به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، چهارمین نشست پاییزی «با هم بخوانیم» کتابخانه فردوس روز گذشته، یکشنبه ۲۴ آبان ماه همزمان با آغاز هفته کتاب و کتابخوانی با حضور جعفر توزندهجانی، نویسنده و منتقد ادبی و جمعی از علاقهمندان به کتابخوانی برگزار شد.
در ابتدای این نشست داستان «بیفصل و نادرخت» خوانده شد و در ادامه جعفر توزندهجانی به معرفی نویسنده این اثر پرداخت و گفت: بیژن نجدی در ۲۴ آبان سال ۱۳۲۰ در خاش به دنیا آمد و در سال ۱۳۷۶ در لاهیجان از دنیا رفت. او تحصیلات ابتدایی خود را در رشت گذارند. پس از گرفتن دیپلم در سال ۱۳۳۹ وارد دانشسرای عالی تهران شد و در سال ۱۳۴۳ از همان دانشگاه در رشته ریاضی فارغ التحصیل و سپس با عنوان دبیر در دبیرستانهای رشت مشغول به تحصیل شد.
وی افزود: نجدی در زمان زندگی خود تنها مجموعه داستان «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» را در سال ۷۳ منتشر کرد که در سال ۷۴ جایزه قلم زرین جایزه گردون را به خود اختصاص داد. بقیه آثارش پس از درگذشتش توسط همسرش به چاپ رسید. مجموعه داستان «دوباره از همان خیابانها» در سال ۷۹ نیز برگزیده نویسندگان و منتقدان مطبوعات شد.
توزندهجانی افزود: همچنین پس از مرگ وی داستانهای «تاریکی در پوتین»، «سپرده در زمین»، «گیاهی در قرنطینه» و «استخری پر از کابوس» از مجموعه داستانهای «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» و نیز داستانهای «مرثیهای برای چمن» و «بیمارستان، نه قطار» از مجموعه «دوباره از همان خیابانها» در قالب فیلم در آمده است.
این نویسنده و منتقد ادبی با اشاره به خلاصهای از داستان «بیفصل و نادرخت» گفت: این داستان، یک روز زندگی شخصی به اسم مرتضی را روایت میکند. سه روز قبل از شروع داستان ماموران بساط کتابفروشی او را در دور میدانی جمع میکنند و بیکار میشود. به خاطر از دست دادن بساطش بینهایت خشمگین میشود و گاهی به ذهنش میرسد که با سنگی بزند و چیزی را بکشند.
وی ادامه داد: در حال گشت و گذار و پیدا کردن کار به یک نجاری میرسد و از نجار میخواهد که کاری به او بدهد. نجار هم یک پنجره چوبی را به او میدهد تا به شیرخوارگاهی ببرد. مرتضی پنجره به دوش راه شیرخوارگاه را در پیش میگیرد و در حین عبور به آدمهای زیاد بر میخورد و سرانجام به شیرخوارگاه میرسد. با دیدن بچههایی که در شیرخوارگاه هستند و وضعیتی خوبی ندارند، ناراحت و غصهدار با همان پنجره دوباره به خیابان بر میگردد.
سفر اودیسهوار مرد پنجرهبهدوش
این نویسنده و منتقد ادبی بیان کرد: داستان «بیفصل و بیدرخت» سفر اودیسهوار مردی را روایت میکند که ابتدا خشمی فروخورد در دل دارد. خشمی که گاهی میخواهد همچون سنگی بیرون بپرد و چیزی را در هم بشکند. اما هنگامی که مرد نجار به او پنجرهای را میدهد تا به شیرخوارگاه ببرد، از مردی پر از خشمی تبدیل به انسانی میشود که اکنون صاحب دیدگاه جدیدی درباره محیط اطراف خود شده است. برای همین است که در پایان باوجود اعتراض انباردار شیرخوارگاه، پنجره را بر میدارد و دوباره پا به خیابان میگذارد.
توزندهجانی با بیان اینکه نویسنده با نثری شاعرانه و بسیار زیبا تصویری تازه از شهر رشت و مردمی که در آن زندگی میکنند، میدهد، گفت: نگاه شاعرانه نجدی در این داستان باعث شد که جملات بافتی تازه بگیرند. بافتی که در دیگر داستانها به ندرت دیده میشود. این بافت جدید چیزی متفاوت با تمام توصیفاتی است که در دیگر داستانهای نویسندگان دیده میشود. به خصوص نویسندگانی که سبکی واقعگرا دارند.
وی تصریح کرد: در این داستان محیط و اشیایی که در محیط شهر هستند جانی تازه میگیرند و چنان است که گویی در یک داستان فانتزی به حرکت در آمدهاند. همچون آن صندلی که در سمساری با آمدن مرتضی از حرکت میایستد و هنگامی که مشخص میشود مرتضی قصد خرید آن را ندارد دوباره به حرکت یکنواخت و همیشگی خود ادامه میدهد.
توزنده جانی گفت: نجدی با این مجموعه و دیگر مجموعه داستانهایی که به قلم تحریر در آورده است، نشان داده که بیبدیل است. او با همین چند مجموعه داستان کوتاه خود سهمی در خور در ادبیات داستانی ایران دارد. نجدی داستانهایی خلق میکند که خاص خودش است و هیچ شباهتی به آثار دیگران نویسندگان ندارد. برای همین است که کتابهایش اغلب پر فروش و مورد توجه خوانندگان است.
گفتنی است، سلسله برنامههای «با هم بخوانیم» هر دو هفته یکبار در روزهای یکشنبه با حضور جعفر توزندهجانی، کارشناس برنامه و جمعی از علاقهمندان به ادبیات داستانی، با هدف گردهمایی اهالی کتاب و ترغیب به کتابخوانی برگزار میشود.