«اگر فاصله دورتری را دیدم، با ایستادن بر شانههای غولها میسر شد.» اسحاق نیوتن چیزهایی به فیزیک اضافه کرد که آن را مدیون ایستادن بر شانه غولهایی مانند گالیله، کوپرنیک و کپلر میدانست که پیش از او میزیستهاند. اگر چه هیچکس نمیتواند نبوغ سرشار نیوتن در کشف قانون جاذبه را نادیده بگیرد، اما او میخواهد با این جمله به ما بگوید که ایدههایش تنها از او سرچشمه نگرفتهاند، بلکه برای کشفهایش بر عقاید و تجربه پیشینیان تکیه کرده است.
جمله نیوتن علاوه بر فیزیک که اساساً علمی سنتگراست و پیشرفتهایش با تکیه بر عقاید گذشتگان شکل گرفته است، یک اصل کلی برای تمام شئون زندگی نیز به حساب میآید. ما هم مانند نیوتن در زندگی پای بر شانههای غولهای کوچک و بزرگی میگذاریم که تجربیاتشان را سخاوتمندانه با ما به اشتراک گذاشتهاند. کسانی که ممکن است آنها را یک بار هم در طول زندگی ندیده باشیم؛ مانند دانشمندانی که هرگز همدیگر را ملاقات نکردهاند، اما انتقال ایدهها و تجربیات آنها در طول زمان، موجب شد تا نظریههای علمی ساخته شده، زیر سوال بروند و اصلاح شوند.
پس میتوان نتیجه گرفت که هیچ ایده جدیدی به خودیِ خود و بیارتباط با دیگران شکل نمیگیرد و اغلب ایدههایی که به بار مینشیند، ادامه تجربیات پیشینیان است. به قول شکسپیر: «هیچ چیز از هیچ حاصل نمیشود.» بنابراین استفاده از تجربیات دیگران به غیر از اینکه به خلاقیت و نوآوری ما کمک خواهد کرد، چشم ما را نیز برای دیدن دوردستها تقویت میکند.
از سوی دیگر، شاید به اشتباه فکر کنیم که تجربههای ما در زندگی چیزهای بیاهمیتی هستند و قابلیت اشتراگگذاری ندارند؛ اما همین تجربههای به نظر بیاهمیت، ممکن است مسیر زندگی دیگران را تغییر دهد، یا کمکی باشد برای کسانی که با چالشهایی مشابه ما روبهرو هستند، یا قوت قلبی که در مسیر زندگی احساس تنهایی نکنند. در نهایت اینکه وقتی شما از یک تجربه یا کار موفق صحبت میکنید، دیگران را نیز به انجام چنین کاری دعوت میکنید، این حس میتواند افراد را برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگیشان تشویق کند.
حالا تصور کنید در روزگاری که همه چیز به پول گره خورده و معیار موفقیت در زندگی معمولاً با درآمد افراد سنجیده میشود و شغل هر کس به مهمترین بخش زندگیاش تبدیل شده، به اشتراک گذاشتن تجربیات کاری چقدر میتواند به همه ما در میدانهای مختلف کاری اعم از میدانهای علم، صنعت، تجارت، فرهنگ و... که در آن مشغولیم کمک کند. وقتی تجربههای کاریمان را با دیگران به اشتراک میگذاریم، به مدیریت و کم کردن هزینهها کمک میکنیم، زمان اجرای پروژهها را کاهش میدهیم، احتمال تکرار اشتباه توسط افراد را کمتر میکنیم، به توسعه تخصص دیگران کمک میکنیم و اگر گوش شنوایی باشد، از اختراع کردن دوباره چرخ چاه که به بخشی از فرهنگ سازمانی ما تبدیل شده جلوگیری میکنیم.
اگر از نگاه کلان نیز به این موضوع بنگریم، به اشتراک گذاشتن انبوهی از تجربیات تخصصی به غیر از اینکه به رشد یکایک ما به صورت جداگانه کمک میکند در مجموع به پیشرفت کشور کمک میکند.
مخلص کلام اینکه اگر به اتفاق نظر درمورد اهمیت به اشتراک گذاری تجربیات کاریمان رسیدهایم و ابزاری مانند شبکههای اجتماعی را در اختیار داریم که با کم کردن فاصلهها فرصت ابراز وجود برایمان فراهم کرده، به جای انتشار محتواهای زرد و گاهی بیفایده، به سادگی میتوانیم بخشی از تولیداتمان در فضای مجازی را به انتشار تجربههایی که به نظرمان برای دیگران مفید است اختصاص دهیم. تجارب ما منحصراً متعلق به خود ماست و هیچ کس آنها را آن طور که ما تجربه کردهایم تجربه نکرده است. به عبارتی هر کسی متخصص زندگی خود است.
در پایان نیز لازم است به این نکته اشاره کنم که اگر زکات علم با آموختن به دیگران پرداخت میشود، اشتراکگذاری تجربیات مفید ما نیز به نوعی پرداخت زکات دانستههایمان است.