مروری بر ادبیات عرفانی و مکتب بغدادی/ شطح در ادبیات عرفانی به چه معناست؟
سپیده موسوی در نشست مثنویخوانی فرهنگسرای گلستان گفت: شطح سخنی معرفتآمیز و همراه با دعوی است که حاصل جوشش درون سالک است و ظاهر آن با ظاهر احکام شریعت ناهماهنگ است اما حال آن با حال گوینده هماهنگی دارد.

به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، نشست مثنویخوانی «بشنو از نی» با حضور سپیده موسوی کارشناس برنامه در فرهنگسرای گلستان برگزار شد.
در آغاز نشست، سپیده موسوی ضمن اشاره به مباحث جلسه گذشته گفت: در جلسه گذشته به رابطه «من و من» رسیدیم و گفتیم که این رابطه در نهایت به یک «من» میرسد و دو طرف رابطه تبدیل به یک نفر میشوند و دیگر صحبت از دو طرف بیمعنی میشود. بهترین و زیباترین اتفاقی که نتیجه این یکی شدن است، ماجرای «شطح» است. اگر به عرفان اسلامی نگاه کنید، میبینید که بیشتر عارفان این حوزه، ایرانی بودهاند و بیشتر افرادی که در مکتب بغدادی حضور دارند نیز از این مجموعه هستند. در حقیقت، بزرگان مکتب بغدادی، ایرانی هستند. برای مثال، جنید از نهاوند است که یکی از شهرهای مهم استان همدان به شمار میرود و شبلی نیز که یکی از معروفترین عارفان این مکتب است، اهل خراسان است. جالب است بدانید که نام بغداد، یک عبارت کاملاً ایرانی است و اصلاً عربی نیست. حال در این جلسه میخواهیم موضوع شطح را از دو مکتب عرفانی بغدادی و شبلی بررسی کنیم. باید دقت داشت که شطح یکی از بزرگترین اتفاقاتی است که در عرصه عرفان اسلامی پیش میآید و کارکرد و هدف ویژهای دارد.
وی به معرفی شطح پرداخت و گفت: شطح یک واژه عربی است و به معنای حرکت کردن است. حال این سؤال به وجود میآید که حرکت کردن در عرفان چه معنایی دارد و چه کارهایی است که دال بر حرکت در عرفان است؟ از همین منظر، باید گفت که سلوک به معنای حرکت کردن است و کسی که در این راه سلوک حرکت میکند، سالک نام دارد. در حقیقت، عارف در طی این سلوک خود تلاش میکند به حقیقت برسد. شطح نیز به معنای حرکت کردن است اما حرکتی که در طی آن رخ میدهد، شبیه به جنس حرکت در طریقت و سلوک نیست. شطح به معنای حرکت درون سالک است. در حقیقت، درون سالک به واسطه یک سری از اتفاقات تحریک میشود و در طی آن، اتفاقاتی برایش رخ میدهد که وقتی میخواهد از آن حرف بزند، در دل آن حرفها، بحثهایی را مطرح میکند که شطح دیده میشود. این حرفها به ظاهر یک دعوی و ادعا هستند.
موسوی به تعاریف اندیشمندان مختلف از این مقوله اشاره کرد و گفت: اسفراینی در تعریف شطح میگوید که آن، سخنی دو پهلو است که یک قالب معنایی آن نیک و قالب دیگر آن زشت و نکوهیده است. دقت کنید که در عرفان، ماجراها و صحبتهای دوپهلو زیاد داریم و خود عارفان نیز میگویند ما اهل معنی هستیم و رفتارهایمان دو پهلو است. حتی آنان در تعریف علم خود میگویند که زبان علم ما، زبان اشاره است. ابن خفیف شیرازی که یکی از عارفان بزرگ شهر شیراز است، راجع به شطح میگوید که شطح، حاصل جوشش وجد گوینده است و صورت بیان آن ناآشناست. دقت کنید که جوشش وجد نیز به معنای حرکت است. همچنین صورت آن ناآشناست بدین معنی که برای من و شما آشنا نیست. علاوه بر این، ابوالمفاخر باخرزی راجع به این عبارت عرفانی میگوید شطح، سخنی است که ظاهر آن با شرع راست نیست. در حقیقت، او نیز معتقد است که این سخن، دوپهلو است. چهارمین تعریف شطح، یک تعریف دو کلمهای است. عارفان خیلی اهل حرف زدن نیستند و به همین دلیل دوست دارند در کوتاهترین کلمات، معنی را برسانند. از همین منظر، میگویند «المعرفته شطح». بدین معنی که معرفت شطح است. توجه کنید که معرفت به معنای شناخت است و عارف کسی است که خودش، جهان اطرافش و خداوند را میشناسد. بنابراین، شناخت به شطح منجر میشود که باعث میشود در ظاهر سخنی ایجاد شود که دو پهلو است. ابونصر سرج نیز تعریف جالبی از شطح ارائه میدهد. به گفته او، شطح سخنی است که در آن، زبان ترجمان وجدی میشود که از سرچشمهاش سرریز میشود و همراه با دعوی است. قسمت اول این تعریف، همان مباحثی است که در تعاریف بقیه نیز آمده است. نکته جدیدی که این تعریف دارد و در بقیه وجود نداشت، موضوع همراه بودن آن با دعوی است. بنابر این تعاریف اگر بخواهیم تعریف دقیقی از شطح ارائه بدهیم باید بگوییم که شطح سخنی معرفتآمیز و همراه با دعوی است که حاصل جوشش درون سالک است و ظاهر آن با ظاهر احکام شریعت ناهماهنگ است اما حال آن با حال گوینده هماهنگی دارد.
در پایان این جلسه، پرسش و پاسخ حاضران با کارشناس برنامه برگزار شد.
گزارش خطا
پسندها:
۰
ارسال نظر