به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، نشست دیدار با نویسنده کتاب «جادوی گوبتا» اثر محمد حنیف پژوهشگر و منتقد سهشنبه ۲۶ آذر با حضور محمدرضا گودرزی کارشناس مجری در فرهنگسرای گلستان برگزار شد.
کتاب «جادوی گوبتا» در پنج فصل و با معیارهای گونهٔ رئالیسم جادویی نوشته شده است. در این کتاب دوره معاصر و شخصیتهای قرن بیست و یکم را با دوره قصههای هزار و یک شب و قهرمانها و ضد قهرمانهای آن در هم آمیخته که آن را به داستانی خواندنی تبدیل کرده است.
محمود راجی منتقد درباره اثر، شیوه نویسندگی، سبک نگارش و شخصیتهای داستان عنوان کرد: داستان از بدنه شروع میشود. داستان تا حدودی واقعگرای اجتماعی است و میتوان گفت خط اصلی این رمان جادو نیست بلکه متکی بر واقعیتهای اجتماعی است. جادوی گوبتا مربوط به سه فرد روشنفکر، خوشگذران و مالاندوز است که برای ایجاد مدرسهای در کاشان همت میگمارند و بخش اعظم داستان مربوط به دکتر خستهوند میشود که بخشهای زیادی از کتاب را در بر میگیرد و همچنین یک فرد هندی به نام کریشتال. راوی با دیدن کریشنال یاد گوبتا میافتد و از کریشنال به گوبتا اسم میبرد و داستان حول محور شخصیت گوبتا رقم میخورد.
راجی با اشاره به اینکه داستان در شش بخش روایت میشود، بیان کرد: داستان به شش خرده داستان موازی تقسیم میشود. رمان با پرشهای مداوم در شروع، تصور ما را از ساختار کلاسیک رمان به هم میریزد. در آن مکانی که این چند نفر میمانند و هفت تا هشت سال میگذرد، هیچ کدام حتی شکوه ندارند که چرا این سفر پایان نمیپذیرد و اینکه بدون دغدغه ماندن در جایی نشانه این است که سفر در زمان گذشته نبوده و گویا شرایط فعلی افراد است که در قالب زمان گذشته بیان میشود. در حقیقت وضعیت کنونی خودشان را انتقاد گونه بیان میکند و نکته اینجاست که نویسنده بدون رفتن به سفر زمان میتوانسته چنین جذابیتی را به وجود بیاورد؟ سفر در زمان در داستانهای دیگری نیز مانند ماشین زمان جورج اورول نیز وجود دارد و در پایان گویا همه این سفر در رؤیایی اتفاق میافتد که به همان راحتی که سفر رؤیایی خویش را آغاز میکنند به همان راحتی نیز به زمان اکنون بر میگردند و زمانی که راوی در پایان چشم باز میکند خود را در رستوران سنتی میبیند که در آن حضور داشت.
مریم علوی در بخش دیگری از این نشست گفت: رمان جادوی گوبتا با توصیف شخصیت و شرح تواناییهای گوبتا آغاز میشود و با نمایش وارونه شدن پیشگویی او در مورد شخصیت اقبال پایان مییابد. وقایع و داستان رمان آن را گیرا کرده و باعث شده تا مخاطب را به دنبال خود بکشد. در داستان از عنصر شگفتی استفاده شده و سفر در زمان و ذهنخوانی از عناصر داستان است. با وجود اینکه داستان شگفت است، اما عنصر شگفت میتواند مطابق با باورهای بومی یک منطقه باشد و از این حیث داستان را تبدیل به رئالیسم جادویی کند و همان طور که نویسنده ادعا کرده داستان میتواند رئالیسم جادویی باشد.
علوی با اشاره به بخشهایی از داستان گفت: این رمان نگاه انتقادی به زمان حال دارد و شرایط کنونی جامعه مدرن را نقد میکند. حتی رخداد اصلی داستان را تصادف رقم زده و بسیاری از اتفاقات را تصادفی میخواند. نویسنده در مورد شگردهای داستاننویسی در داستان صحبت کرده و سعی بر آن داشته صداهای مختلفی در کل داستان به گوش مخاطب برساند که این امر با حضور نگاههای مختلف و حتی جنسیتهای مختلف نیز اتفاق افتاده است. همچنان که تواناییها و قابلیتهای شگفت و جادویی گوبتا در پیشبرد داستان نقش دارد.
محمدرضا گودرزی نیز در این نشست عنوان کرد: از مثبتها شروع میکنم؛ رمان بومیسازی شده است و ما در شرایط فعلی کاملاً به آن احتیاج داریم که متونی با فرهنگ خودمان داشته باشیم و همین ویژگی فرهنگی نکتهای مثبت است. در خصوص ژانر رمان این کتاب فراداستان و بینامتن است که با بینامتن مدرن کاملاً همخوانی دارد چرا که مرکزیت آن داستان هزار و یک شب است و حتی حکایت ابوسیر و ابوقیر در آن عیناً آمده است. داستان رئال جادویی واقعگرای کلاسیک است، چرا که هرگز نمیشود روایتهای تاریخی را ۱۰۰ درصد مطابق با وقایع تاریخی دانست و نمیتوان یک سند تاریخی را کاملاً منطبق با واقعیت تاریخی دانست و هر روایتی به گونهای خاص یک واقعه تاریخی را بیان میکند. از عناصر رئال جادویی داستان میتوان به نیتخوانی، کرامات صوفیان و اساطیر و باورهای داستان هزار و یک شب و توانایی گوبتا که نیت افراد را میتواند بخواند، اشاره کرد. شیوه روایت پنج فصل است که فصل اول تا چهارم راوی اول شخص فصل پنجم راوی دانای کل میشود. داستان کتاب واقعگرای همراه با رمز و راز است و لحن کتاب هم مربوط به زمان حال و هم زمان گذشته است که گاهی این لحن در هم میآمیزد. در ۵۰ صفحه آخر کتاب تا حدودی داستان و روایتها در هم رفته میشود و حتی تاریخ وقایع دگرگون میشود. در کل میتوان گفت رمان تا حدودی محافظهکارانه نوشته شده است. در فلش بکها، این رفت و برگشتها را نویسنده سریع قطع میکند و زیاد حرافی نمیکند که به روایی داستان کمک میکند. از جمله شگردهای هر داستانی ایجاد تعلیق است که تا حدودی تعلیق کاذب را به همراه دارد و اطلاعات را خیلی دیر در اختیار نویسنده قرار میدهد. بعضی جاها حتی مطالب اضافی نوشته شده است که در اصل کمکی به اصل موضوع داستان نمیکند. لحنها در داستان به هم میریزد و از زبان امروزی در روایتهای گذشته استفاده شده است.
نویسنده کتاب محمد حنیف متولد سال ۱۳۲۹ است. وی دارای دکترای تاریخ و پژوهشگر و داستاننویس است. رمان قفس با موضوع اسیران ایرانی در عراق، آسایشگاه شماره ۶ روایت افسران اسیر مفقودالاثر ایرانی در اردوگاههای عراق، قابلیتهای نمایشی شاهنامه، مجموعه داستان زمانی برای فریاد، جنگ از سه دیدگاه، رویای آهوان از جمله آثار محمد حنیف هستند. وی همچنین کسب عنوان دوم در سیزدهمین دوره کتاب سال دفاع مقدس، تقدیر از کتاب جنگ از سه دیدگاه و برنده جایزه ادبی جلال آل احمد برای کتاب بومیسازی جادویی در ایران را در کارنامه خود دارد.