به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، کتابخانه پندار زیر نظر مدیریت فرهنگی هنری منطقه ۲۲ فعالیت می کند و خدمات ویژه ای برای شهروندان تهرانی و به ویژه روشندلان فراهم کرده است. در ادامه گزارشی درباره این کتابخانه را می خوانید.
کتابخوانی صوتی در پندار
جای دنجی است که فارغ از هیاهوی رفتوآمد و شلوغی خیابان، لابهلای درختان سبز و طراوت چمنهای پارک کوچکی قرار دارد. دیدنش، میل عمیقی برای یک دل سیر خلوت کردن با کتاب و خلوتی دلپذیر در دل هر مشتاقی را بر میانگیزد. عنوان قشنگی روی تابلو ورودیاش چشم مینوازد: کتابخانه پندار! کتابخانه پندار همان کتابخانهای است که مدیر خلاقش برای نخستین بار در بین کتابخانههای منطقه، بخش کتاب صوتی را برای نابینایان در آن راهاندازی میکند. در این فرصت به گفتوگو با زهرا مظفرخواه، مدیر این کتابخانه نشستهایم تا بیشتر درباره ایده راهاندازی این بخش تا مرحله اجرای آن بشنویم.
مکانی دنج برای مطالعه
وارد کتابخانه که میشویم، قفسههای مرتب کتابخانه نگاه هر مشتاق و عاشق کتابی را به خودش جلب میکند. گاهی تنها صدای ورق زدن صفحاتی به گوش میرسد که حکایت از حضور چندین اهل مطالعه دارد که فارغ از دغدغههای روزمره، خودشان را به کتابخانه رساندهاند که دل به حکایت کتاب یا داستانی ببندند. زهرا مظفریخواه، 8 سالی است که مدیر این کتابخانه است و آنجا را خانه دومی میداند که بودن و مشغولیت در آن، حالش را خوب میکند: «با اینکه اینجا کتابخانهای است که در معرض دید نیست و در جای دنج و خلوتی قرار دارد، اما تعداد مراجعان ما کم نیست و از تمامی قشرها و در سنین مختلف برای ثبتنام، مطالعه و امانت گرفتن کتاب به این کتابخانه مراجعه میکنند. کوچکترین عضوهای ما، 3 یا 4 سال دارند و مسنترین عضو ما، 70 ساله است. این کتابخانه 13 هزار و100 جلد کتاب دارد و اعضا و مراجعان به خواندن کتابهای تاریخی، رمان، شعر، روانشناسی و... تمایل بیشتری دارند.»
ایده راهاندازی بخش کتاب صوتی
ایده راهاندازی این بخش خیلی اتفاقی به ذهنش میرسد و تمام توانش را برای عملی کردن این ایده به کار می گیرد. مدیر کتابخانه پندار درباره تصمیمش چنین میگوید: «مدتها پیش، صبحها قبل از آمدن به کتابخانه، فرزندم را به مهدکودک میبردم. در آنجا، برای تحویل گرفتن کودکان از پدر و مادرشان خانم کمبینایی حضور داشت که این توانایی را نداشت کتاب بخواند. زیرا به گفته خودش سوی چشمانشان آنقدر نبود که بتواند جملههای کتاب را دنبال کند. وقتی فهمید که من مدیر یک کتابخانه هستم، از من پرسید که کتابهای صوتی داریم؟ از لحنش معلوم بود که میل عمیقی به خواندن کتاب دارد. پرسیدم چه کتابهایی دوست دارید؟ گفت راستش من نمیتوانم کتاب بخوانم، کتاب صوتی هم در دسترسم نیست اما دوست دارم هر کتابی را که باشد و به دستم رسید، بخوانم. ایده راهاندازی بخش صوتی در کتابخانه خودمان هم، از همینجا شکل گرفت و من هم برای انجام این کار مصمم شدم. وجود چنین بخشی در کتابخانه و برای مراجعان روشندل ضروری بود. به همین دلیل با خودم فکر کردم که این بهترین فرصت است تا ما هم بخشی داشته باشیم که بتوانیم آن را در اختیار روشندلان و مشتاقان کتاب در منطقه قرار بدهیم. به همین دلیل، بخش صوتی را در همین کتابخانه خودمان برای نخستین بار در منطقه دایر کردیم.»
تصمیم عاشقانه!
نه برای تجهیز بخش کوچک کتابخانه از مرکز یا سازمانی درخواست میکند، نه آنها را میخرد. زهرا مظفریخواه که عاشقانه قدم در این راه گذاشته درباره بخش صوتی کتابخانه پندار میگوید: «وقتی نیاز به وجود بخش صوتی کتابخانه را احساس کردم، خودم دست به کار شدم. در پایگاهها و فضاهای مجازی که کتابهای صوتی را به اشتراک میگذاشتند، کتابهای مورد نیاز و مناسب را پیدا و آنها را جمعآوری کردم. بعد هم آن را بهصورت سیدی درآوردم که به راحتی قابل استفاده برای نابینایان باشد. امیدوارم با آگاهی و اطلاع از اینکه در این کتابخانه چنین بخشی وجود دارد، روشندلان به این کتابخانه مراجعه کنند.» زهرا مظفریخواه به اقدام دیگری که این کتابخانه برای روشندلان اهل مطالعه انجام میدهد، اشاره میکند: «ما علاوه بر اینکه بخش کتابهای صوتی کتابخانه را راهاندازی کردهایم، در صورتی که کتاب درخواستی مراجعان را نداشته باشیم، کتاب مورد نظر را از کتابخانه تخصصی کلینی برایشان به امانت میگیریم. در حقیقت ما دوست نداریم که هیچ مراجعهکنندهای، بدون کتابی دست خالی از اینجا برود.»
درمان با کتاب!
از هر فرصتی برای ترویج فرهنگ کتابخوانی باید استفاده کرد و هر فرصتی را برای آشتی با کتاب مغتنم شمرد. مظفریخواه ادامه میدهد: «در همین نزدیکی کتابخانه مرکزی تخصصیای برای دیالیز وجود دارد. یکبار که بنابه ضرورت راهم به آنجا باز شد، به مدیر مرکز پیشنهاد دادم که کتابخانه ما میتواند همه کارکنان آنجا را به عضویت کتابخانه دربیاورد. مدیر مرکز، مشتاقانه از این طرح استقبال کرد و پیشنهاد داد که در صورت امکان بیماران مرکز را هم به عضویت کتابخانه دربیاوریم تا در زمانهای انتظار و در طول درمان از فرصتشان برای کتاب خواندن استفاده کنند. هر دو یک دغدغه مشترک داشتیم که با اشتیاق به استقبال آن رفتیم. حتی پیشنهاد هم دادم که کتابهای مورد نظر بیماران را که در مدت درمان در مرکز، توان مراجعه به کتابخانه را ندارند، خودمان برایشان ببریم.»
کتابخانه محلهمان را تجهیز کنیم!
اگرچه کتابخانه در جای دنج و خلوتی که مناسب برای مطالعه و کتاب خواندن است، ساخته شده اما نصب یک تابلو یا نشانهای که از وجود این کتابخانه در بخشهای مختلف محله حکایت کند، ضرورت دارد. همچنین اطلاعرسانی گستردهای در خصوص وجود بخش کتابهای صوتی در این کتابخانه میتواند تعداد روشندلان علاقهمند مطالعه را که از وجود این بخش اطلاعی ندارند، افزایش بدهد. «ما امیدواریم که با گذشت زمان و اطلاع از وجود چنین بخشی تعداد مراجعان و روشندلان مشتاق، افزایش پیدا کند. من برای ترویج و آگاهی از وجود بخش صوتی کتابخانه مان، در فرصتهای مختلف، نام کتابهای موجود صوتیمان را در فضاهای مجازی مربوط به منطقه منتشر میکنم تا علاقهمندان از وجود آنها اطلاع پیدا کنند.» با اینکه در قفسههای کتابخانه، ردیف منظمی از کتابهای متنوع و مناسب سنین مختلف چیده شده است، اگر هممحلهای کتاب مناسب و مرتبی را که خودش از مطالعه آن لذت برده است، میتواند به کتابخانه پندار هدیه کند تا سهم کوچکی در ترویج فرهنگ کتابخوانی داشته باشد.
گزارش: فاطمه بهروز فخر