شب شعر «این سه رنگ سربلند» در فرهنگسرای انقلاب اسلامی برگزار شد
فریاد میزنیم غرورِ سه رنگ را/ سبز و سفید و سرختر از روزگار هم
فرهنگسرای انقلاب اسلامی شب شعر «این سه رنگ سربلند» را یکشنبه ۲۰ بهمن ماه با حضور جمعی از شاعران آیینی در آستانه چهلمین روز شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی با تقدیس پرچم سه رنگ کشور و سردار پرافتخار ایران برگزار کرد.

به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، فرهنگسرای انقلاب اسلامی شب شعر «این سه رنگ سربلند» را یکشنبه ۲۰ بهمن ماه با حضور جمعی از شاعران آیینی در آستانه چهلمین روز شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی با تقدیس پرچم سه رنگ کشور و سردار پرافتخار ایران برگزار کرد. در این شب شعر جمعی از شاعران آیینی از جمله قاسم صرافان، محمد رسولی، پیمان طالبی، سیده فاطمه موسوی و سیدحسین متولیان به شعرخوانی پرداختند. در این برنامه همچنین سید محمدصادق آتشی خواننده و گروه سرود نسیم رحمت به اجرای موسیقی و سرود پرداختند.
من اما زندهام سبز و سفید و سرخ میمانم من ایرانم
نخستین شاعر این برنامه قاسم صرافان بود که شعرخوانی را با ترانهای آغاز کرد که توسط چهار خواننده از جمله رضا صادقی و حمید عسکری در حال اجراست:
تاریخی از شکوه است/ این خاک سربداران/ جغرافیای عشق ست/ این بیشه سواران/ اینک زمان مردی ست/ از جنس بیزمانی
با شوکت سلیمان/ خاکی و آسمانی/ هر دل گرفته انگار / آیینه رو به رویش/ دلها به او رسیدند/ او هم به آرزویش
صرافان در ادامه ترانهای را خواند که با صدای محمود صابری در حال تبدیل به قطعه موسیقی است:
اگر یک روز افتد چشم بدخواهان به خاک من/ خروشان، دست هم گیرند/ فرزندان پاک من/ به همراه سوارانم/ ز جای خویش برخیزم
خروشان، دشمنانم را / به جای خویش بنشانم/ من ایرانم/ خوشا شور دلیرانم/ خوشا فریاد شیرانم/ هزاران لاله روئیده ست از خون جوانانم
من اما زندهام/ سبز و سفید و سرخ میمانم/ من ایرانم/ نخواهی دید در بندم که الوندم دماوندم/ رهایم رستمم با رخش میآیم/ خروش غیرت آئینه دارانم/ خزر دارد خبر از شور مردانم
به وعدههای الهی رفیق شک نکنی
در ادامه محمد رسولی شعری در رثای حاج قاسم سلیمانی خواند:
نترس ای دل غمدیده روزگار این است/ اگر چه تلخ، ولی انتهاش شیرین است
نترس آینه ما ترک نخواهد خورد/ بدون فتنه که ایمان محک نخواهد خورد
بایست، کوه صلابت میان دورانها/ نترس، سرو رشید از خروش طوفانها
اگر چه دفتری از داغ بر جبینها هست/ نترس در دل تاریخ بیش از اینها هست
اگر چه هیچ مجال نفس کشیدن نیست/ وظیفه من و تو پای پس کشیدن نیست
به هوش باش که از پشت سر کمین نخوری/ به مکر دم به دم دشمنت زمین نخوری
ببین رفیق که در جبهه مقابل کیست/ مبر ز یاد که در این میانه قاتل کیست
همان که بر شرف و خاک ما تهاجم کرد/ سپس به سیلی حق دست و پاش را گم کرد
به وعدههای الهی رفیق شک نکنی/ به گوشهگیری خود ظلم را کمک نکنی
اگر چه داغ، از این سینه صبر برده عزیز/ خداست یاور دینش، خدا نمرده عزیز
اگر که نقشه دشمن مقابله باشد/ نگاه تو به جلودار قافله باشد
شعر دیگری که رسولی در این نشست قرائت کرد، این اثر بود:
میان این شب تاریک ماه گم نشود/ بدان که رهبر اگر هست راه گم نشود
چو کوه پیش روی فتنهها مقاوم باش/ از این به بعد برادر! تو حاج قاسم باش
از این به بعد به میدان رزم بخت تو چیست؟/ بگو برادر من! انتقام سخت تو چیست؟...
فریاد میزنیم غرورِ سه رنگ را/ سبز و سفید و سرختر از روزگار هم
سید حسین متولیان نیز در این نشست به شعرخوانی درباره پرچم ایران پرداخت.
تقدیرمان رقم زده ما را کنار هم/ هم سرنوشت و همقدم و همقطار هم
دنیا نشسته تا که ببیند چه میکنیم/ با چشمهای عاشق چشمانتظار هم
جام جهاننماست غرور قبیلهای/ کز جان خویش هدیه نماید نثارِ هم
من پرچم تو را به سر دوش میبرم/ این است خرج عاشقی از اعتبار هم
فریاد میزنیم غرورِ سه رنگ را/ سبز و سفید و سرختر از روزگار هم
شوقِ حماسه بود اگر اشک ریختیم/ شور غرور، حق نمک، چشم تارِ هم
پیروزِ کارزار شدن سرنوشت ماست/ پرچم شدیم بر قلل افتخار هم
آری قرار نیست ببازیم جز به عشق/ شیران عاشقیم و همه بیقرار هم
شعر دیگری که متولیان خواند این اثر بود:
مگر به دست حسن واقعه مرتب شد/ ببین دو مرتبه قاسم فدای زینب شد
چنان که خون تو بر خاک ریخته هر سو/ ز خون پیاله تو گوییا لبالب شد
خبر رسید که تقصیر گندم ری بود/ شریح قاضی اگر فکر مال و منصب شد!
چه خون دمید به پیکر مرا؟ که میجوشد/ چنان که آخر سر رشک هر مرکب شد
به صبح واقعه گفتم نبارمت ای مرد! / چنان به گریه نشستم غروب شد، شب شد
سرم فدای سر روی نی مقیمِ حسین/ فدای آنکه فدایی راه زینب شد
دیگر شعری که این شاعر به شهید قاسم سلیمانی تقدیم کرد این اثر بود:
به گریه مینگرم بر حیات بعد از تو/ شهادت است برایم ممات بعد از تو
زکات خون مرا داده است شریانت/ که فرق کرده برایم زکات بعد از تو
تفاوت است برای هر آدمی بینِ/ حیات قبل از تو با حیات بعد از تو
سیه بپوش که خورشیدمان شهید شده ست
در ادامه پیمان طالبی شعری برای حاضران قرائت کرد.
خبر بده به زمین، آسمان شهید شده ست/ سیه بپوش که خورشیدمان شهید شده ست
به غنچه تسلیتی و به سرو تعزیتی/ خبر رسیده ز باغ، ارغوان شهید شده ست
چقدر خاطره از بدر یا حنین و جمل/ چقدر خاطره از نهروان شهید شده ست
چراغ روشن آن آشیانه کن خاموش/ که آن قناری بیآشیان شهید شده ست
بگو رقیه بداند که برنخواهد گشت/ بگو به زینب قامت کمان: شهید شده ست
به دوش ماست کنون بار ای گرانجانان!/ که آن برنده بار گران شهید شده ست
علم ز دست علمدار ما نمیافتد/ چقدر پیر شهید و جوان شهید شده ست
تاوان قتل این صنوبر را بگیرید
سیده فاطمه موسوی دیگر شاعر این نشست بود که شعری درباره سردار شهید حاج قاسم سلیمانی برای حاضران خواند.
ای شام تار از خصم کافر تیر خورده / مثل علی از پشت سر شمشیر خورده
دنیا نبیند تا ابد سردار از این سان/ از کس نیاید در شهادت کار از این سان
ای مردم آنَک این وداع آخرین است/ یک کهکشان آیینه بر دوش زمین است
تاوان قتل این صنوبر را بگیرید/ تابوت این سردار بیسر را بگیرید
ای قلبهای سوگوار از هم بپاشید/ پس در کمین انتقامی سخت باشید
رگبار ظلمت بر شهابی آتشین زد/ آیینه را سنگ جهالت بر زمین زد
این نام بر لوح شهادت ماندگار است/ این جاده تا روز قیامت برقرار است
این روبهان از رزم شیران میهراسند/ این ناکسان عزم شما را میشناسند
تا محشر از رسم شهادت نامتان باد/ بر عالم از آزادگی پیغامتان باد
سردار رفت و نعره از افلاک برخاست/ یک دشت سرو نوجوان از خاک برخاست
افلاک آن شب هفت جام واژگون شد/ آتش گرفت و هفت چشم غرق خون شد
تیرش زدند، آیینه خورشید در مشت/ در خون نشست انگشتر دریا در انگشت
نفرینت ای خصم دغل زین نابکاری/ مرگت سزاوار است در این شرمساری
خنجر زدن از پشت رسم ناکسان است/ این گونه جنگیدن مرام کرکسان است
الله اکبر شعله فریاد باشید/ همراه با موعود در میعاد باشید
آخرین شعری که در شب شعر «سربلند» خوانده شد، این اثر از موسوی بود:
چه بلایی سر انسان معاصر آمد/ که غم جنگ سراغ من شاعر آمد
قلم انگار تفنگ است به دستم چه کنم/ من روایتگر یک فاجعه هستم چه کنم
آن طرف چادری افتاده میان خون است/ این طرف از دل آوار سری بیرون است
این طرف تر پدری مات سری بی بدن است/ این صدایی که شنیدید صدای یمن است
گزارش خطا
پسندها:
۰
ارسال نظر