به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، نخستین نشست تابستانی «سخن عشق» و جلسه حافظخوانی زیر نظر عبدالحمید ضیایی در فرهنگسرای گلستان برگزار شد.
در ابتدای این نشست که با حضور جمع زیادی از علاقهمندان به شعر و ادبیات فارسی برگزار میشود، عبدالحمید ضیایی به بیان هفت دیدگاه در خصوص حافظ پرداخت و گفت: دیدگاههای مختلفی پیرامون شعر حافظ و خود او وجود دارد. برخی از این دیدگاهها متعارض و متفاوت هستند و بعضی دیگر در اجزاء، همدیگر را نفی میکنند. به عنوان اولین دیدگاه، عدهای، شعر حافظ را به کلی یک شعر عرفانی تلقی میکنند. به اعتقاد آنان، هر جا که در شعر حافظ شراب به کار رفته است، منظور شراب حکمت و معنویت است. در هر جا که کلمه معشوق به کار رفته است، منظور خدا و پیغمبر است. با این حال باید اشاره داشت که در شعرهای حافظ، شیطنت، رندی و دوگانگی دیده میشود.
وی ادامه داد: در دیدگاه دوم، حافظ را کافر میدانند و لغت شراب که در اشعار او آمده است، به شراب مستکننده تعبیر میشود. در این دیدگاه، منظور از معشوق همان جنس مؤنث است. دیدگاه سوم، نگاهی است که مستشرقان و حافظشناسانی همچون ادوارد براون، دکتر زرینکوب و استاد خرمشاهی دارند. در این دیدگاه، حافظ مثل بقیه شاعران که طبع متلوّن دارد، تعریف میشود. به اعتقاد آنان، شاعران غیرقابلاعتمادترین آدمهای روی زمین هستند که امروز یک حرف میزنند و فردا حرفی دیگر. آنان مانند ابر بهار هستند و چون عاشق هستند یک لحظه خشم و خروشاند و لحظهای دیگر فطرت و خاموشی. بنابراین، از آنجا که حافظ شاعر و عاشق است در یک موقعیت حرفی میزند و فردا در یک موقعیت دیگر حرف دیگری میزند. این دیدگاه، کل شعرهای حافظ را به دیدگاههای روانشناسی شخصی حافظ تقلیل میدهد.
عبدالحمید ضیایی ضمن اشاره به وجود بعضی از دیدگاهها مبنی بر مسیحی بودن حافظ گفت: عدهای دیگر از کارشناسان ادبیات معتقدند که حافظ اشعاری را در جوانی سروده است و وقتی به زمان پیری رسیده توبه کرده و شعرهای عرفانی خود را سروده است. البته به نظر من این دیدگاه مورد قبول نیست. نگاهی وجود دارد که میگویند حافظ مسیحی و یا پیرو آیین میترا بوده است. دلیلشان برای این موضوع آوردن اسامی نظیر حضرت عیسی، زرتشت، مانی و... است. البته در این دیدگاه، وجود بسیاری از نمادهای اسلامی در شعر حافظ را نادیده گرفته و تنها به چند اسم اکتفا کردهاند که به نظر میرسد قابل قبول نیست.
این کارشناس ادبیات در مورد نگاه اسطورهای به حافظ گفت: دیدگاه دیگری وجود دارد که به حافظ به عنوان یک اسطوره نگاه میکنند. آنان معتقدند که حافظ سراغ اسطورهها رفته و آنان را بازآفرینی کرده است. همچنین اعتقاد دارند که او هستی را به مانند یک اسطوره تجسم کرده است. باید دقت داشت که یکی از مشخصههای اسطوره بی زمانی و بیمکانی آن است. اگر بپذیریم که اسطوره زمان و مکان معنایی ندارد، بنابراین اثبات مسلمان بودن یا نبودن حافظ هم بیمعنی است. در دیدگاه پایانی نیز، حافظ به عنوان یک رند شناخته میشود. او میگوید که میخواهم بین زمین و آسمان، بین دین و دنیا، بین شراب زمینی و آسمانی، بین صنم و صمد جمع و تلفیق و ترکیب ایجاد کنم.
ضیایی تحلیل خود از دیدگاه حافظ را بیان کرد و گفت: به اعتقاد بنده، حافظ برعکس بقیه شاعران روایتگر زندگی چهل تکه ایرانی است. او از یک طرف، فرهنگ غربی که از دوره قاجار با ابزار مدرنیزم وارد زندگی ما شد را روایت کرده و از طرف دیگر، تفکر اسلامی که تا عمق جان ما ریشه دوانده را بیان کرده است. او همچنین تفکر ایران باستان که در ذهن و زندگی ما وجود دارد را نیز ارائه کرده است. به نظرم هر کسی تلاش کند که این سه تکه را جدا از هم تحلیل کند، تحلیل جامعی ارائه نخواهد داد. حافظ تلاش کرده است تا این چند تکهای وجود ما را به نمایش گذاشته و بین آنها تلفیق ایجاد کند. به عبارت بهتر، او به دنبال بحر شدن نیست و به قطره بودن راضی است. او معتقد است که نباید دنیا و آخرت را مقابل هم بدانیم. این مسئله بزرگترین هنر ناشناخته حافظ است که بیانگر روحیه ایرانی است. حافظ تنها متفکری است که بدون شرمندگی، ما را به لذت بردن از این دنیا دعوت کرده است. به عقیده او، عدم تنعم از دنیا بزرگترین کفری است که یک نفر مرتکب میشود. اگر کسی از نعمتهای دنیا استفاده نکند کفر کرده و کورباطن است چرا که زیباییهای درون و بیرون خود را نمیبیند.
در ادامه این جلسه، ضیایی غزل شماره ۳۸ و ۳۹ حافظ را خواند و تفسیر کرد.