کتاب «همرزمان حسین(ع)» آغازی برای آشنایی صحیح با سیره اهل بیت(ع) است
فاطمه بهلولی در معرفی کتاب «همرزمان حسین (علیهالسّلام)» بیان کرد: این کتاب آغازی است برای آشنایی صحیح با سیره درسآموز اهلبیت (علیهمالسّلام) و دانشمندان و دانشجویان تاریخ اسلام با بهرهگیری از نکات و سرخطهای ارائهشده در این کتاب، میتوانند دین خود را نسبت به این بزرگواران و جامعهی اسلامی ادا کنند.

وی ادامه داد: در مقابل این گروه، اکثر اندیشمندان شیعه بر این باورند که امامان معصوم (علیهمالسّلام) خلیفه حقیقی و جانشین پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) در همه شئون و مقامات ایشان، به جز نبوّت و دریافت وحی هستند. شئونی همچون: تشکیل حکومت اسلامی، قضاوت، تبیین قرآن، تعلیم احکام، دفاع از عقاید اسلامی و غیره.
این کارشناس ادبی با بیان اینکه حضرت آیت الله خامنهای نیز این عقیده را باور دارند افزود: ایشان از سالهای بسیار دور، مطالعات و تحقیقات گستردهای را در این زمینه، در کتب تاریخی و روایی انجام دادهاند. ایشان با ابداع واژه انسان ۲۵۰ ساله در ابتدای دهه پنجاه شمسی و تبیین آن، گونهای جدید از روش تحلیل سیره سیاسی- اجتماعی معصومان (علیهمالسّلام) را به مخاطبان خود آموختند. ایشان این نگاه به سیره ائمّه (علیهمالسّلام) را با تحقیقات گسترده در متون حدیثی و کتب تاریخی و با استدلالهای بسیار محکم به دست آوردهاند و به هیچوجه از روی تأثیرپذیری و انفعال از شرایط محیطی و گفتمانی آن دوران به آن نرسیدهاند.
او تصریح کرد: تفاوت ایشان با دیگر پژوهشگران این موضوع، در آن بود که ایشان با نگاه دوباره به متون و دقّت در محتواهای آن، به احیای میراث مبارزاتی امامان معصوم پرداختهاند. سؤال اساسی که میتوانست به این استنباط کمک کند این بود که «اگر ائمّهی اطهار (علیهمالسّلام) اهل مجاهدت و مبارزه سیاسی حاد با حاکمان جور و علما و شعرای درباری نبودهاند، چه دلیلی داشت که با ایشان چنان برخوردهای خشنی شود و در آخر نیز با شهادت از دنیا رخت بربندند.
فاطمه بهلولی درباره محتوای کتاب «همراه حسین(ع)» اظهار کرد: این کتاب مشتمل بر ۱۰ سخنرانی معظّمٌله در ماه محرّم سال ۵۱ است. ایشان بین سالهای ۴۶ تا ۵۵ به طور متناوب در مناسبتهای مذهبی به تهران مسافرت میکردند و در جلسات مختلف سخنرانی میکردند در محرّم سال ۵۱ به تهران عزیمت میکنند و در هیئت انصار الحسین (علیهالسّلام) و برخی از جلسات دیگر به سخنرانی میپردازند.
او ادامه داد: هیئت انصار الحسین (علیهالسّلام) از هیئتهای پرشور و انقلابی تهران بود و بسیاری از مبارزان انقلابی در جلسات این هیئت شرکت میکردند و سخنرانان این جلسه نیز از میان روحانیان انقلابی انتخاب میشدند. معظمٌله از ابتدای تأسیس این هیئت بارها در آن سخنرانی کرده بودند. نفس سخنرانی در این جلسه، یک اقدام انقلابی از سوی ایشان تلقّی میشد.
وی خاطرنشان کرد: ایشان از سوّم محرّم تا ۱۲ محرّم از ساعت هفت و نیم تا نه صبح در این هیئت بیانات خود را در موضوع سیره امامان معصوم (علیهمالسّلام) در قالب طرح انسان ۲۵۰ ساله مطرح میکنند. تمرکز اصلی این بیانات بر تحلیل زندگی امام سجّاد (علیهالسّلام) تا امام کاظم (علیهالسّلام) است. چهار امام عزیزی که در اذهان متشرّعان آن زمان بیشتر به عنوان افرادی ساکت و منزوی معروف بودهاند.
فاطمه بهلولی در پایان صحبتهای خود تاکید کرد: این کتاب آغازی است برای آشنایی صحیح با سیره درسآموز اهلبیت (علیهمالسّلام) و دانشمندان و دانشجویان تاریخ اسلام با بهرهگیری از نکات و سرخطهای ارائهشده در این کتاب، میتوانند دین خود را نسبت به این بزرگواران و جامعه اسلامی ادا کنند.
گفتنی است در این نشست بنفشه طوطی با خواندن بخشی از کتاب با عنوان «مواضع امام صادق (علیه السلام) در برابر خلفای زمان» بر دقت، شیوایی و احاطه سخنران در موضوع مورد بحث خود تاکید کرد:
«شاید حدود پنج شش روایت هست - که مجموع این روایات این است که منصور عباسی امام صادق را خواست. یا خود امام به دربار منصور رفت؛ آنجا منصور بنا کرد تندی کردن و امام (علیه السلام) در جواب گفت که: «ای امیرالموّمنین! ایوب مبتلا شد و صبر کرد. یوسف نعمت یافت و شکر
کرد و تو بازمانده آن دودمانی؛ صبر کن!» یعنی بدیهایی را که از ما می بینی، تحمّل کن، صبر کن. در برخی از این روایتها آمده که منصور عصبانی شد. مثلا گفت برو؛ در بعضی جاها هم محبتی پیدا کرد و حضرت را در آغوش گرفت و بوسید. چند روایت این جوری هست. ما باید وارد شویم و اصلا ببینیم این روایات چیست.
وجود روایاتی مبنی بر خضوع امام صادق(ع) در برابر منصور عباسی
ربیع ملازم منصور؛ راوی روایات خضوع امام صادق(ع) در برابر خلیفه
اول نکتهای که درباره این روایات عرض میکنم این است که همه این پنج شش روایتی که هست، راویاش ربیع حاجب است. ربیع حاجب کیست؟ ربیع حاجب آن کسی است که منصور عباسی گشته در میان تمام نزدیکان خود، او را انتخاب کرده برای دربانی و ملازمت دائمی. منصور, مکه هم که رفت.، او را با خودش برد؛ این در روایات هست. او در بغداد هم با منصور بوده در حیره هم با منصور بود. راوی؛ جناب ربیع است! این مثل چه کسی میماند؟ مثال از جاهای کوچک کوچک بزنیم. جاهای بزرگ و بالا نرویم. فرض کنید شما یک دشمن خونیای دارید که دائم با او در حال ستیزه و جنگ و مبارزهاید و او هم با شما همینطور است. دوستان شما هم به اتکاء دشمنی شما با او با او میجنگند و مبارزه میکنند. بعد شما در زندان یا در شهر دیگری هستید. یا یک گرفتاریای دارید، یا در این دنیا نیستید. حال این دشمن بیاید این دوستان شما را دانه دانه ببرد. بگوید شماها چرا مبارزه میکنید؟ اربابتان، رئیستان آن روز آمد، افتاد به پای من پای من را بوسید. گفت غلط کردم و من جزو مخلصین و دوستان تو هستم. این حرف برای سرکار چقدر حجیّت دارد؟ ربیع حاجب. یار نزدیک وفادار منصور- که مورد اطمینان کاملش هم هست - نقل میکند که بله، امام صادق (علیهالسلام) آمد. بعد که چنین گفت، منصور چنین گفت. منتها برای اينکه شیعه باورش بیاید. برای اینکه نسلهای بعد دست به دست این حرف را برای هميشه در میان خود حفظ کنند، اين ماجرا را که نقل میکند، دو سه تا فضیلت هم برای امام صادق (علیه السلام) میشمرد؛ منتها فضیلتهایی که به حال منصور ضرری ندارد.»
گزارش خطا
پسندها:
۰
ارسال نظر
آخرین اخبار