جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
ساعت : ۰۱:۱۹
کد خبر: ۱۳۸۲۲۴
|
تاریخ انتشار: ۰۲ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۵
روایتی از گشت و گذار دانش‌آموزان منطقه ۱۸ در بهشت لاله‌ها

نگذاریم قصه عشق شهیدان ناتمام بماند

در صبح سرد آخرین روز بهمن، دانش‌آموزان مدرسه دخترانه علوی منطقه ۱۸ با هماهنگی فرهنگسرای خاتم(ص) راهی بهشت زهرا(س) شدند تا یک نیم‌روز را فارغ از زندگی روزمره، میهمان شهدا باشند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر، دختران نوجوان با شور و شعف جوانی در حالیکه از سر و کول یکدیگر بالا می رفتند در ابتدا عکسی به یادگار در محل جلوس حضرت امام(ره) انداختند و سپس وارد کریدور فرهنگسرای رضوان شدند.

آنچنان غرق شیطنت نوجوانی بودند که انگار پا برروی ابرها می گذاشتند، در حالیکه نمی دانستند چند لحظه دیگر با ورود به گنجینه شهداء وارد دنیای دیگری خواهند شد.

با راهنمایی کارشناس فرهنگی بازدید کوتاهی از قاب عکسهای ورودی فرهنگسرا که متعلق به شهدای اول انقلاب بود به عمل آوردند و سپس وارد گنجینه شدند. فضای گنجینه نوری قرمز رنگ داشت که در بدو ورود، دانش آموزان با هیاهو از حضور در آن مکان اظهار خوشنودی کردند.

کمی سرگرم دیدن درو دیوار شدند که آقایی در کسوت راوی وارد اتاق شد. دانش آموزان با همان شور و هیجان از او استقبال و با سوال‌های پی‌در پی او را مورد خطاب قرار دادند... آقا اون تفنگ شکسته چیه اونجا... مال بابا بزرگ منه... این رادیو شکسته برای چی اینجاست... چرا کتاب پاره گذاشتین برای دیدن...چرا این کلاه سوراخ شده ...چرا قمقمه آب نصفش نیست ... در همین حال هوا بودند که آن راوی وارد صحبتهای نوجوانان شد و گفت:" حق با شماست، در نگاه اول برای شماها این اشیاء الان بی ارزشند، اما دخترای من، اینا به قول همون دوستتون مال بابا بزرگای شماست، اموال یکسری مردانی ست که پا روی علایق و آرزوهاشون گذاشتن و برای به‌دست‌آوردن آزادی و استقلال وطن وکوتاه‌کردن دست متجاوزان و اشغالگران از سرزمین نیاکانی خود، برای دفاع از فرهنگ و سنت‌های قومی و حمایت از دین و باورهای مردم سرزمین‌شان به‌ دفاع و مبارزه پرداختند. "

وی افزود:"حمله رژیم بعث عراق در شهریور سال ۵۹ به خاک ایران در حالی آغاز شد که ملت ایران هنوز به ثبات سیاسی و اجتماعی لازم و ضروری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نرسیده بودند . همه دنیا پشت کشوری متجاوز ایستادند و او را تا دندان مسلح به پیشرفته ترین تجهیزات نظامی و شیمیایی کردند. "

راوی از فهمیده گفت، از ابراهیم هادی، از همت و باکری گفت و یادی از زین الدین و جهان آرا کرد . از معجزه انقلاب و استعدادی به نام حسن باقری گفت. برای مادران آینده از ناهید کجویی سمیه کردستان روایت کرد. از رشادتهای چمران و پشت پا زدنش به دنیا گفت، از تهرانی مقدم گفت که چطور از جانش برای افزایش قدرت نظامی ایران گذشت، از خاطرات نوجوانان 13 ساله ای گفت که حمل اسلحه هنوز برایشان سخت بود که وارد نبرد شدند...

کم کم فضا به سمتی رفت که دیگر خبری از آن هیاهو و شیطنت‌ها نبود. حالا شیطنت تبدیل شده بود به کوهی از اندیشه و تفکر. گونه های خیس دانش آموزان حکایت از بینشی جدید در عمق وجودشان بود که تازگی داشت، انگار چیزهایی آنجا می شنیدند که تا بحال انقدر برایشان ارزشمند نبود و تک تک جملات کلمات نابی بودند که بر روح و جانشان نفوذ می کرد.

نور فضا به رنگ سبز تغییر کرد و نوای مداحی برایشان پخش شد. سپس با حالی غریب و در فکر فرو رفته راهی بازدید از مقبره همان رزمندگانی شدند که ذکر رشادتهایشان را از زبان راوی شنیده بودند. حالا دیگر آن تفنگ شکسته خیلی معنا داشت، آن قمقمه نصفه نیمه دیگر شیئی بی ارزشی نبود. حالا اشیائی بودند که از دل تاریخ حماسه بیرون آمده و هزاران حرف و خاطره با خود آورده بودند.

سوار برماشینهای برقی ابتدا همگی به سوی مزار شهدای اول انقلاب رفتند. پس از آن بازدیدی از مزار شهید محمد حسین فهمیده داشتند. سپس برای قرائت فاتحه به سوی آرامگاه شهیدان بروجردی، چمران، حسن باقری، جهان آرا و سایر فرماندهان دفاع مقدس رفتند.

طبق برنامه ریزی صورت گرفته توسط تیم اجرایی فرهنگسرای رضوان دانش آموزان بر مزار شهدای آتش نشان، مدافعان سلامت و در آخر شهدای مدافع حرم و مدافع امنیت حاضر شدند و حسن ختام برنامه زیارت مزار مطهر شهید آرمان علی وردی بود که راوی گریزی هم بر اتفاقاتی زد که با برنامه ریزی دشمنان جمهوری اسلامی برای ایجاد تفرقه بین نظام و مردم صورت گرفته بود و نوجوانان را به هوشیاری و بالا بردن هوش سیاسی و افزایش بصیرت جهت شناخت دوست و دشمن توصیه کرد. راوی از آنان خواست تا به پاس خون همان مردانی که از جانشان برای جاودان ماندن این سرزمین گذشتند، نگذارند قصه این عشق ناتمام بماند...

گزارش از مریم میرزاخان


نظر شما