جمعه ۳۰ شهريور ۱۴۰۳
ساعت : ۰۸:۰۶
کد خبر: ۶۹۲۹۶
|
تاریخ انتشار: ۱۸ آبان ۱۳۹۲ - ۰۸:۵۷

دختران و پسران مطلقه چه می‌کنند؟

با وجود جمعیت بالای افراد مطلقه‌ در کشور پرداختن به زندگی این گروه اجتماعی در رسانه‌ها و نهادهای فرهنگی مغفول مانده است.
به گزارش خبرنگار شهر، مهسا پس از چهار سال زندگی مشترک همراه با کودک 3 ساله به خانه پدر برگشته است. سال‌ها دوستی و قول و قرار عاشقانه ظرف یک ماه برای مهسای 26 ساله تمام شد. مهریه را توافقی بخشیده است تا طلاقی به قول خودش در آرامش داشته باشد و نیازی به دعوا و دادگاه نباشد. 
 
این‌روزها دیگر طلاق داستان جدیدی نیست. براساس آخرین سرشماری که توسط مرکز آمار ایران انجام شد جمعیت زنان بدون همسر در اثر طلاق بیش از 440 هزار نفر بوده است و جمعیت مردان بدون همسر در اثر طلاق نیز در حدود 214 هزار نفر است. 
 
اگر چه این جمعیت 650 هزارنفری از قشرهای مختلف جامعه‌اند و وضعیتی متفاوت را سپری می‌کنند. اما در زندگی آنان می‌توان مشکلات فردی و اجتماعی مشترکی را شناسایی کرد.
 
وقتی خانه پدری هم دلنشین نیست
چشم‌های نگران مهسا نمی‌تواند راهنمای خوبی برای فهم حال و روزش باشد. او پس از طلاق وارد یک زندگی جدید شده است. زندگی که نمی‌داند اسمش چیست. مهسا می‌گوید: وقتی طلاق بگیری دیگر خانه پدری برایت حال و هوای بسیار متفاوتی دارد. هرچند همه با مهربانی از تو استقبال می کنند اما این محبت ها دلچسب نیستند. 
 
روایت مهسا از کودکش بیشتر از جنس وظیفه و مسئولیت است تا احساسی مادرانه او می‌گوید: وقتی همراه با یک کودک به خانه پدری برمی‌گردی احساس اضافه بودن را بیشتر حس می کنی. مخصوصا برای من که دو خواهر مجرد در خانه دارم. نگاه ها به تو می فهمانند که روی زندگی همه تاثیر گذاشته ای و حال همه به خاطر تو بد است. من هم به خانواده حق میدهم. با این اوضاع اقتصادی و آپارتمان نشینی اگر من هم جای آن‌ها بودم حس بدتری داشتم.
 
وقتی با مهسا درباره آینده حرف می‌زنی با خنده تلخی پاسخ می‌دهد. او این روزها بیشتر مشغول گذراندن زمان است و نمی‌داند به کجا می‌رود. مهسا درباره حال و هوای این روزهایش می‌گوید: یک سال است که این زندگی را تجربه می کنم در این یک سال ترجیح می دهم تا جایی که امکان دارد دور از خانه و خانواده باشم. خوشبختانه شاغل هستم و هر روز بعد از کار و اضافه کاری سعی می کنم به نحوی دور از خانه خودم را به بهانه‌ای سرگرم کنم. از طرفی پسر 3 ساله‌ام نیاز به من دارد و این عدم تمایل برای بودن با خانواده تعادل را به هم می‌زند. خودم می‌دانم به اندازه کافی برای پسرم زمان نمی‌گذارم اما من هم چاره‌ای ندارم. کاری بیش از این از دستم بر نمی‌آید.
 
خانواده نمی‌تواند محرم راز باشد
زهرا 7 سال پیش طلاق گرفته است و یک کودک 9 ساله دارد او با کمک خانواده توانسته است خانه کوچکی بخرد و با شغل کارمندی استقلال مالی را برای خودش مهیا کرده است. اما او هم مانند مهسا مشکلات خاص خودش را دارد. زهرا می‌گوید: استقلال فقط پول نیست. وقتی یک زن مطلقه باشی شرایط متفاوتی را تجربه می‌کنی، اتفاقاتی پیش پایت می افتد که فکرش را هم نمی کنی. تنها بودن بسیار برای من سخت بوده است. نگاه‌ها و پیشنهادهای بی‌شرمانه را هر روز تجربه می کنی و نسبت به همه بدبین می شوید. امروز دیگر نمی توانم تصور کنم که آدم خوبی هم وجود دارد.
 
زهرا درباره حمایت خانواده می گوید: قطعا اگر نبودند مشکلات بیشتر بود اما گاهی خود خانواده هم مشکل است. من نمی توانم به عنوان یک زنِ تنها به خانواده همه مشکلات را بگویم چون به دلایل فرهنگی همین حد از استقلالم را نیز زیر سوال می‌برند. درباره یک سری از موضوعات ترجیح می دهم با دوستان نزدیک دردودل کنم چون خانواده واکنش های منفی نشان خواهد داد.
پدر کودک زهرا یک سال است که با حکم دادگاه کودک را پیش خود برده است و زهرا تنها هفته ای یک بار در تعطیلات او را می بیند زهرا در اینباره می‌گوید: سخت ترین بخش طلاق برایم جدایی از فرزندم بوده است. گاهی افسوس می خورم که کاش زندگی پیش از طلاق را تحمل می کردم تا با فرزندم زندگی می کردم.
 
علی: زندگی فقط کار است
کارش تجارت است و می گوید سهمش از زندگی فقط کار است. علی 11 سال است که طلاق گرفته و از 5 سال زندگی مشترک تنها مکالمه‌های اینترنتی با دخترش برایش مانده است. وقتی از علی درباره زندگی مشترک و جدایی و زندگی مجردی می‌پرسی خیلی خلاصه پاسخ می‌دهد: هر چه بود گذشت، صحبت درباره گذشته به درد نمی‌خورد، زندگی مجردی این روزها هم فقط با کار تعریف می‌شود.
 
آمارها را جدی بگیریم
تازه‌ترین آمارها نشان از افزایش 1.5 برابری سرعت طلاق نسبت به ازدواج دارد و گویای این است که جمعیت افراد مطلقه روز به روز در حال افزایش است. برای مثال در استان‌های تهران و البرز با رقم 35.0 و 28.6 طلاق در مقابل هر 100 ازدواج روبه‌رو هستیم.
 
650 هزار نفری که طلاق گرفته‌اند و امروز مجردند و بسیاری دیگر که طلاق گرفته‌اند و دوباره ازدواج کرده‌اند و آمار دقیقی از آن‌ها موجود نیست، همه دوران مشترکی را داشته‌اند که کمتر به آن پرداخته شده است. زندگی مجردی با جنسی از تجربه جدایی، زندگی که برخی در ناامیدی و بی‌هدفی آن غرق می‌شوند و نمی‌توانند گلیم خود را از آب بکشند و یا بی‌آنکه وضعیت روحی خود را استحکام بخشند و برای یک زندگی مشترک آموزش دیده باشند از ترس تنهایی دوباره ازدواج می‌کنند.
 
مطلقه‌ها، کودکان طلاق، هر کدام پس از جدایی در موقعیت‌هایی پا می‌گذارند که اغلب هیچکدام از آشنایان و اطرافیانشان هیچ تجربه‌ای در آن ندارند و در این شرایط بهترین دوستان هم گاه بدترین مشورت‌ها را می‌دهند.
 
برای مثال از گوناگونی آسیب‌ها می‌توان به یک پدیده نوظهور در امر طلاق یاد کرد. مهدی بیاتی، روانشناس می‌گوید: امروزه شاهد پدیده‌ای هستیم که برخی زوجین از یکدیگر طلاق می‌گیرند و بعد با یکدیگر دوست می‌شوند و زندگی می‌کنند. این مسئله یک بحران جدی است.
 
واقعیت تبلیغات را بی اثر می‌کند
مسئولان همواره شعارهایی رنگارنگ برای تشویق جوانان به ازدواج سر می‌دهند اما از واقعیت‌هایی که در دل جامعه می‌گذرد بی‌خبرند. یکی از دلایل کاهش میل ازدواج این واقعیت‌های آزاردهنده است که در تصمیم جوانان تاثیرگذار است.
 
امروز با توجه به افزایش آمارهای طلاق و آسیب‌های آن، لازم است تا سازمان و نهاد‌های فرهنگی و اجتماعی در برنامه‌های خود سهمی را نیز به گروه‌های آسیب دیده از ازدواج و طلاق اختصاص دهند. گروهی که با آرزو و رویای خوشبختی در زندگی مشترک امروز سرانجامی جز جدایی نداشته‌اند امروز با مشکلات متنوعی دست و پنجه نرم می‌کنند. مطلقه‌ها و کودکان طلاق، این روز بیش از گذشته نیاز به سازماندهی و توجه دارند. 
 
برای آخرین شاهد بر لزوم توجه به این گروه به آخرین آمار رییس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور توجه کنید: «در 6 ماهه اول امسال نسبت به مدت مشابه سال 91 وقوع ازدواج 5 درصد کاهش داشته و این در حالی است که طلاق در این مدت 7 درصد افزایش داشته است.»

نظر شما