جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
ساعت : ۰۹:۵۸
کد خبر: ۱۰۴۱۹۲
|
تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۸ - ۰۹:۲۹

دیدار با همسر شهید حسین رنجبر در ستارگان پرفروغ منطقه ۱۰

برنامه هفتگی ستارگان پرفروغ با دیدار مدیر فرهنگی هنری منطقه ۱۰ با همسر شهید حسین رنجبر برگزار شد.
به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، در برنامه هفتگی ستارگان پرفروغ منطقه ۱۰ که سه‌شنبه ۱۷ دی ماه در منزل شهید حسین رنجبر بسته‌دیمی برگزار شد، محمدرضا جمالی مدیر فرهنگی هنری منطقه ۱۰ با همسر این شهید دیدار کرد. 

منصوره مبرا همسر شهید رنجبر در این دیدار به روایت زندگی‌اش با شهید پرداخت و گفت: من و حسین پسردایی و دخترعمه هستیم. همدیگر را دوست داشتیم، برای همین زود ازدواج کردیم. اواخر سال ۵۸ بود. یک ماهه عقد و عروسی را گرفتیم و در خانه مادربزرگم در تهران ساکن شدیم. حسین قبل از عروسی وارد ارتش شد و در نیروی زمینی خدمت می‌کرد. مدت طولانی‌ای با هم زندگی نکردیم، ولی زندگی خوبی داشتیم. اخلاقش حرف نداشت. سرش می‌رفت نمازش ترک نمی‌شد. همین اخلاقش بود که باعث شد زندگی خوبی داشته باشیم. روزهای اول جنگ یک بار در سردشت به دستش گلوله خورد. ما خبر نداشتیم. بعد از ۲۵ روز خبر دادند که مجروح شده و در بیمارستان مراغه است. خیلی نگران شدیم. با این حال وقتی حالش بهتر شد، این بار به خوزستان رفت. ما اصلاً در خانه او را نمی‌دیدیم. یا در جبهه بود یا وقتی در تهران بود، مدام دنبال کار خانواده شهدا می‌رفت.

وی ادامه داد: هیچ وقت فکرش را نمی‌کردم که شهید شود، اما خودش می‌گفت شاید بروم و دیگر برنگردم. می‌گفت من برای مملکت و ناموسمان می‌روم. می‌گفت می‌روم تا راه کربلا باز شود. شهادت حسین خیلی برایم سخت بود، چون پدر و مادر نداشتم، پدرشوهر و مادرشوهرم هم بعد از شهادت حسین خیلی مریض شدند و آنها هم از دنیا رفتند و من در تهران تنها بودم.

همسر شهید رنجبر اضافه کرد: وقتی دخترم در سال ۵۹ به دنیا آمد، حسین در مأموریت بود. یک ماه بعد به خانه آمد و دخترش را دید. آن زمان شب و روزم گریه بود، با این حال چیزی به او نمی‌گفتم و گلایه نمی‌کردم. همیشه می‌گفتم هر جا هست ان‌شاءالله صحیح و سالم باشد و برگردد. سال ۱۳۶۰ که شهید شد من تازه پسرم را به دنیا آورده بودم. آن زمان کسی که سزارین می‌شد باید چند روز در بیمارستان می‌ماند. همان روزها کسی برای تحویل کیف حسین به خانه‌مان آمد. خبردار شدیم که احتمالاً در جبهه شهید شده. هنوز چند روز به مرخصی‌ام مانده بود که طاقت نیاوردم و رفتم خوزستان تا دنبالش بگردم. بیشتر از ۱۵ روز در خوزستان بودم. همه جا را زیر و رو کردم. در این مدت در خانه یک خانواده که اتفاقاً همه بستگانشان از دزفول رفته بودند، ماندم. از هر کس سؤال می‌کردم خبر نداشت. می‌گفتند زخمی شده و به بیمارستان دزفول رفته، اما آنجا نبود. دیگر آخرها گفتند حتماً شهید شده. ماه مهر بود. خیلی صبر کردم تا اینکه اردیبهشت سال بعد خبر دادند پیکرش پیدا شده و آن را برای ما آوردند.

گرامی‌داشت یاد و خاطره شهدای منطقه ۱۰ به همراه پاسداشت فرهنگ ایثار، شهادت و مقاومت در قالب دیدار و تکریم خانواده معظم شهدا بر اساس فرموده مقام معظم رهبری مبنی بر تلطف و احوالپرسی از خانواده شهدا از اهداف برنامه ستارگان پرفروغ است که به صورت ماهانه در روزهای سه‌شنبه به همت خانه موزه شهیدان اقبالی برگزار می‌شود.

علاقه‌مندان برای دریافت اطلاعات بیشتر می‌توانند به نشانی: بزرگراه نواب صفوی (شمال به جنوب)، خیابان کمیل غربی، بعد از چهارراه قلیچ خانی، خانه موزه شهیدان اقبالی مراجعه کنند یا با شماره تلفن: ۶۶۶۹۱۵۴۶ تماس بگیرند.
نظر شما