شکیبایی برای ستاره شدن/ نگاهی به کارنامه هنری خسرو شکیبایی
برای ستاره شدن و در یاد ماندن حتما باید زحمت زیادی کشید. مردی که یک ستاره واقعی در سینما و تلویزیون ایران بود و آنقدر شکست خورد تا به پیروزیهای بزرگ برسد و ما حالا او را با همین پیروزیها به یاد داریم. ۲۸ تیر ماه سیزدهمین سالروز درگذشت خسرو شکیبایی است.

۲۸ تیر ماه سیزدهمین سالروز درگذشت خسرو شکیبایی است. روزنامه جامجم در گزارشی به همین بهانه نوشت: مرد خوشصدای سینمای ایران با آن موهای لخت و راحتی باور نکردنیاش مقابل دوربین تا قبل از اینکه ستاره شود، دهها فیلم و سریال و تئاتر بازی کرده بود که شاید در یاد هیچکس نباشد و بعد از درخشش هم این روند را ادامه داد.
ما اما از او همان درخششهای بینهایت را به یاد داریم و واقعیت این است که ستاره بودن، همین است. یک زندگی پرفراز و نشیب با قلههایی که دست هیچکس به آن نخواهد رسید و شاید درههایی که کسی جرات نزدیک شدن به آن را نداشته باشد.
شاید اگر هیکل ورزیدهتری داشت همان سال۱۳۴۰ که به کشتی کچ علاقهمند شد و در چند مسابقه هم شرکت کرد، راهش را ادامه میداد و الان هیچکس از او خبری نداشت. اما حضور در یک مجتمع هنری به نام «باشگاه مرکزی جوانان » پایش را به دنیای بازیگری باز کرد و سال۴۲، اولی نقشش را که منفی بود در تئاتر «پنجه» به کارگردانی حسین افشار بازی کرد.
دو سال بعد اما به خدمت سربازی رفت و وقتی خدمتش تمام شد، مدتی گویندگی رادیو را تجربه کرد ولی هنوز دلش به دنبال بازیگری بود و سال۴۷ به گروه نمایشی توسکا پیوست و آنجا با هادی اسلامی آشنا شد که او را تشویق کرد تا وارد دنیای دوبله شود و او را به استودیوی شهاب برد و با چنگیز جلیلوند آشنا کرد.
آشناییای که چند سال بعد در دوبله فیلم «شعله» خودش را نجات داد و شکیبایی به جای « آقا میرزا » همان پیرمرد روستایی صحبت کرد. هر چند که جلیلوند پس از این فیلم به شکیبایی توصیه کرد دوبله را ادامه ندهد، چون صدایش زود برای مخاطب لو میرود. او در این سالها یعنی تا قبل از پیروزی انقلاب در چند تئاتر و سریال هم بازی کرد که مهمترین آنها سریال «سمک عیار» به کارگردانی محمدرضا اصلانی و «لحظه» ساخته محمد صالحعلا بود. با وجود این، هنوز هیچکس او را به عنوان یک بازیگر درجه یک، جدی نمیگرفت و نقشهایی که به او میدادند، چنگی به دل نمیزد. همه اینها در حالی بود که او داشت به ۴۰سالگی میرسید.
ستاره، متولد میشود
سال۶۱ ، خسروی ۳۸ساله در نمایش «شب بیست و یکم» بازی میکرد. از شانس او، مسعود کیمیایی به دنبال بازیگری برای فیلمش یعنی «خط قرمز» میگشت و آنقدر از بازی شکیبایی در این نمایش خوشش آمد که ۱۱بار آن را تماشا کرد و بالاخره از خسرو خواست در خط قرمز بازی کند.
فیلمی که البته هیچوقت اکران نشد و به جای شکیبایی هم ناصر طهماسب صحبت کرد. از اینجا به بعد اما روند کاری شکیبایی دچار تغییر شد و در مسیرصعود به قله قرار گرفت. بازی در فیلم «دادشاه» همراه جمشید هاشمپور و سعید راد و بعد از آن بازی در تئاتر «شاهزاده و گدا» به کارگردانی هادی مرزبان، تواناییهای او را در بازیگری نشان داد.
در این بین اما او فیلم نه چندان خوب «صاعقه» به کارگردانی ضیاءالدین دری را هم کار کرده بود. سال ۶۶ برای شکیبایی، سال پر کاری بود و او در فیلمهای «شکار» و «ترن» و سریال «شهید مدرس» بازی کرد و احتمالا اولین تصویری که ما یا پدران و مادران ما از او به یاد دارند مربوط به همین سریال شهید مدرس و آن تکگوییهای طولانی و اعجابآورش باشد.
ثمره این همه تلاش و کار کردن اما در سال۶۸ خودش را نشان داد. یک سال پیش از آن، داریوش مهرجویی، خسرو را در تئاتر «بلیت تئاتر» هایده حائری دیده و برای نقش حمید هامون پسندیده بود. شاهنقشی که هنوز هم خیلیها خسرو شکیبایی را با آن و دیالوگ معروف « این زن سهم منه، حق منه، عشق منه، من طلاق نمیدم! » به یاد دارند.
نقشی که سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فجر را برایش به ارمغان آورد و او در آن سال، ۴۵ساله بود. شاید خیلیها منتظر بودند شکیبایی پس از هامون، همینطور سیمرغ به خانه ببرد و در بهترین فیلمها، بهترین نقشها را بازی کند. ولی شکیبایی در سالهای ابتدایی دهه۷۰، کارنامه پرفراز و نشیبی داشت که بعضیها را نسبت به او دچار تردید کرد. بازی در «ابلیس» احمدرضا درویش، سر و صدای منتقدان را بلند کرد که این همان هامون تکراری است. پس از آن در « یکبار برای همیشه» سیروس الوند نقشی تاثیرگذار بازی کرد و سال۷۰، تجربهای کوتاه هم در «بانو»ی مهرجویی داشت که البته چند سال بعد اکران شد. سال۷۱، نقش پیچیده و جذابی را در «سارا»ی مهرجویی بازی کرد اما بازی در «بلوف» ساموئل خاچیکیان، چنگی به دل منتقدان و مخاطبان نزد. در این سالها، شکیبایی به واسطه حضور در سریال «روزی روزگاری» امرا... احمدجو، شهرت و محبوبیت بسیاری پیدا کرده بود و از اینجا بار دیگر وارد دنیای صدا شد و آلبومهای شعرخوانیاش وارد بازار شدند.
سال ۷۳، دومین سیمرغ را برای بازی در «کیمیا»ی درویش گرفت و باز همه فکر کردند او دیگر در انتخاب نقش اشتباه نمیکند. هر چند بعدا معلوم شد، اشتباه میکردند.
ستاره سبز دوستداشتنی
«پری» و « خواهران غریب» بار دیگر هنر بازیگری شکیبایی را نشان دادند اما این «خانه سبز» بود که سال ۷۵ از شبکه دوی تلویزیون پخش شد و برای همیشه خسرو شکیبایی را جاودانه کرد. بازی در نقش یک وکیل عاشق پیشه، در فضای سوررئالی که بیژن بیرنگ و مسعود رسام خلق کرده بودند، هنوز که هنوز است نام او را سر زبانها نگه داشته و بعید است به این زودیها کسی او را فراموش کند.
در پس این شهرت و محبوبیت فوقالعاده اما انتخابهای عجیب، او را از صف اول بازیگران مرد سینما کنار میزند. بازی در «لژیون»، « دختر دایی گمشده»، « تفنگ سرپر»، «میکس» و حتی مجموعه «کاکتوس» نمیتوانند او را نجات دهند و این روند در دهه ۸۰ هم با «باران عشق» و « مزاحم» ادامه دارد تا اینکه در «کاغذ بیخط» تقوایی دوباره خودی نشان میدهد؛ هر چند نقش برای او آوردهای ندارد و بعید است حتی خیلی از طرفداران او بازیاش را به یاد بیاورند. این روند نزولی با «صبحانهای برای دو نفر» مهدی صباغزاده در سال ۸۲ تکمیل میشود و وقتی همه فکر میکردند دیگر قرار نیست آن شکیبایی افسانهای را روی پرده نقرهای ببینند یک رو دست به همه زد.
نقش متفاوت و تکگوییهای منحصر به فرد در « چه کسی امیر را کشت» و بازی در «حکم» کیمیایی در کنار عزتا... انتظامی نشان داد هنوز خیلی زود است با بازیگر حالا ۶۰ سالهمان خداحافظی کنیم. یک سال بعد به خاطر بازی در «سالاد فصل» جیرانی در نقش یک لمپن سرخورده، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را گرفت و سال۸۵ ، سوار بر «اتوبوس شب» کیومرث پوراحمد شد و به همه نشان داد وقتی از بازیگری حرف میزنیم از چه حرف میزنیم.
او برای این نقش از جشنواره فجر، دیپلم افتخار گرفت و احتمالا هیچکس نمیدانست این آخرین باری است که هامون بزرگ در یک فیلم بزرگ بازی میکند.
شکیبایی پس از اتوبوس شب، در چند فیلم درجه ۲و ۳ دیگر هم بازی کرد و نهایتا در ۲۸ تیر ۱۳۸۷ از دنیا رفت.
مردی که یک ستاره واقعی در سینما و تلویزیون ایران بود و آنقدر شکست خورد تا به پیروزیهای بزرگ برسد و ما حالا او را با همین پیروزیها به یاد داریم. درست مثل سولسشر و آن گل لحظات پایانیاش.
گزارش خطا
پسندها:
۰
برچسبها:
خسرو شکیبایی ارسال نظر
آخرین اخبار
روایتهای ایرانی، اینبار با زبانهای مختلف در باغ کتاب تهران
نمایش و تحلیل مستند «راه پرستاره» با حضور هنرمندان برجسته
عرضه «سووشون» پس از ۵۰ روز؛ سوم مرداد ادامه سریال پخش میشود
برپایی فرهنگسرای منتظر در جوار نماز جمعه تهران
دور جدید اجراهای تعزیه «شبیه نور» در پردیس تئاتر تهران
اکران افتتاحیه «دست ناپیدا» همراه با تجلیل از انسیه شاهحسینی
«مادران قصهگو»؛ روایت مقاومت و امید برای نسل آینده
نمایش و نقد فیلم «شمال از شمال غربی» در فرهنگسرای ارسباران
صفحه اول روزنامه ها- سه شنبه ۳۱ تیر ماه ۱۴۰۴
فیلم؛ برگزاری ویژه برنامه "عاشورا بدون مرز" در فرهنگسرای نوجوان
اکران و نقدِ جدیدترین ساخته وس اندرسون در سینما اندیشه
واگذاری تعدادی از فضاهای تجاری سازمان فرهنگی هنری از طریق مزایده عمومی
ثبت نام دورههای تخصصی ترم تابستان خانه کاریکاتور آغاز شد
نمایشگاه بینالمللی کارتون «جنگ و صلح» در خانه کاریکاتور ایران
فیلم؛ ترانه «ای ایران ایران» توسط گروه کر آوای عشاق فرهنگسرای دانش
نمایش «جاده اردکها ۲» در فرهنگسرای ارسباران
نقد و بررسی کتاب «خداحافظ گاری کوپر» در کتابخانه شهید سیدمحمدعلی جهانآرا
همایش بزرگ مثنویخوانی «شرح اشتیاق» در فرهنگسرای ارسباران
سروده تازه میلاد عرفانپور برای این روزهای غزه/ در این داغ باید چه خاکی به سر کرد؟
فصل دهم پاتوق فیلم کوتاه از ۷ مرداد آغاز میشود
اختتامیه پویش «مادران قصهگو» با حضور تعدادی از مادران راوی دفاع مقدس برگزار میشود
نامزدهای بیستوسومین دوره جایزه قلم زرین معرفی شدند/ اختتامیه؛ دوم مرداد
نامگذاری یکی از سالنهای پردیس سینمایی باغ کتاب به نام خسرو شکیبایی
گروه هنری لبخند با نمایش شاد و خانوادگی «بیباک» در فرهنگسرای فردوس
صفحه اول روزنامهها- دوشنبه ۳۰ تیر ماه ۱۴۰۴