازه فارغالتحصيل شده بود، رفته بود براي سربازي و از او پرسيده بودند رشتهات چيست. گفته بود گرافيك. گفته بودند گرافيك چيست بفرستيدش اداره ترافيك!!
وي تصريح كرد: تا به اين حد مسئله گرافيك ناشناس بوده و در اين حال آقاي جواديپور در آن سنين كار گرافيك كرده و گرافيكهايش هم بسيار خوب، رسا و گوياست. با رسانههاي بسيار گويا و مفهوم براي مردم آنزمان در سالهاي 20 تا 40 ؛ در حاليكه آقاي مميز يا دانشكده هنرهاي زيبا در سال 1347 گرافيك را راهاندازي ميكنند.
اين نقاش و مجسمهساز مجددا درباره جوادي پور گفت: اين مرد پيشتر طراحي تمبر كرده، جلد كبريت طراحي كرده، اعلان و پوستر كار كرده و اينها بسيار مهم است و چند بعدي بودن و چند ساحتي بودن فضاهاي گوناگون را نشان ميدهد.
وي ادامه داد: البته جهان ما امروز در حال تكساحتي شدن است؛ درحاليكه در گذشته قدماي ما همه چند حرفهاي بودند. طبيب، فيلسوف، معلم، دندانپزشك و آرايشگر بودهاند و چندين حرفه را همزمان داشتهاند و اينكه جواديپور توانسته چندين حرفه را داشته باشد چيزي است كه در آن زمان شايع بوده و خانوادهاش نيز از نظر لايهها و طبقات جامعه جزء خانوادههاي مرفهي در كرمان بودهاند و او بضاعت اين را داشته كه به تمام اين حرفهها بپردازد و در همه آنها نيز رو سفيد بيرون آمده است.
مشهديزاده افزود: شكيبايي و صبورياي كه از اين هنرمند مي بينيم به راحتي به دست نميآيد. بلكه پس از شتابها و تندرويها و كاركردنهاي مكرر و مكرر در زمينههاي مختلف و به سامان رساندن آنها اين وقار و شكيبايي به دست ميآيد.
وي سپس درباره احمد اسفندياري گفت: او يك مرد بسيار مردمي و راحت و آسوده است اما فقط در زمينه نقاشي فعاليت كرده است. اسفندياري اولين كسي است كه به نوعي به امپرسيونيسم مراجعه كرد و امپرسيونيسم را پذيرفت و خواست كه به سمت آن برود، آن هم در آتليهاي كه امپرسيونيسم كار كردن بسيار دشوار بود. ايشان بود كه به نوعي از اين فضا عدول كرد و با طفره رفتن و بيرون رفتن از جاده اين كار را شروع كرد.
مشهديزاده تاكيد كرد: البته تمام اين اتفاقات بعد از دانشكده افتاد. تا زمانيكه استادشان آقاي حيدريان بود اصلا اجازه نميداد كه كسي اين كار را بكند. يكي از دوست داشتنيترين شاگردان حيدريان منوچهر يكتايي است كه از كلاس او گريخت و همينطور اسد بهروزان كه استاد تاريخ هنر من بود و پسر خوانده پروفسور آرتور پوپ بود.
وي درباره هنر امروز عنوان داشت: هنر معاصر جهان به يك سنت ديگري روي آورده است، بههمان صورت اجتنابناپذيري كه پيش از اين گفتم. نوها در صفند و به ترتيب ميآيند و اين نو نگاهي و نوپردازي امروز گونه خاصي به خود گرفته و خودش را پرورش ميدهد كه تا حدي با همه كساني كه حتي خودشان نوپرداز بودهاند بيگانه است. امروز نوپردازها و مدرنيستهايي را در دنيا ميتوانيد پيدا كنيد كه انتقاد دارند و با ديد انتقادي به هنري نگاه ميكنند كه در جهان گسترده شده است.
مشهديزاده در انتها گفت: من به اين اتفاق بها ميدهم و دلم مي خواهد آنقدر بمانم كه آنهايي را كه ميآيند ببينم و اين قانون آمد و رفت در عرصه آزادگي هنر است. هنر مثل هواست. هوا براي وارد شدن به جايي اجازه نميخواهد. مثل اكسيژن، مثل باران است. هنر هم همينطور است. سبكها و گونههاي مختلف پديد ميآيند و همه هم قابل ستايشند.
عباس مشهدي زاده در سال 1317 خورشيدي در روستايي در کناره جنوبي رود ارس در جلفاي ايران به دنيا آمد. وي در سال 1322 به همراه خانواده به تهران مهاجرت كرد. وي در سال 1336 با گذراندن کنکور وارد هنرستان هنرهاي زيباي پسران تهران و در سال 1341 از هنرستان فارغالتحصيل شد. وي سپس وارد دانشکده هنرهاي تزئيني شد و در سال 1347مدرک کارشناسي خود را در رشته معماري اخذ کرد. وي در سال 1381موفق به اخذ نشان درجه يک هنر -معادل دکتري- از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با داوري استادعلياكبر صنعتي شد.
نمايشگاه «پيشگامان هنر نوگراي ايران» هفتم آذرماه در موزه هنرهاي معاصر تهران افتتاح شد و تا 30 دي ادامه خواهد داشت. در اين نمايشگاه بيش از 200 اثر از دو پيشكسوت هنر مدرن ايران، محمود جوادي پور و احمد اسفندياري به نمايش گراشته شده است.