کد خبر: ۸۱۴۷۰

آسیب‌شناسی فرهنگ تماشا

حسین سلطان‏‌محمدی عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران

مخاطب در کارهای رسانه‌‏ای، نخستین وجه و شاید مهم‌ترین رکن باشد. به سخن دیگر، هر رسانه‌‏ای برای مخاطبی است و هر برنامه‌‏ای، گروه مخاطبی را هدف قرار داده است. مخاطب‏‌شناسی اولویت نخست برنامه‌‏سازان است و چگونگی نیاز مخاطب به محصولات رسانه‌‏ای و شرایط زیست بومی، ملی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و... او، از وجوهات این شناخت است. در هر جامعه‏‌ای این نیاز بر مبنای شرایط‌‌ همان جامعه تعریف می‌‏شود و از آنجا که رسانه‏‌ها، ابزاری توانا برای صاحبان قدرت‌‏های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... به شمار می‌‏روند تا در جهت دادن و شکل دادن به مسیر رشد و حرکت مخاطب به کار آیند، ضرورت شناخت مخاطب، بیشتر به چشم می‌‏آید. بدیهی است که در هر جامعه‌‏ای، آرمان‏‌ها و افقی تعریف شده که رسانه در هر نوعی، بدون توجه به صاحب آنکه دولتی یا خصوصی است، ملزم به همسویی با آن است و فعالیت در مسیر مخالف آن، مانع حیات رسانه می‌‏شود. 
 
امروزه، مخاطب ایرانی به‌خصوص در حوزه تلویزیون، در شرایط و با خواسته‌‏هایی زندگی می‌‏کند که بسیار پیچیده می‌‏نماید. نوع دسترسی به شبکه‏‌های تلویزیونی از طرق غیرمجاز، وجود ابزارهای رقیبی که فضای فراغت مخاطب را اشغال کرده و میزان بهره‌‏مندی از تلویزیون را کاهش داده و البته انتظارات و خواسته‏‌های او را متغیر کرده است، بعضی از وجوهات این حوزه است. همچنان‏ که خواسته‌‏های آرمانی و انتظارات عالی حکومتی و زیستی، جهت‌‏های دیگری یافته است. برای همین، باید در وجوهات متفاوتی، نسبت به گذشته، بازنگری کنیم تا بیشترین اثرگذاری بر مخاطب حاصل آید و این در شرایط جامعه ما که تلویزیون خصوصی نداریم، حساس‏‌تر می‌‏نماید. دورشدن مخاطب از نقطه ثقل تلویزیونی ما، یعنی کاسته‏‎شدن از پشتوانه اجتماعی، که برای کشور ما، به‌‌ همان جهت انحصاری بودن تلویزیون برای حاکمیت، خطرناک‏‏‌تر است. 
 
نقطه اول و شاید کلیدی‏‌ترین و البته بدیهی‏‌ترین وجه اشتراک مخاطبان تلویزیونی ما، شاید نام ایران و جغرافیای آن و نشانه‏‌هایی همچون سرود و پرچم ملی باشد. این‌ها در هر سرزمینی اصل است. اما برنامه‏‌سازان ما، کمتر بر این تأکید دارند و حتی در سال‏‌های اخیر، به‌‏ویژه در حوزه رویدادهای ورزشی دیدیم که عناصر پرچم ملی به درستی وجود ندارد یا حتی در یکی از برنامه‌‏های تلویزیونی، تنها سه رنگ پرچم دیده شد. برای این، مثال‌های بسیاری هست که اگر تلویزیون در آن به‌‏درستی وارد می‌‏شد، شاهد این خطاهایی که برایمان به نمایش درآمده، نمی‌‏بودیم. همچنان‌که در بحث تیم‌‏های ملی، آنقدر که بر حضور فلان بازیکن خودمحور و بی‌‏اعتنا به اهمیت تیم ملی تأکید شد، بر این نقطه ثقل هر کشوری تأکید نشد. عدم تأکید و حساسیت در این نقطه نخست، به سطوح گوناگون جامعه هم کشیده شده و احساس همبستگی اجتماعی دچار خلل می‌‏شود. 
 
از این نقطه عام ملی که عبور کنیم، به سطوح دسترسی مخاطب به ابزار‌ها و البته پاسخ‏‌های برنامه‏‌ای رقیب تلویزیون می‌‏رسیم. امروزه به علت توسعه تلفن‏‌های هوشمند، اینترنت و سایر ابزارهای ارتباطی، قدرت وحدت‌‏بخش تلویزیون ما، آسیب دیده است. آنقدر که در اطراف خود، مردم را درگیر شبکه‌‏های اجتماعی سهل‏‌الوصول می‌‏بینیم، مشغول به برنامه‌‏های تلویزیونی نمی‌‏بینیم. محتوای انتقال‌‏یافته از طریق این فضاهای مجازی، لزوما در جهت انسجام اجتماعی به شیوه سنتی نیست. واکنش‏‌هایی که از طریق این شبکه‏‌ها در سال‌‏های اخیر نسیت به بعضی رویدادهای اجتماعی و سیاسی داده شده و البته قدرت بعضا تخریبی آن‌ها، بیانگر فقدان درک رسانه‌‏ای در داخل است. زیرا در شرایطی نظیر جامعه ما که انحصار تلویزیون وجود دارد، باید همانند جوامع غربی که مردم با تلویزیون محلی یا ملی، جهت‌‏گیری اجتماعی و سیاسی می‌‏شوند، اینجا هم تلویزیون به‌سرعت نسبت به چنین رویدادهایی واکنش نشان داده و مدیریت شرایط را در دست گیرد و این مدیریت نیز، فرا‌تر از ورود به موضوع از دریچه برنامه‏‌هایی چون اخبار ۲۰ و ۳۰ یا گفت‏‌وگوی ویژه خبری باید باشد. به سخن دیگر، به جای مقابله با چنین فضای اجتناب‌‏ناپذیری، باید در سطح اجتماعی با آن بود و به آن جهت داد. ورود تقابلی به فضای دهنی مخاطب، آن‌ها را از حوزه انسجام ملی تلویزیون دور نگه می‌‏دارد. در این بعد از رفتار مخاطب، اگر سطح ارزش‏‌سازی تلویزیون، همسان با آن چیزی بود که در سطوح اجتماعی بروز پیدا کرده و البته درک سریع و شناخت حرف‌ه‏ای برنامه‌‏سازی قدرت بیشتری می‌‏داشت، در وقایعی چون ماجرای فریدون پاشایی یا ماجرای مهاباد، نظام فکری حاکمیتی و رسانه‏‌ای ما به تحیر گرفتار نمی‌‏شد و به‌سرعت ماجرا را مدیریت می‌‏کرد. عقب‌‏افتادن تلویزیون در چنین وقایعی، نشان از این داشت که برنامه‌‏سازان و سیاست‌گذاران رسانه‌‏ای شاغل یا حاضر در تلویزیون، از قدرت اصلی این رسانه غافل شده‏‌اند. در جوامعی که خود خالق این ابزارهای ارتباط اجتماعی و ایجادکننده جوامع هسته‏‌ای یا حتی جوامع انبوه متمرکز بر یک موضوع مجازی هستند، تلویزیون در اندازه یک ابرقدرت نقش دارد. فیلم‌‏های داستانی خارجی را ببینید که چطور اطلاعات و پیشبرد موضوعات از طریق تلویزیون ملی یا محلی انجام می‌‏شود و فیلم‏‌ها و مجموعه‌‏های داخلی را بنگرید که تلویزیون در آن‌ها نقش پرکردن لوکیشن را دارد و بس. این‌ها یعنی، فراموش کردن قدرت این رسانه. امروزه در ادارات ما، تلویزیون ابزاری سرگرم‏‌کننده و مانع فعالیت اداری انگاشته می‌‏شود و غایب است، اما غافلیم که همین کارمندان تا چه اندازه درگیر تلفن همراه هوشمند یا ابزارهای مشابه و حضور در فضای مجازی هستند. 
 
مخاطبی که شناخت از او در حوزه داخلی، این‌گونه ناقص و بدون لحاظ شرایط پیش‏رونده داخلی و خارجی است، در سایر رسانه‏‌ها حتی در سینما نیز، مواجه با محصولاتی می‌‏شود که فاقد کمترین همراهی با شرایط امروزی اوست. میزان مخاطب فیلم‏‌های داخلی نسبت به گذشته و البته داستان‏‌پردازی و روایت‌گری برای مخاطب امروزی، آن چیزی نیست که باید باشد. مخاطبی که نسبت به هر اثر تصویری، میزان پذیرش مشخصی دارد، محصول متعادلی دریافت نمی‌‏کند و همین، میزان مراجعه او به شبکه‏‌های غیرمجاز ماهواره‌‏ای یا آثار تصویری دریافت‌‏شده از مجاری ممنوع را افزایش می‌‏دهد. شناخت برنامه‏‌ساز تلویزیونی و همچنین فیلمسازان و سیاستگذاران هر دو حوزه مثالی، نیازمند بازنگری جدی است. مقصود تخطئه شرایط فعلی نیست، اما همان‏طور که برنامه‏‌های ساده و عمدتا کلام‌‏محور تلویزیونی در میزان و شرایط ساخت باید بازنگری شوند، سینمایی‏‌ها هم باید پاسخ دهند که مثلا سهم آثار هنر و تجربه و میزان سرمایه تولید و البته نمایش آن‌ها یا دیگر انواع فیلم‌ها برای این مخاطب، چقدر باید باشد؟ مخاطب درگیر در جوک و واژه‌‏های طعنه‏‌آمیز و البته گفت‌‏وگوی دو یا چند نفره را چطور باید با این حجم تبلیغات هنر و تجربه یا برنامه‌‏های ساده و بدون جذابیت در سایر فیلم‌ها و برنامه‌‏های تلویزیونی، حول محور ملی نگه داشت و از او خواست در حداکثر توان، در میدان زیست اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی یا... حضور پیدا کند. این‌ها نمونه‌‏هایی از معضلاتی است که در حوزه مخاطب رسانه‏‌ای دیده می‌‏شود.
گزارش خطا
ارسال نظر
آخرین اخبار
از بررسی روند تغییرات تا تاثیر فضای مجازی بر استقبال نسل‌نو از ترانه
برگزاری یادبود ناصر تقوایی در خانه هنرمندان
نمایش موزیکال «رویای شیرین» در مجتمع فرهنگی هنری نور
نشست «در ستایش شعر» در فرهنگسرای سرو
پیکر واحد خاکدان دوشنبه تشییع و خاکسپاری می‌شود
نمایشنامه‌خوانی «کوپه ۶۴» در فرهنگسرای ارسباران
صفحه اول روزنامه ها- یکشنبه ۴ آبان ماه ۱۴۰۴
«اردو در قبرستان ژغاره»؛ صد و دوازدهمین کتاب پیشنهادی باشگاه بچه‌کتابخون‌ها
رونمایی از کتاب «قانون هفتم آدم‌های تنها» در فرهنگسرای اشراق
خانه فرهنگ امیرکبیر؛ خانه‌ای پویا برای بانوان و دختران منطقه ۲۲
نمایش و نقد فیلم «استیو» در فرهنگسرای ارسباران
نکوداشت هنرمندی که «ژن خلاقیت» دارد؛ تئاتر برایم خود زندگی است
نمایشگاه گروهی پوستر «سوغات منا» در فرهنگسرای انقلاب اسلامی
برگزیدگان جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران معرفی شدند/خداحافظ آشغال بهترین فیلم مردمی
فراخوان نمایشگاه هنر‌های تجسمی «قاب‌های کوچک آبانگان»
بازی سحر دولتشاهی و پیمان قاسم‌خانی در فیلم «قایق سواری در تهران»
نشست ماهانه هنرمندان موسیقی در فرهنگسرای ارسباران
دو اثر نمایشی موزیکال، با لحظاتی شاد، آموزشی و پرانرژی برای کودکان
نمایشگاه «من در بهشت رویاها» در فرهنگسرای ارسباران
صفحه اول روزنامه ها- شنبه ۳ آبان ماه ۱۴۰۴
روایت نوجوانان تهرانی از «راهی که پیمودیم»؛ تصویری از اتحاد، پیشرفت و امید
پیام سرپرست سازمان فرهنگی هنری به مناسبت روز جهانی کارکنان موزه
گلایه فرزاد حسنی از رویکرد انتخاب مجریان؛ مجری خوب مجری «کم‌خطر» است!
اهمیت گرافیک محیطی در روابط عمومی- فائزه شیرازی
دیدار سرپرست سازمان فرهنگی هنری با خانواده کوچک‌ترین شهید جنایات صهیونیستی در ایران