«کابوس شاخههای شکسته» در فرهنگسرای انقلاب اسلامی رونمایی شد
آیین رونمایی از کتاب «کابوس شاخههای شکسته» دوشنبه هشتم مهر ماه در فرهنگسرای انقلاب اسلامی برگزار شد.

به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، آیین رونمایی از کتاب «کابوس شاخههای شکسته» دوشنبه هشتم مهر ماه با حضور مهدی زارعی سراینده اثر و حمیدرضا شکارسری، علی داودی، میلاد عرفانپور و مبین اردستانی به عنوان کارشناس ادبی در فرهنگسرای انقلاب اسلامی برگزار شد.
در ابتدای این نشست مهدی زارعی به خوانش فصلی از این منظومه پرداخت. سپس مهمانان نشست به رونمایی از کتاب «کابوس شاخههای شکسته» پرداختند، کتابی که زارعی نگارش آن را در روز عاشورا آغاز کرده و در اربعین به پایان رسانده است.
ابتدا حمیدرضا شکارسری بحث خود را با موضوع شعر دینی آغاز کرد و گفت: مفهوم شعر دینی چیست؟ اگر با توجه به آموزههای استاد شفیعی کدکنی، اضلاع شعر را زبان، تخیل، موسیقی و اندیشه بدانیم، چطور میتوان در شعر از دین، مفاهیم، رویدادها و شخصیتهای دینی صحبت کرد و تخیل را دخالت داد؟ تخیل که واقعیت را دیگرگونه بیان میکند. اینکه در کدام بخش از این وقایع و رویدادهای دینی تخیل هست و چه خطوط قرمزی دامنه تخیل را محدود میکند. نکته دیگر اینکه وقتی به کتاب «کابوس شاخههای شکسته» مراجعه میکنید این کتاب روایتی مستند از مقطعی از تاریخ است و وقتی در حوزه قدسی این روایت مطرح میشود، تا چه حد میتوانیم در آن تصرف کنیم؟ آغاز نقد ما اینجاست که ما در این اثر با شعر مواجهیم یا با نظم و شاعر کجا از حوزه نظم وارد شعر شده و کدام مواقع به عمد به طرف نظم حرکت کرده است؟
قالب چهارپاره انتخاب درستی برای روایت اثر بوده است
وی در ادامه افزود: با توجه به گفته شاعر که در زمان خاصی این نگارش را شروع کرده و در زمانی به پایان برده، به نظر میرسد شاعر قصدی دارد و الگویی تاریخی را مد نظر قرار داده است. به نظر میرسد شاعر به شیوه قصیدهسرایی به روایت این کتاب پرداخته است. الگوی زارعی حادثهای است که عیناً اتفاق افتاده است. به نظرم میرسد شاعر به شیوه قصیدهسرایی نزدیک است و قالب انتخابی او هم اجازه روایت را به او میدهد. انتخاب درست چهارپاره که اجازه استفاده از دایره وسیعتری از کلمات را به شاعر میدهد. اما در این قالب متوسع و منبسط که شاعر برای روایت انتخاب کرده کجا توانسته تخیل خود را دخالت بدهد؟
کابوس شاخههای شکسته، اثری بیبدیل در قالب چارپاره
در ادامه نشست باشگاه کتاب فرهنگسرای انقلاب اسلامی، مبین اردستانی شاعر و کارشناس ادبی به تلاشهای شاعران در طول تاریخ اعم از اواخر دوره مشروطه و تلاشهای نیما در جهت رشد این قالب شعر در بستر زمان پرداخت و گفت: ظرفیتسنجی این اثر از مهمترین ویژگیهای آن است. ما در سابقه شعر ۱۰۰ ساله اخیرمان چهارپارهای به این صورت نداشتهایم که هم عاشورایی باشد و ۱۳۰ بند پیوسته و این امری بدیع است.
شاعر مجموعه «لحظههای بیملاحظه» در تشریح محتوای کتاب بیان کرد: «کابوس شاخههای شکسته» از جنبه محتوا هم اثری بدیع است. هر چه با محتوا بیشتر مواجه میشدم با تعبیرهای خوب و انسجام کلمات مواجه میشدم که شاعر با توجه به تجربه طولانی و شناختی که نسبت به ظرفیتهای داستانپردازی دارد، رفت و برگشتهای خوبی را برای آن طراحی کرده است. این اثر در جاهایی ذکر مصیبت است و تلخ و دردناک است و به سرعت نمیتوانیم از کنار بندها بگذریم. رفت و برگشتها باعث شده کتاب، کشش خوبی داشته باشد.
منظومهنگاری در عصر کوتاهنگاری نباید فراموش شود
میلاد عرفانپور درباره کتاب «کابوس شاخههای شکسته» گفت: در این اثر ما با یک «منظومه» روبهرو هستیم. در شرایطی هستیم که به دلیل هجوم رسانههای نو در همه قالبهای هنر و بیحوصلگی مخاطبان، آثار کوتاه با اقبال بیشتری روبهرو هستند. همه اینها دلیل این است که افرادی مثل ما به قالبهای کوتاه روی میآورند و اما همه این دلایل حجتی نیست که قالبهای بلند و منظومهها را کنار بگذاریم. قطعاً ذوق انسان معاصر هم نیاز به منظومه و شعر بلند خواندن دارد و آن لذتی که میشود از شعر بلند برد متفاوت از لذتی است که از یک شعر سپید کوتاه میتوان برد. توجه به منظومه سرایی، توجه ارجمندی است.
وی اضافه کرد: در این اثر ما با شعر روایی روبهرو هستیم و شعر روایی، لذتی متفاوت و اقتضائاتی دیگر دارد. نباید در این منظومهها به دنبال شاهبیت بگردیم، بلکه هدف، تصویر ماجرا و داستان است که شاعر ارزش افزودهای که به روایت معمول و موجود اضافه میکند و هر چه شاعر بیشتر اهل نوآوری باشد آن ارزش نیز بیشتر است.
شاعر مجموعه رباعی «از آخر مجلس» کتاب مهدی زارعی را نذر شعر دانست و گفت: ما با یک شعر نذری مواجه هستیم که شاعر نذر کرده و از عاشورا تا اربعین اثری را سروده است. وقتی شاعر چنین نذری میکند به او عنایت میشود. به این مجموعه شعر این عنایت شده است. نکته دیگر نگاه نمادین شاعر است. تا جایی که من کتاب را مطالعه کردم، اسم مستقیمی از کسی نمیبینیم و همه به صورت نمادین معرفی شدهاند و طوری معرفی میشود که ما متوجه شخصیت میشویم و این حرکت نو و بدیعی است. البته اگر این نمادها از نمادهای رایج به سمت نمادهای ساخته شاعر پیش میرفت، با شعر بهتری مواجه بودیم.
وی ارجاعات تاریخی را ارزش دیگر کتاب «کابوس شاخههای شکسته» دانست و گفت: ارجاعات تاریخی کتاب که بعضاً در شعر عاشورایی ما کمیاب شده است در این اثر میبینیم. در این کتاب بیش از ۲۰ مورد ارجاع به احادیث، مقاتل و روضههای کمتر شنیده شده میبینیم.
در بخش بعدی برنامه علی داودی شاعر و کارشناس ادبی گفت: سرودن شعر آیینی هم آسان است و هم سخت. شما به عنوان شاعر بخش عمدهای از محتوا اعم از معارف و اطلاعات را دارید، حتی مخاطب هم این اطلاعات را بهتر از شاعر دارد. اما شعر وظیفهای فراتر از آن دارد و آن حضور شاعر در متن است. در شعر روایی، معنایی داریم که مجال جولان به شاعر نمیدهد؛ شاعری که ابزار او زبان است و تخیل. در این شعر دست شاعر چندان باز نیست. در این اثر شاعر برای گریز از روایت صرف به استعاره پناه برده تا وجه شاعرانه به اثر بدهد.
شاعر «چاپ بیروت» در ادامه عنوان کرد: مثنوی مولوی هم داستان است و هم داستان نیست. حضور مولوی از داستان پررنگتر است و نظر خود را بیان میکند چون شاعر متعهد به یک روایت صرف نیست. اگر بخواهیم این کتاب را در دسته بندی اشعار روایی قرار دهیم، همخانواده گنجینهالاسرار عمان سامانی است که هم روایت است و هم در فصلهای پایانی کتاب شاعر روضه و دعا و اعتراض دارد.
داودی این اثر را علیرغم روایی بودن، کتاب خوشخوانی دانست و فصل حضرت ابوالفضل(ع) را فصل برجسته آن معرفی کرد.
وجوه فرامتنی این اثر را خواندنیتر کردهاند
حمیدرضا شکارسری سخنران دیگر نشست بود که با اشاره به نظریه «آیینگی هنر» و به تبع آن آیینگی شعر گفت: بر اساس این نظریه، اثر هنری اثری است که همچون آیینهای وقایع را نشان دهد و مانند آیینهای مقابل اندیشه شاعر قرار بگیرد. بعدها در این دیدگاه تعدیل صورت گرفت و اثر هنری را به بخش ارزش متنی و فرامتنی تقسیم کردند. ایده آل شاعر این است که ارزشهای متنی و فرامتنی در تعادل باشد. در آثار دینی زمانی که بحث روایت و تقدس و قدسی بودن مطرح میشود، غالباً آیینگی اثر به سمت وجه معناشناختی و بازگوکنندگی اندیشه است تا زیباییشناسی زبان. آثار اجتماعی اعم از شعر و هنر اجتماعی هم همیناند. ما اگر کابوس شاخههای شکسته را بخوانیم به سمت وضوح و صراحت متمایل شده است.
شکارسری با اشاره به فرازهایی که وجه زیباییشناختی کتاب کابوس شاخههای شکسته بر بخش متن پیش گرفتهاند، این چهارپاره را خواند:
تا اینکه دست آب به پاهای اسب خورد/ آب التماس کرد که دریا بنوشدش/ دریا نشست و چشم به چشمان آب دوخت/ از خود سؤال کرد که آیا بنوشدش
شکارسری نپرداختن به نام شخصیتها را دیگر ویژگی ارزشمند کتاب کابوس شاخههای شکسته عنوان کرد و گفت: در این روایت اسمی برده نشده است و اولین بار است که میبینم شاعر بر این عطش فائق آمده است. در حالی که با اسامی شخصیتها میتوانست قافیههای خوبی بسازد. از این منظر جدا کردن شخصیتها در ابتدای کتاب مفید است.
در ادامه مبین اردستانی چهارپارههای برتر و برگزیده این کتاب را برای مخاطبان خواند و در پایان نشست، «فرش بهشت» -قابی است شامل تکهای از فرش حرم حضرت امام رضا(ع)– به مهدی زارعی تقدیم شد و شرکتکنندگان با شاعر و منتقدان این نشست عکس یادگاری گرفتند.
گزارش خطا
پسندها:
۰
ارسال نظر