به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، اولین اجرای فصل تابستان نشست ادبی «بشنو از نی» که به شرح و تفسیر اشعار مثنوی مولوی میپردازد با حضور عبدالحمید ضیایی و علاقهمندان به ادبیات فارسی در فرهنگسرای گلستان برگزار شد.
در آغاز کارشناس برنامه به علت حضور در جلسات مثنویخوانی اشاره کرد و گفت: دلیل شرکت در این گونه جلسات را میتوان این گونه توجیه کرد که در روزگارانی که متحجران و داعشیان در هر جای جهان دست در انبان و انبار شریعت میکنند و از این انبان و انبار آیهها و روایتها وحدیثها و شعرها بیرون میآورند تا به وسیله آن آزادی انسانها را لگدمال و حرمتشان را از بین ببرند، شاید وظیفه ماست که دست در همان انبان فرو ببریم و از همان کوله بار، گوهرهایی بیرون بیاوریم و بگوییم که شریعت محمدی آن نیست که شما عرضه و ارائه کردید و از این شریعت، صورتها و خیالهای زیبایی میتوان استخراج کرد که مولانا یکی از این صورتهای مبارک است.
ضیایی با اشاره به پیام مولانا برای انسان امروز گفت: اینجا یک سری سوالات مطرح میشود از جمله اینکه آیا خود مولانا یک انسان مدرن است یا سنتی؟ مگر مولانا در روزگار سنتی زندگی نمیکرد؟ آیا ما حق داریم به عنوان یک انسان مدرن از یک انسان سنتی طلب مشورت کنیم و پرسشهایی از این دست، اما واقعیت این است که ما مولانا را یک انسان سنتی نمیدانیم؛ ما مولانا را حقیقتی در جهان سنت تلقی میکنیم که انسان امروزی هم میتواند از شعر و اندیشهاش بهره ببرد، چرا که تفکر امری است که تاریخ، جغرافیا، زمان و مکان ندارد. یعنی ما مجاز نیستم اندیشهای را به سبب شرقی بودن بپذیریم و یا به سبب غربی بودن نپذیریم و بالعکس.
این استاد دانشگاه در ادامه بیان کرد: ما حرف هر کس را به میزان پشتوانه معرفتی که دارد قبول میکنیم. بعضی از ما انسانهای مدرن، مولانا را میخوانیم و درک میکنیم و برخی از ما اشعار این شاعر را میخوانیم و اصلا درک نمیکنیم و مثنوی خواندن برای ما به یک پز تبدیل شده است. اما در نهایت بین انسانها یک همدلی مبهم نسبت به مولانا وجود دارد و یکی از عواملی که مولانا را به جهان مدرن ارتباط میدهد این است که به بعضی از نیازهای وجودی را پاسخ داده است. برای مثال در مثنوی مولانا بر کرامت انسان تاکید بسیاری شده و مولانا افسوس میخورد که چرا درباره هر چیزی میداند ولی درباره خودش چیزی نمیداند و قدر خودش را نمیشناسد.
ضیایی با اشاره به عبارتی از شمس گفت: شمس تبریزی عبارتی دارد که وقتی شما در نماز الله اکبر میگویید، دو نکته را باید درک کنید، یکی اینکه خدایی که میستایید از همه چیز بالاتر است. نکته دوم الله اکبر این است که حالا که فهمیدی که بزرگتر از خداوند کسی نیست، باید در مسیر بزرگی خداوند حرکت کنی تا تو هم بزرگ شوی.