به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، کارگاه داستاننویسی «محفل داستان» روز سه شنبه ۱۷ آذرماه با حضور محمدرضا گودرزی و علاقهمندان ادبیات داستانی در فرهنگسرای گلستان برپا شد. در ابتدای این کارگاه داستاننویسی تعدادی از داستانهای اعضا قرائت و سپس نقد و بررسی شد.
در ادامه، محمدرضا گودرزی با اشاره به فعالیتهای ادبی ولادیمیر ناباکوف، گفت: ناباکوف نویسنده نامدار روسیه و منتقدی برجسته است. این رماننویس روسی آمریکایی ۹ اثر نخستش را به زبان مادری خلق کرد اما پس از نگارش چند رمان به انگلیسی، تبدیل به چهرهای بینالمللی در عرصه نثر انگلیسی شد. نبوغ ناباکوف تنها به حوزه ادب محدود نمیشد؛ وی را از طراحان بزرگ سیستمهای پیچیده بازی شطرنج و مجموعهدار پروانه و شپره میدانند.
وی با اشاره به داستان «نشانهها و کنایههای پنهان»، عنوان کرد: در این داستان زندگی پیرمرد و پیرزنی روایت میشود که فرزندشان در تیمارستان بستری است. زمانی که والدین پیر به ملاقات فرزند روانپریششان میروند مسئولان مانعشان میشود. نویسنده در میانه روایت به گذشته و زندگی فرزند بیمار گریز میزند و داستان بدون نتیجهگیری و با پایان باز به انتها میرسد.
گودرزی ضمن قرائت داستان «نشانهها و کنایههای پنهان» گفت: این داستان با مضمون مشکلات خانوادگی و نگاهی به مسائل سخت و دشوار آن نوشته شده است و نویسنده قصد دارد از خلال روایت داستان مسائل روانشناسی جمعی و فردی را مورد واکاوی قرار دهد و تاثیر آسیبهای مختلف را بر ذهن و روان افراد توصیف کند.
نویسنده «نعشکش»، اضافه کرد: روند حرکتی داستان بیشتر از آن جهت اهمیت دارد که اگر به درستی رعایت نشود مانع از آن است که مخاطب به ساختاری خوب و جذاب دست یابد و کلیت اثر را ضعیف میکند. این ضعف را در نمونههایی از قصههای سینمایی و به خصوص سریالهایی که از تلویزیون پخش میشوند، زیاد میتوانیم ببینیم. سریالهایی که از حرکت داستانیِ خوبی برخوردار نیستند و روند کندی را دنبال میکنند. صحنههای آنها به شکلهای مختلف تکرار میشود و شخصیتهای آنها هر حرف یا عملی را بارها با هم در میان میگذارند و در طول فیلم مطرح میکنند. بدون آنکه نتیجه یا نکته تازه و روشنی در آن باشد. به زبان دیگر داستان در اینگونه آثار درجا میزند و حجم زائد و آزاردهندهای مییابد.
گودرزی با اشاره به تعلیق در داستاننویسی گفت: در یک ساختار داستانی شرایط و موقعیت شخصیت اصلی یا شخصیتهای داستان از شروع تا پایان لحظه به لحظه سختتر و بغرنجتر میشود. به زبان دیگر داستان یک فیلم حرکتی پیشرونده از طریق حوادث تازه، پیچیدگیهای جدید یا افشای اطلاعات و رمز و رازها دارد و از نقطه شروع تا لحظه پایان با تنشها و درگیریهای بیشتر و گستردهتری روبرو میشود که دائم بر جذابیت آن میافزاید.
وی در ادامه افزود: تعلیق ایجاد انتظار و دلهره و نگرانی است. در فیلمنامههایی که از جنبههای داستانپردازی قوی برخوردارند، همواره شاهد درگیری دو نیروی خیر و شر هستیم.
ناباکوف سال ۱۹۷۷ در مونترو آمریکا درگذشت. وی تا زمان مرگش ۱۸ رمان، ۸ مجموعه داستان کوتاه، ۷ کتاب شعر و ۹ نمایشنامه منتشر کرده بود. از جمله آثار او که به زبان روسی نوشته و بعدها به انگلیسی ترجمه شدند، میتوان به «ماری» (۱۹۲۶)، «دفاع لوژین» (۱۹۳۰)، «چشم» (۱۹۳۰)، «افتخار» (۱۹۳۲)، «خنده در تاریکی» (۱۹۳۲)، «یاس» (۱۹۳۶)، «دعوت به اعدام» (۱۹۳۸)، «هدیه» (۱۹۳۸)، و «افسونگر» (۱۹۳۹) اشاره کرد.
ناباکوف همچنین آثاری را به زبان انگلیسی نوشته است: «زندگی واقعی سباستین نایت» (۱۹۴۱)، «پیچ شوم» (۱۹۴۷)، «لولیتا» (۱۹۵۵)، «پنین» (۱۹۵۷)، «آتش رنگباخته» (۱۹۶۲)، «آدا» (۱۹۶۹) و «اشیای آشکار» (۱۹۷۲).