به گزارش خبرنگار شهر، برخورد دو اتوبوس در اتوبان تهران قم 88 کشته و زخمی برجای گذاشت. اگر چه در چهارماه نخست سال جاری درجادههای ایران روزانه به طور میانگین 49 نفر بر اثر حوادث رانندگی جان خود را از دست دادهاند. اما وقتی 43 نفر تنها در یک تصادف قربانی میشوند حساسیت برانگیز میشود و همه از آن سخن میگویند. الحق که وقتی جان آدمی در میان باشد چه یکی یا 40 تا هر چه بگوییم بازهم کم است و کاش برای هر تصادف رانندگی، اینچنین حساس بودیم و به دنبال علتها و راهکارها میگشتیم. چرا که هر روز بیش از تعداد مسافران یک اتوبوس در جادهها کشته و بیش از 915 نفر نیز مصدوم میشوند.
در حادثه وحشتناک اخیر علتها اینگونه عنوان شدهاند. ترکیدن لاستیک اتوبوس، خارج شدن کنترل از دست راننده، انحراف و عبور از گارد ریل ها و برخورد با اتوبوسی در باند ضلع مقابل آزادراه، نقص سیستم برق رسانی و شعله ور شدن آتش و سرانجام برجای ماندن 88 کشته و زخمی.
اما در سالهای گذشته ما از این دست حوادث کم نداشتهایم نیازی به یادآوری موردی حوادث نیست تنها به جدول زیر نگاهی بیاندازید و آمار کشتههای سالانه حوادث رانندگی را مشاهده کنید.
برای پی بردن به عمق فاجعه مجموع کشتههای حوادث رانندگی در 12 سال گذشته را با تعداد شهدا و کشته شدنگان 8 سال جنگ تحمیلی که برابر 221 هزار و 682 است مقایسه کنید.
اما علت چیست؟ اسکانیا، جاده، راننده یا سرنوشت؟! آیا اسکانیا تنها در ایران در جادهها است؟ چرا در جادههایی با استانداردهایی پایین تر و رانندههای تازه کار اینچنین حوادثی رخ نمیدهد؟
مسئولی که وجود ندارد
در بیشتر حوادث چه رانندگی و چه غیر آن، پس از تحقیقات معمول علتها عنوان میشوند. اما در این صورت باید پرسید اگر علتها پیدا میشوند چرا چندباره و هر روزه این حوادث تکرار میشوند؟ مسئول هزینههای گزافی که این حوادث برجای میگذارند و درس نگرفتن از آنها بر عهده کیست؟
واقعیت این است که در بسیاری از موارد مسئولیت پذیری وجود ندارد. اگرچه بیشمار مسئول و مامور در بخشهای مختلف با بودجههای دولتی مشغول به خدمت هستند اما هنگام بروز حوادث معمولا مسئول اصلی و مسئولیت پذیری و پاسخگویی وجود ندارد. معمولا با عنوان حادثه از این اتفاقات تلخ یاد میشود به این مضمون که مقصری در کار نبوده است.
اما پرسش اصلی در اين مساله مطرح ميشود و بايد به آن پاسخ داد اين است که مسئول کيست؟ و اين آیا حادثهها در دايره مسئوليتهاي افراد چه جايگاهي دارد؟
استادان مديريت نوين، هيچ اتفاق و رويدادي را در دسته حوادث قرار نميدهند. آنها بر اين عقيدهاند که هر رويدادي علتي دارد و مدير، مسئول پيگيري اين علتها است و بايد نسبت به پيشگيري از اين اتفاقات تصميمهاي درست اتخاذ کند. لذا هيچ اتفاقي نيست که تنها با حادثه خواندن آن بتوان آن را توجيه کرد. به بيان ديگر مدير نسبت به هر اتفاق و حادثهاي مسئول است.
براي مثال اگر در يک جاده ترمز يک خودرو دچار نقص شود و راننده و مسافران به ته يک دره سقوط کنند، آيا ميتوان گفت اين يک اتفاق بوده است؟ جواب روشن است. هر خودرو بر اساس استانداردهاي توليد آن نياز به بازديدهاي دورهاي دارد تا پيش از وقوع هر حادثهاي، نقصهاي فني آن رفع شود. پس اينجا علت وقوع حادثه کمکاري است.
يا اگر علت تصادفي خواب آلودگي راننده عنوان ميشود، بايد به استانداردهاي موجود از حجم کاري رانندگان وسايل نقليه عمومي مراجعه کرد و بررسي کرد که آيا استانداردهاي لازم در مورد آنها اجرا ميشود يا خير؟ واقعيت اين است که رانندگاني دچار خواب آلودگي در هنگام کار ميشوند که بيشتر از استاندارد معين شده در پشت فرمان هستند و اين موضوع در نهايت علت اصلي حادثه است.
يا اگر در کارخانهاي کارگري دچار سانحه ميشود علت اصلي استاندارد نبودن محيط کار و يا اشکال دستگاههاي فني بوده که کارگر با آن درگير است.
آیا وقتی یک اتوبوس به علت استفاده از لاستیکهای معیوب چینی موجب یک حادثه وحشتناک میشود، نمیتوان مسئول این علت را یافت؟
اگر مديري کمبودها و کاستيها را نداند و با آگاهي ناقص تصميمگيري کند نسبت به اين عدم آگاهي و تصميمهايش مسئول است و اگر با علم به نواقص موجود تصميمهاي خود را اتخاذ کند باز هم نسبت به تصميمهاي خطر آفرينش مسئول است.
بنابراين وقتي مديري با علم به نبود عدم معاینه فنی و ایمنی مناسب اجازه به حرکت یک اتوبوس در جاده میدهد داراي مسئوليت است و نميتواند بگويد در تمام کشور حوادث رانندگي رخ ميدهد و اتوبوس این ناوگان هم یکی از همین حوادث است.
خلاصه کلام اينکه در هر به ظاهر حادثهاي ميتوان علت و يا علتهايي را ريشهيابي کرد که به حتم مسئولان هر بخش بايد پيش از وقوع حوادث ناگوار نسبت به رفع آن برميآمدند.
فرهنگهايي که حوادث را در دايره مسئوليت ميدانند
در فرهنگهاي ديگري که چنين ديدگاهي نسبت به مديريت دارند رفتار مديران بسيار مسئولانهتر است. براي مثال هنگام وقوع سونامي در ژاپن، با اينکه سونامي يک رخداد طبيعي بوده، باز هم چند مدير به دليل آماده نبودن و نداشتن پيشبيني کافي از امکان اتفاق و خسارات سونامي از مردم عذرخواهي ميکنند.
يا در مثالي ديگر در حادثه برخورد قطار با اتوبوس حامل دانش آموزان مصر، که 52 دانش آموز کشته شدند؛ با وجود اينکه وزير در کمتر از 6 ساعت استعفا ميدهد، اما بازهم پس از استعفا به ساختمان دادستاني خوانده ميشود و تحت بازجويي قرار ميگيرد. دادستاني مصر نيز پس از اين بازجويي، وزير راه مستعفي را ممنوع الخروج ميکند و راي به احضار معاونان وي ميدهد. همچنين دستگاه قضايي مصر تحقيقات قضايي از وزير راه و ترابري و رئيس راه آهن را آغاز و حکم بازداشت مامور کنترل تقاطع خط آهن، راهبر قطار و معاون او را صادر ميکند.
اين برخورد نشان از نگرش متفاوت به اين شکل اتفاقات است. نگرشي که در آن حوادث نيز در محدوده مسئوليتهاي مديران است.
از همين رو به مديران عزيز يادآوري ميکنيم اگر توان مديريت حوادث اتفاقي حوزه کاري خود را ندارند اين نشان از بيکفايتي آنها در اداره امور و نه جريان عادي اتفاقات و حوادث است.
همچنين اگر مديران در دوره مديريتي خود تنها مشکلات را قطار ميکنند و آنها را به رخ مردم ميکشانند بايد گفت پيش از مدير شدن شما نيز اين مشکلات وجود داشته است و شما براي رفع آنها مدير شدهايد نه يادآوري مشکلات براي مردم.