جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
ساعت : ۰۴:۲۶
کد خبر: ۹۱۰۶۹
|
تاریخ انتشار: ۰۸ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۴
در آستانه سالروز تولد شهید مدافع حرم «مرتضی خدادادی»

مرتضی رفت اما یادش همیشه زنده است

رییس و کارکنان فرهنگسرای رضوان در برنامه «به تماشای سرو» این هفته به مناسبت سالروز تولد شهید مدافع حرم مرتضی خدادادی مهمان خانواده‌اش بودند.
به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، برنامه «به تماشای سرو» فرهنگسرای رضوان این هفته به مناسبت سالروز تولد شهید مرتضی خدادادی در منزل این شهید برگزار شد. شهید مرتضی خدادادی در دی ماه ۱۳۶۶ به دنیا آمد. او از رزمندگان لشکر فاطمیون بود که در دفاع از حرم حضرت زینب (س) و درگیری با نیروهای تروریست تکفیری سوریه به مقام شهادت رسید.

نازنین زهرا دخترخوانده شهید خدادادی فقط چند ماه طعم شیرین داشتن پدر را چشید و همان مدت زمان اندک برای تجربه مهر و محبت بین پدر و فرزند کافی بود. امروز اولین سال است که نازنین زهرا برای پدرش جشن تولد می‌گیرد.  

نازنین زهرا بی‌قرار پدر...
طاهره رحیمی، همسر شهید خدادادی این روزها خیلی بی‌قرار همسرش است. او درباره نحوه آشنایی و ازدواجش با شهید می‌گوید: «ما در محل کارمان با هم آشنا شدیم و او بعد از مدتی از من خواستگاری کرد. زمانی که مرتضی از من درخواست ازدواج کرد، به من گفت من هیچ چیزی ندارم جز این یک دست لباس تنم. از همان ابتدا مرتضی را به خاطر ایمان و اخلاقش دوست داشتم و اصلاً مسائل مادی برایم مهم نبود. من قبل از ازدواج دختر خوانده‌ای داشتم به نام نازنین زهرا و مرتضی با دانستن این موضوع کمترین مخالفتی نکرد و نازنین زهرا را مانند دختر خودش دوست داشت. رفتار همسرم با او خیلی خوب بود و دخترمان هم به او وابسته شده بود. بعد از شهادت مرتضی، نازنین زهرا خیلی دلتنگ می‌شود.
 
در مسجد جمکران از من اجازه گرفت...
همسر این شهید مدافع حرم درباره زمزمه‌های رفتن او به سوریه می‌گوید: «من و مرتضی مهر ماه ۱۳۹۳ با هم عقد کردیم و دی ماه همان سال، مرتضی تصمیم به رفتن گرفت.  قرار بود سالروز تولد او را در جمکران جشن بگیریم. همه رفته بودیم جمکران ولی مرتضی نتوانست بیاید. همان شب درست مقابل مسجد جمکران ایستاده بودم که تلفن همراهم زنگ زد. گفت طاهره می‌خواهم از تو برای کاری اجازه بگیرم و نمی‌خواهم نه بگویی. من از تصمیم او چیزی نمی‌دانستم و گفتم باشه... مرتضی از من چه می‌خواهی؟ گفت می‌خواهم به سوریه بروم. در همان جا بود که مرا به عمه سادات قسم داد و دیگر نتوانستم چیزی بگویم.  
تازه زندگی مشترکمان را شروع کرده بودیم و رفتن مرتضی برایم خیلی سخت بود. فردای آن روز پیامک زدکه «طاهره خیلی دوستت دارم...من رفتم...». بعد از آن پیامک یک ماه از مرتضی خبری نشد و زمانی که برگشت گفت در این مدت دوره آموزشی می‌دیده و فردای آن روز هم عازم جبهه سوریه شد. بعد از آن هم گاهی مرخصی می‌آمد و دوباره برمی‌گشت. اما بار آخری که رفت مدت یک هفته از او خبری نداشتم.»

یک هفته بی‌خبری از مرتضی ...
خانم رحیمی در حالی که اشک در چشمانش حلقه می‌زند، درباره نحوه شنیدن خبر شهادت همسرش می‌گوید: «در آن یک هفته‌ای که از مرتضی خبری نداشتم، تلفن همراهش را دوستان او جواب می‌دادند اما هیچ کدام نمی‌گفتند که مرتضی شهید شده است. در آخرین بار یکی از دوستانش را قسم دادم تا اینکه بالاخره گفت.  دوستانش می‌گفتند مرتضی زخمی بوده و فرمانده اجازه رفتن به منطقه جنگی را نمی‌داده، اما روز عملیات وقتی مرتضی متوجه می‌شود دو نفر از دوستان ۱۸ ساله‌اش شهید شده‌اند، خودش را پنهانی به منطقه می‌رساند و همان روز شهید می‌شود. گلوله به قلبش اصابت کرده بود و پیکر او از ۸  صبح تا ۲ بعدازظهر زیر آفتاب بود و کسی هم نمی‌توانست پیکرش را برگرداند. بعد از شنیدن این موضوع یک هفته توان سخن گفتن نداشتم و مدتی گذشت تا به حالت عادی برگردم.  استقبال باشکوهی از مراسم شهادت مرتضی شد. مرتضی باعث شد من لشکر فاطمیون را بشناسم و این کار بزرگ مدافعان حرم را بهتر درک کنم.»
این همسر شهید مدافع حرم درباره روحیه همسرش هنگام مرخصی و بازگشت از سوریه می‌گوید: «مرتضی خیلی از سوریه برایمان تعریف می‌کرد. می‌گفت وقتی حرم عمه  سادات می‌روی، خانه و خانواده فراموش می‌شود،  انگار هیچ کس را نداری. می‌گفت اگر کسی از حال و هوای سوریه باخبر باشد یک روز هم معطل نمی‌کند و خودش را به حرم می‌رساند. می‌گفت من سرباز بی‌بی زینب (س) هستم چطور آنجا را رها کنم و به خانه برگردم. این حرف‌های مرتضی خیلی روی من تاثیر می گذاشت و مسیر زندگی‌ام را عوض کرد.
 
امام خامنه‌ای ولی امر مسلمین جهان است...
همسر شهید خدادادی درباره این موضوع که خانه‌اش با عکس حضرت آقا و شهدا مزین است می‌گوید: «امام خامنه‌ای متعلق به همه مسلمین جهان است. ایشان فقط رهبر ایران نیستند و متعلق به چهان اسلام هستند. در افغانستان و دیگر کشورهای اسلامی ایشان را نایب برحق امام زمان (ع) و ولی امر مسلمین می‌دانند.»

آرزوی نازنین زهرا...
نازنین زهرا دختر کوچک شهید مرتضی خدادادی با زبان شیرینش برای ظهور امام زمان (ع) دعا می‌کند و می‌گوید امام زمان (ع) که بیاید بابا مرتضای من هم بر می‌گردد، او چند سوره قرآن را از حفظ است و دعا می‌کند دوباره بابا مرتضی را ببیند...

عشق را تقدیم عشق کردم...
در پایان همسر شهید از خوابی که دیده برایمان می‌گوید: «من عشق را برای عشق دادم. عشقم را تقدیم کسی کردم که بالاتر از همه عشق‌های جهان است. خواب مرتضی را زیاد می‌بینم. اما یک بار خیلی واضح  دیدم که به خانه آمده است و به من و مادرش خوش‌آمد می‌گوید. گفتم مرتضی تو هم خوش آمدی. گفت طاهره من فردا مهمان دارم، مراقب باشید خوب پذیرایی شوند. فردای همان روز با من تماس گرفتند و گفتند تعدادی خانواده شهدا از مشهد مقدس برای حضور در مزار شهدای مدافع حرم می‌آیند. آن روز هوا بارانی بود. یک جعبه شیرینی خریدم و خودم را به مزار مرتضی رساندم تا از مهمانان او پذیرایی کنم.»
 
ادامه برنامه همراه با اهدای نماد «به تماشای سرو» و گرفتن عکس یادگاری بود و کیک تولد شهید مدافع حرم مرتضی خدادادی با حضور همسر و دختر کوچکش بریده شد.

مجاهدان مسلمان افغانستانی سپاه محمد (ص) که در زمان مبارزه با نیروهای طالبان در افغانستان در خط مقدم بودند و نیروهای تیپ ابوذر که در زمان دفاع مقدس همراه رزمندگان ایرانی به دفاع از آرمان‌های اصیل انقلاب اسلامی پرداختند، هسته اولیه لشکر فاطمیون را تشکیل می‌دهند.

علاقه‌مندان برای  بهره‌مندی از برنامه‌های فرهنگسرای رضوان می‌توانند به نشانی بهشت زهرا (س)، ورودی گلزار مطهر شهدا، مقابل جایگاه جلوس تاریخی حضرت امام خمینی (ره) مراجعه کنند و برای دریافت اطلاعات بیشتر با تلفن ۵۵۲۰۲۲۱۸ تماس بگیرند.
 

نظر شما