جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
ساعت : ۰۸:۴۱
کد خبر: ۸۴۷۸۴
|
تاریخ انتشار: ۰۲ دی ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۶
در فرهنگسرای گلستان

«دیدن خلیفه لیلی را» از مثنوی تفسیر شد

نشست «بشنو از نی» با موضوع شرح و تفسیر مثنوی معنوی روز دوشنبه ۳۰ آذر فرهنگسرای گلستان برگزار شد.
به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، در نشست «بشنو از نی» با حضور کریم سلگی ضمن تفسیر حکایاتی از مثنوی، جهان‌بینی مولوی و تحلیل اشعار او برای حاضران شرح داده شد.

سلگی در ابتدای این نشست، با اشاره به منشا نامگذاری یلدا، عنوان کرد: یلدا یکی از کهن‌ترین جشن‌های ایرانی است. این جشن، طی شدن بلند‌ترین شب سال و به دنبال آن بلند‌تر شدن طول روز‌ها در نیم‌کره شمالی، که مصادف با انقلاب زمستانی است، گرامی داشته می‌شود. جشن شب یلدا جشنی است که از ۷ هزارسال پیش تاکنون در میان ایرانیان برگزار می‌شود. ۷ هزار سال پیش نیاکان ما به دانش‌ گاه‌شماری دست پیدا کردند و دریافتند که نخستین شب زمستان بلند‌ترین شب سال است.
 
وی ادامه داد: شب چله، شب یلدا، میلاد مهر، خورشید شکست‌ناپذیر، یا هر چه آن را بنامید، آخرین شب پاییز و دیرپا‌ترین شب سال است. ساکنان فلات ایران، از چندین هزار سال پیش این شب را گرامی داشته‌اند. درحالی‌که در هیچ دوره‌ای از تاریخ کشورمان، هیچ حکومتی اصراری به گرامیداشت این شب نداشته است، اما همچنان ایرانیان این شب را پاس می‌دارند و در زنده نگه‌داشتن این آیین می‌کوشند. تداوم دیرگاه این جشن، سخن از کهنسالی و قدمت آن دارد و به نحوه معاش از راه کشاورزی وابستگی دارد.

این مثنوی‌پژوه در تفسیر داستان «دیدن خلیفه لیلی را» گفت: مولوی در این حکایت کوتاه می‌گوید که روزی خلیفه عرب لیلی را دید و به او طعنه زد که این تویی که مجنون در عشقت پریشان و گمراه شده است؟ تو که از دیگر خوبرویان زیبا‌تر نیستی! لیلی پاسخ داد: ساکت شو! تو وقتی حال مجنون را می‌فهمی که مجنون باشی. 

وی ادامه داد: مولوی برخی از احوال وجودی را ویژه مقام شناسایی و عرفان می‌داند و بر اساس تجربه خود باور دارد که این احوال مانند عشق وصف ناپذیر‌ند و تنها وقتی برای فرد قابل درک می‌شوند که وجود فرد با تجربه این احوال مبدل شده باشد. در جایی دیگر گفته است: پرسید یکی که عاشقی چیست؟ /گفتم که چو ما شوی، بدانی
 
این مفسر مثنوی با اشاره به تاکید مولانا به غفلت از حقیقت، افزود: وقتی مولوی از تاریکی باطن برخی از مدعیان سخن می‌گوید، چنین ادامه می‌دهد که البته برخی هم هستند که عارفند. به این معنا که چشمشان به آن سوی معنای جهان و زندگی باز شده است و به بازیچه مشغول حرص و حسد نمی‌شوند بلکه غرق دریای زیبایی و مهرند. مانند فردی که به خواب رفته است و تعلقی به جهان ندارد بلکه با رویاهای آن سویی خویش زندگی می‌کند. اینان مانند اصحاب کهف در این خوابند اما افراد عادی ایشان را در اطراف خود و در زندگی روزمره می‌بینند و بویی از احوالشان نمی‌برند و بلکه بر ایشان طعن و تسخر می‌زنند. 
 
وی در پایان، تاکید کرد: مثنوی مولوی، همانند بیشتر مثنوی‌های صوفیانه، از «داستان» به عنوان ابزاری برای بیان تعلیمات تصوف استفاده می‌کند. ترتیب قرار گرفتن داستان‌های گوناگون در این کتاب ظاهراً نظم مشخصی ندارد. شخصیت‌های اصلی داستان‌ها می‌تواند از پیامبران و پادشاهان تا چوپانان و بردگان باشد.

نشست «بشنو از نی» روز ۳۰ آذر ماه با حضور علاقه‌مندان ادبیات عرفانی در فرهنگسرای گلستان برگزار شد.
نظر شما