جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
ساعت : ۰۹:۵۷
کد خبر: ۹۰۴۸۶
|
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۳۹۵ - ۱۴:۱۳
نویسنده رمان «نفس» گفت:

مگر می‌توانیم جنگ و انقلاب را نادیده بگیریم؟

نرگس آبیار نویسنده رمان «نفس» گفت: مگر ما می‌توانیم جنگ و انقلاب را نادیده بگیریم چون بخشی از تاریخ ملت ماست. قطعاً باید به آن‌ها بپردازیم و سال‌های بعد نویسندگانی می‌آیند که در این موضوعات کتاب می‌نویسند و فیلم می‌سازند به‌خاطر این‌که یک بخش بسیار تأثیرگذار از تاریخ معاصر کشور ماست و نمی‌شود آن را نادیده گرفت.
مگر می‌توانیم جنگ و انقلاب را نادیده بگیریم؟به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، در دومین جلسه «عصرانه‌ای با یک نویسنده» که به همت کانون هنر و ادبیات پایداری این فرهنگسرا ۲۴ آذرماه با حضور نرگس آبیار، حمیدرضا شاه‌آبادی و زهرا زواریان در سالن اجتماعات فرهنگسرا برگزار شد به رمان «نفس» پرداخته شد.

حمیدرضا شاه‌آبادی در سخنانی اظهار کرد: کتاب «نفس» تجربه‌های خانم آبیار است. درواقع اندوخته‌هایش از فرآیند تجربه‌های نویسنده‌ای است که در حوزه جنگ پژوهش می‌کند و به ادبیات کودک علاقه‌مند است. در دوره‌ای رفته است سراغ ادبیات پست‌مدرن. کتاب «نفس» ادبیات کودک است.

این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان افزود: خانم آبیار در جایی در حوزه سینما قلم می‌زند و در جای دیگر می‌رود سراغ ادبیات ناب و مجموعه همه تلاش‌هایش و ردپای همه آن‌ها در کتاب «نفس» دیده می‌شود.

شاه‌آبادی در ادامه اظهار کرد: در این کتاب زاویه دید کودک کاملاً به وضوح دیده شده، کتاب لحنی ویژه دارد و به داستان هویت داده شده است. در «نفس» تفاوت نگاه به‌وضوح دیده می‌شود. زاویه دید در این کتاب درست انتخاب شده و لحن درست است. یکی از ایراداتی که می‌توانم بر این داستان بگیرم این است که لحن به اندازه خود داستان بزرگ نمی‌شود که این یکی از ایرادهای کار است. به نظر بنده اما داستان از لحنی لطیف برخوردار است.

زهرا زواریان نیز گفت: رویکرد بنده رویکرد پدیدارشناسانه است. متن را به عنوان یک پدیده نگاه می‌کنم؛ پس‌ پیش‌فرض‌ها را حذف می‌کنم و متن را با واقعیت خودش می‌بینم. شاید یکی از بزرگترین سؤال‌ها این است که آیا این متن یک رمان هست یا نه و دومین سؤال این‌که این متن چه انتظاری در ما ایجاد می‌کند.

این نویسنده کودکان و نوجوانان ادامه داد: سومین سؤال این‌که کشش این متن در چیست. آیا وقتی کتاب را می‌گیرم برای مطالعه و اصلاً چرا ما این رمان را باید بخوانیم؟ برای پاسخ به این سؤال‌ها شاید من خودم شخصاً نتوانم جواب بدهم و شاید بتوانم نزدیک بشوم به پاسخ این سؤال‌ها. من از پنج دریچه می‌خواهم این کار را نگاه کنم.

او افزود: یکی وجه هستی‌شناسانه است و باید و نبایدهایی که توی این نگاه وجود دارد. وجه دیگر وجه روانکاوانه اثر است. آیا زنانگی در این اثر تحمیل شده است و رویکرد فرهنگ هژمونی و این رمان در کدام تاریخ اتفاق می‌افتد. نسبت این رمان با زمانه ما چه نسبتی است؟ وجه دیگر وجه بیولوژیکی و جسمانی است که شخصیت داستان به‌عنوان دختربچه‌ای است که در سنین دبستان دارد روایت می‌کند و آخرین بخش بخش زبان است و زبان رمان است. این زبان آیا زبان زنان است و ویژگی خاصی دارد؟ قطعاً در این جلسه با توجه به زمان اندک نمی‌شود به تمام این وجوه پرداخت و بنده فقط سرفصل‌ها را عنوان می‌کنم.

زواریان گفت: رویکرد اول نگاه هستی‌شناسانه است. کتاب کجاست؟ شخصیت اصلی بهار کجای این عالم ایستاده و چه نسبتی را با عالم دارد برقرار می‌کند؟ درواقع به نظرم نوعی تقدیر، سرنوشت و تراژدی بر کار حاکم است. به نظر می‌آید در سرنوشتی گرفتار شده که سر زا مادرش را از دست می‌دهد و پدرش تنگی نفس دارد و دختر به تخیلش پناه می‌برد. انقلاب و جنگ دو اتفاقی هستند که تراژدی را تراژدی‌تر می‌کنند. جنگ باعث می‌شود پدر زخمی شود. و در جایی این تراژدی تکمیل می‌شود که موشکی می‌آید و دختر از بین می‌رود. رمان تک‌صدایی است. یک صدا بیشتر نمی‌شنویم و این صدای بهار است و در بحث روانکاوانه و روانشناسی این رمان می‌توان گفت زنانگی به شدت در کار موج می‌زند. بهار بیشتر در شخصیت ناخودآگاه به سر می‌برد.

او افزود: داستان این کتاب در دهه ۵۰ اتفاق می‌افتد. جنگ کاملاً تأثیر خود را گذاشته است. این‌که کار تاریخی است یا فراتاریخی، خود جای بحث دارد.

این نویسنده همچنین گفت: تقابل فرهنگی را در داستان داریم. داستان آکنده از هژمونی‌هاست. بحث بیولوژیکی داستان که به نظر بنده این داستان اصلاً فمینیستی نبوده و مرد به عنوان پدر خانواده، مردی دوست‌داشتنی است. حتی طاهر را هم که به عنوان پسربچه داریم باز هم شخصیتی دوست‌داشتنی است. جزیی‌نگاری از ویژگی‌های زنانه است که در جای جای داستان به چشم می‌خورد و انعطاف و تکرار و تأکید در این کار بسیار موج می‌زند.

نرگس آبیار هم در این نشست گفت: این کتاب را من خیلی خودجوش نوشتم یعنی از سال ۱۳۸۵ من تقریباً خیلی دلی هرازگاهی می‌نوشتم و بعد درواقع با خواندن کتاب رومن گاری «زندگی در پیش رو» تشویق شدم برای این‌که زاویه دیدم زبان کودک باشد و از زبان او جهان را روایت کنم و یکی هم کتاب «من و خارپشت و عروسکم» که سال‌ها پیش کانون پرورش فکری آن را درآورده بود روی من تاثیر گذاشت. من وقتی شروع کردم آن‌قدر قلمم روان و راحت آمد که فکر کردم به‌نظر می آید که خیلی راحت توانستم در پوست یک دختر بروم و در جلد او و از نگاه او جهان را ببینم.

این نویسنده و کاگردان سینما متذکر شد: اگر به جنگ و دفاع مقدس پرداختم مقتضی آن زمان بود که باید می‌پرداختم. یعنی از اواخر سال ۱۳۵۶ و ابتدای سال ۱۳۶۰، در واقع سه سال در این فیلم روایت می‌شود و در کتاب هم همین‌طور و به همان اندازه که یک دختربچه لازم دارد که در این کتاب نگاه کند نگاه کردم؛ در واقع به جنگ نگاه کند و به انقلاب نگاه کند و نگاه و قضاوت او را ملاک قرار دادم؛ یعنی همان نگاهی که یک بچه ممکن است به اتفاقات دور و اطرافش داشته باشد از زاویه او پرداختم. به‌خاطر همین خیلی در واقع حتی اگر خودم هم بخواهم دارد بی‌قضاوت به موضوع نگاه می‌کند.

آبیار در پایان متذکر شد: اصلاً مگر ما می‌توانیم جنگ و انقلاب را نادیده بگیریم چون بخشی از تاریخ ملت ماست. قطعاً باید به آن‌ها بپردازیم و سال‌های بعد نویسندگانی می‌آیند که در این موضوعات کتاب می‌نویسند و فیلم می‌سازند به‌خاطر این‌که یک بخش بسیار تأثیرگذار از تاریخ معاصر کشور ماست و نمی‌شود آن را نادیده گرفت.

نظر شما