جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
ساعت : ۱۶:۲۷
کد خبر: ۴۲۵۸۹
|
تاریخ انتشار: ۰۸ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۶:۱۷
آلبوم موسيقي «سرانجام» که شامل 12 قطعه موسيقي فيلم‌هاي ايراني ساخته کارن همايونفر است توسط موسسه آواي خورشيد (بتهوون) منتشر شد.

به گزارش «شهر» اين آلبوم شامل موسيقي فيلم‌هاي جرم (مسعود کيميايي)، خاک آشنا (بهمن فرمان‌ارا)، گزارش يک جشن (ابراهيم حاتمي‌کيا)، يکي از ما دو نفر (تهمينه ميلاني)، قصه پريا (فريدون جيراني)، شب واقعه (شهرام اسدي)، زادبوم (ابوالحسن داوودي)، سوت پايان (نيکي کريمي)، ژاني گه‌ل (جميل رستمي)، از دور دست (رامين محسني)، مرگ کسب و کار من است (امير لطفي) و اسب حيوان نجيبي است (عبدالرضا کاهاني) است.

 

همايونفر براي موسيقي فيلم‌هاي جرم و زادبوم موفق به دريافت سيمرغ بلورين جشنواره فجر و براي فيلم‌هاي خاک آشنا و ژاني گه‌ل تنديس بهترين موسيقي فيلم جشن خانه سينما را کسب کرده است.

 

کارن همايونفر در توضيح اين آلبوم گفته است: «کودکي‌ام به فيلم‌هاي وسترن قد نمي‌دهد که عاشقانه دوستشان داشته باشم. اما کوچک که بودم سينمايي بود به اسم سينما دياموند، کنار کمپاني بي‌ام‌و روبروي امجديه سابق.

 

آن دوران سينما چه چيز خوبي بود. جنگ ستارگان، کينگ کنگ، قصه عشق وباني و کلايد، لويي دو فونس، جاده، و... آلن دلون هنوز جوان بود.از سينما که بيرون مي‌آمدم سست بود اين زانوها پايم انگار روي زمين نبود.

 

و چه شبهايي بود شبهايي که سينما رفته بودم تا صبح رويا، شمشيرهاي ليزري، نجات دادن دوچرخه دخترهمسايه از دست بچه‌هاي مزاحم به روش کلينت ايستوود. از اين خيال بافي‌ها با موتيف جاودانه برخورد نزديک از نوع سوم که ميشد با پيانوي خانه زد.

بعدها سينما سينه موند و همسايه‌اش پارامونت که چه والت ديسني‌هايي داشت و عجب بوي پاپ کورن و بلالي آنجاها بود. صداي انقلاب هم مي‌آمد .سينما بولوار و گوزن‌ها، پوليدور و از نفس افتاده، حباب با عينک سه بعدي و پدرخوانده که هنوز يک بود.

 

و خبر رکس آبادان بود و فيلم‌هاي بعدي را که با ترس ديدم و گاهي تجربه چسبيدن به در سالن تاريک سينما اما ترس از آتش هم نميتواند چشمت را از اين پرده بگيرد. آتش، آتش است حتي در سينماي فضاي باز کانون يا درايو اين سينماي متل قو. سينمايي ديگر نسوخت فقط چيزي درون ما ميسوخت.

 

چقدر زشت بود رفتار من. ناسلامتي عاشقانه‌ي داشتم به نام پيانو که با زندگي، کودکي، رويا و عاشقانه‌هايم گره خورده بود. انصاف نبود خيانت کردن به موسيقي.

عاشق چيز ديگر شدن که از جنس نور است و صدا نيست. دو عاشقانه که در يک دل جا نمي‌شود. سالها کنار پنجره ايستادن و فوتبال بازي کردن سرخوشانه‌ي هم محلي‌ها را با لذت تمرين پيانو عوض نکردم گويا بيماري اختصاصي من بود که کشيد تا غربت سرزمين‌هاي ديگر.

 

شکر ميکنم که موسيقي سر انجام مرا با خود برد اما دلم را نشکست و مرا دوباره رساند به سينما تا شايد بخشي از خاطره تصويري و صدايي شما باشم نزديک به بيست سال و شايد بعضي هايتان با ترانه هايم عاشق شويد شريک يکديگربشويم جايي ،لحظه ي . اين دوازده کار موسيقي فيلم ? سال اخير سهم عاشقي من است به سينما، موسيقي و شما که نازنين هستيد»

نظر شما