در فرهنگسرای گلستان برگزار شد
نقد داستانی از چخوف
محمدرضا گودرزی در کارگاه «محفل داستان» داستان «بیعرضه» از آنتوان چخوف را نقد و بررسی کرد.

به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، کارگاه داستاننویسی «محفل داستان» با حضور محمدرضا گودرزی با هدف آموزش مبانی داستان، با هم خوانی داستانها، بررسی عناصر داستان و نقد و بررسی داستان در فرهنگسرای گلستان برگزار شد.
گودرزی در این نشست، درباره چخوف گفت: چخوف حدود ۴۰۰ داستان کوتاه و ۶ نمایشنامه بلند نوشت. شهرت او به عنوان نمایشنامهنویس به خاطر نمایشنامههاى مرغ دریایی، عمو وانیا، سه خواهر و باغ آلبالوست. بیش از ۷۰ فیلم براساس نمایشنامهها و داستانهاى وى ساخته شده است. قهرمانان اصلى قصههای او را بورژواهاى معمولى، ملاکان کوتهفکر و اشرافیتهای کوچک تشکیل میدهند. آنها با واژگانى معمولى رنجهاى زندگى عادى را بیان میکنند.
وی نگاه چخوف را تحت تاثیر دانش پزشکی دانست و گفت: او در مورد خودش نوشته است: «بیشک تحصیلات من در دانشکده پزشکی تأثیر مهمی بر آثار ادبیام داشته است. اطلاعات پزشکی نیروی مشاهده مرا تقویت و دانش مرا نسبت به جهان و مردم غنی و سرشار کرده است. ارزش حقیقی این علم و تأثیر آن را در آثار ادبی من فقط یک دکتر میتواند درک بکند. به علاوه تأثیر مستقیم علم پزشکی در آثار من چنان بوده که از خیلی اشتباهات بر کنار ماندهام. آشنایی من با علوم طبیعی و با متد و روش علمی همیشه مرا در راه منطقی نگاه داشته است و من تا آنجا که ممکن بوده، کوشیدهام که اصول علمی را مورد توجه قرار بدهم و آنجا که رعایت و پیروی از اصول علمی امکان نداشته است اصلاً از نوشتن چنان مطلبی صرفنظر کردهام.»
وی با اشاره به داستان «بیعرضه» چخوف افزود: در این داستان ستم کارفرمایان به زیر دستان خود مورد انتقاد و طعنه قرار میگیرد. نویسنده به شکلی نمادین به مسائل اجتماعی میپردازد.
گودرزی در ادامه افزود: در ابتدای این داستان راوی مدام میگوید کاش چنین میشد و کاش چنان میشد. او از این طریق به خواننده القا میکند که انسان موجودی نوستالژیک است و مدام حسرت امکانات تحقق نیافتهاش را دارد. انسان با گذشت زمان و سنجیدن آن به خوبی یا بدی برخی از اعمال پی میبرد. در این داستان رویدادها از خلال وجدان یکی از آدمهای داستان، که کمابیش با زندگی خانوادگی «معمول» بیگانه است، تعریف میشود.
نویسنده «نعش کش» با اشاره به نظریه نحوه روایت در داستان کوتاه، گفت: چخوف با خودداری از شرح و بسط داستان، مفهوم طرح را نیز در داستاننویسی تغییر داد. او در داستانهایش به جای ارائه تغییر زندگی،سعی میکند زندگی را به نمایش بگذارد.
گودرزی درباره قهرمان داستان چخوف گفت: قهرمان داستان مردی عصبی مزاج است که معلم سرخانه فرزندش را سرزنش میکند که چرا تمام حقوقش را از او طلب نکرده است. زن به دلیل ترس از اخراج شدن به حقوق ناچیزی رضایت داده است. چخوف در این داستان شرایط بداجتماعی و ترس از بیکاری را عامل سقوط اخلاقی و وجدانی فرد قلمداد میکند.
گزارش خطا
پسندها:
۰
ارسال نظر