به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، به مناسبت درگذشت ناصر ایرانی نویسنده فقید، مراسم یادبودی با حضور سید عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، خانواده آن مرحوم و جمعی از نویسندگان در فرهنگسرای گلستان برگزار شد.
محبت دوستان پدرم، غم دوری او را برایمان کم میکرد
در ابتدای این مراسم، فرزند آن مرحوم صحبت کرد و با تشکر از حاضران برای حضور در این مراسم یادبود گفت: روزهای آخر عمر پدرم، از جهتی روزهای بسیار تلخی بود. بیماری، بیخوابی و صدای پای مرگ از دردهای او بود. یکی از قوانین جهان هستی این است که هیچ شیرینی بدون تلخی نیست و روزهای پایانی پدرم از جهاتی شیرین نیز بود. پدرم آنگونه رفت که دوست داشت، درمانش را قطع کرده بود و ما به انتخاب او احترام میگذاشتیم. او بر روی تخت خود فوت کرد. همچنین، موضوع دیگری که دل من و مادرم را روشن میکرد، مهر و محبت دوستان بود که بسیاری از آنان را در جلسه امروز نیز میبینید. محبت قاسمعلی فراست، ما را دلگرم و آرام میکرد. کسی که این نشست نیز به همت او برگزار شده است. باید از ناشرانی نظیر نشر نو و کویر یاد کنم که با وجود ریسک سانسور، چاپ کتابهای پدرم را قبول کردند.
ناصر ایرانی هرگز کلمهای ننوشت که به آن اعتقاد نداشته باشد/ او تعهدی هنرمندانه داشت
وی ادامه داد: سومین عامل تسلی برای ما، واکنشی بود که رسانهها، بزرگان و نویسندگان به مرگ پدرم داشتند. از آرمانخواهی و استقلال او گفتند، از سانسوری که قربانیاش بود، از دینی که جامعه ادبی ایران به گردنش داشت، از انزوایش که تنها روش اعتراضش بود و از جنازهاش که به دانشگاه اهدا شد. ما دیدیم که سانسور و انزوا از یاد نبرده است که ناصر ایرانی که بود و این باعث شد که شام عزای ما، جشن پیروزی ناصر ایرانی باشد. او یک نویسنده بود، با خیلی چیزها درگیر بود که ادبیات نبودند. از سیاست گرفته تا محیط زیست. با این وجود، با هر چیزی که درگیر میشد، نویسندهوار درگیر میشد. برای من که پسرش بودم، عجیب نبود که راحت تغییر عقیده میداد، در جمع تنها بود و به گروهها میپیوست اما تعلقی به آنان پیدا نمیکرد. ناصر ایرانی با احساساتش با جهان روبهرو میشد و با احساساتش جهان را درک میکرد. او زیست خود که با تمام وجود آن را درک میکرد، به زبان داستان ترجمه میکرد. مهمترین چیزی که از پدرم آموختم، تعهد به حقیقت بود. هرگز کلمهای ننوشت که به آن اعتقاد نداشته باشد و از کسی تعریف بیجا نکرد. او هیچگاه نترسید که به اشتباه خود اقرار کند و در برابر منطقی که میپذیرفت، همواره تسلیم بود. ناصر ایرانی تعهدی هنرمندانه داشت و هرگز این تعهد را زیر پا نگذاشت و به همین دلیل عمرش با عزت و مرگش بیدریغ بود.
بیشترین و بهترین آثار ناصر ایرانی در دهه ۸۰ و ۹۰ خلق شدند/ او هزاران صفحه کار منتشر نشده دارد
سخنران بعدی این مراسم یادبود، کتایون صدرنیا همسر مرحوم ناصر ایرانی بود که گفت: در صفحه ویکیپدیای ناصر ایرانی آمده است که او نویسنده دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی بوده است. از این نوشته این چنین برداشت میشود که او بعد از این دو دهه، دیگر کار نویسندگی را ادامه نداده است. بعد از مرگ او نیز این مضمون ادامه پیدا کرد و گفتند که او در آن زمان فعال بود. البته نویسندگان و صاحبنظرانی بودند که در دهه ۶۰ و ۷۰ که ایشان حضور بسیار پررنگی داشت، اشاره کرده بودند. باید بگویم که تا اواسط دهه ۷۰، شمار آثار منتشر شده ناصر ایرانی به بیش از ۶۰ عنوان رسیده بود. بیشترین و بهترین آثار ناصر ایرانی در دهه ۸۰ و ۹۰ خلق شدند. ناصر ایرانی هزاران صفحه کار منتشر نشده دارد. «اعترافات گرگ تنها» که شرح زندگی شخصی، ادبی و سیاسی او است، حدود هزار صفحه است. همه میدانید که او رمانی به اسم «زندهباد مرگ» دارد که بر آن سه دنباله نوشته است. این دنبالهها در مجموع حدود هزار صفحه است. علاوه بر این، او چند صد صفحه داستان کوتاه و چند صد صفحه نمایشنامه منتشر نشده دارد. همانطور که گفته شد، او بعضی از آثار خود را به گونهای بازنویسی کرد که واقعاً تبدیل به آثار نویی شدند. حال چرا جامعه از وجود این آثار بیخبر است؟ به این دلیل که از همان نیمههای دهه ۷۰، آثار ناصر ایرانی دیگر مجوز انتشار نگرفتند.
شرایط سخت جسمی باعث نشد که او دست از نوشتن بردارد/ عدم انتشار آثارش باعث آزادی بیشتر او شد
وی به ماجرای عدم انتشار کتاب ناصر ایرانی اشاره کرد و گفت: «اعترافات گرگ تنها» از سال ۸۵ چند بار و توسط چند ناشر، تقاضای مجوز کرد. این کتاب هم مجوز نگرفت. از زمستان سال قبل، آقای فراست مصمم شد که مجوز انتشار این کتاب را بگیرد. او خودش را به هر دری زد و از هیچ تلاشی فروگذار نکرد اما نشد. در این میان، اتفاقی که افتاد این بود که فرزندان روح یک نویسنده در بدو تولد، محکوم به حبس ابد شدند. مخاطبان آثارش از خواندن آثار او محروم شدند و ادبیات معاصر ما که چندان هم ثروتمند نیست، بخشی از دارایی خود را از دست داد. او در شرایط سختی، بخشی از آثار خود را نوشت اما اینکه از انتشار آثارش ناامید شد، باعث نشد که از نوشتن دست بکشد بلکه برعکس بود. از آنجا که او از انتشار آثارش ناامید شده بود، باعث شد آزادی بیشتری پیدا کند. ناصر ایرانی هرگز دچار خود سانسوری نبود اما باز هم در اواخر عمر خود، قلمش شفافیت بیشتری پیدا کرده بود. تا آخرین لحظه عمر خود با سانسور مبارزه کرد و برای مقابله با آن بر حجم نوشتن خود اضافه کرد و همه وجود خود را وقف نویسندگی کرد. مطمئناً ما از این گنجینه گرانبهای آثار او به خوبی مراقبت خواهیم کرد.
صداقت مهمترین ویژگی ناصر ایرانی بود/ فوت آقای ایرانی را به جامعه بشریت تسلیت میگویم
بخش بعدی این مراسم، اختصاص به صحبتهای قاسمعلی فراست داشت. او ضمن اشاره به مراسم یادبود ناصر ایرانی گفت: به نظرم ناصر ایرانی مصداق بازر کسی است که در روابط اجتماعی خود، معاشرتها و زندگی شخصیاش، به دنبال آدم شدن و آدم بودن به معنای واقعی خود بود و به نوعی میتوان گفت که او مظهر جستوجوی آدم شدن بود. این موضوع چه در قلم او، چه در نگاه او و چه در سخنش بارز و هویدا بود. یکی از چیزهایی که ما در جامعه خود از آن غافل هستیم، ثروت مغزهای متفکر است؛ کسانی که آدمساز هستند و با قلم و اندیشه خود، فرهنگ را به بیرون تراوش میکنند. اگر با این تعریف موافق باشید، باید گفت که افرادی مانند ناصر ایرانی سرمایههایی هستند که فقط به خانواده خودشان تعلق ندارند و به بشریت تعلق دارند. معتقدم که رفتن آقای ایرانی را نه فقط به خانواده ایشان بلکه باید به بشریت تسلیت بگوییم. ایشان در کتاب هنر رمان مقدمهای دارد. در آن میگوید که هر بار کتابهایم بخواهد تجدید چاپ بشود، نگاهم را نیز مورد تجدید قرار میدهم. معتقدم که عوض کردن کتابها و اصلاح کردن آن تنها کار او نیست چرا که او خودش را روز به روز عوض میکند. این خصلت، چیزی است که من و امثال من باید از آقای ایرانی یاد بگیریم. وقتی به تمام مراحل زندگی ایشان نگاه میکنید، میبینید که این دگرگونی وجود دارد و از این منظر درسی برای ماست. اگر از من بپرسید ویژگی بارز آقای ایرانی چیست، در پاسخ میگویم صداقت. او در طول این سالها با خودش صادق بود و این صداقت در قلم ایشان و کارهایش کاملاً مشهود است. وقتی شما کتاب اعترافات گرگ تنها را میخوانید احساس میکنید که با ناصر ایرانی مواجه هستید. اگر جایی دفاع میکند، حرف دلش است و اگر جایی انتقاد میکند، حرف دلش است.
ناصر ایرانی کسی بود که انتقادات صادقانه را به موافقتهای غیرصادقانه ترجیح میداد
وی ادامه داد: باید به جامعهای که انتقادات صادقانه را به موافقتهای غیر صادقانه ترجیح میدهد، درود فرستاد. دوست دارم که دو کتاب ایشان یعنی اعترافات گرگ تنها و آتش و دود بیرون بیاید. کتاب اعترافات گرگ تنها، فقط اعترافات ناصر ایرانی نیست بلکه اعترافات کل کشور است و تمام تغییر و تحولهایی که در کشور من و شما به وجود آمده است را با قلمی شیوا و شیرین روایت میکند. امیدوارم این کتاب بیرون بیاید تا ببینیم که این قلم، چگونه توانسته تاریخ کشورمان را بدون حاشیهسازی و مخالفتها و موافقتهای بیهوده روایت کند. وظیفه نویسنده نسبت به جامعه این است که به مسائل جامعه خود بیتفاوت نباشد و آنان را هشدار بدهد. آقای ناصر ایرانی و نویسندگان دردمند ما این کارها را انجام دادند. وظیفهای که من و شما داریم این است که از آنان درس بگیریم و از قلم آنان حمایت کنیم.
سخنران بعدی این مراسم، محمد شریفی از نویسندگان با سابقه کشور و از دوستان نزدیک مرحوم ایرانی بود. او در این جلسه گفت: ۱۰ سال پیش که با آقای ایرانی آشنا شدم، حس کردم که ایشان دیگر کار نمیکند اما وقتی آرامآرام وارد خلوت ایشان شدم، دیدم او مانند هر نویسنده پرکار دیگری کار میکند بدون آنکه دغدغه و امید انتشار کارهای خود را داشته باشد. در این خلوت با مردی آشنا شدم که تجسم صداقت، راستی، سختکوشی و دقت بود. مردی که فراتر از همه کارهایش، انسانی فهیم و مهربان بود. آقای ایرانی در طی ۵۰ سال سر و کار داشتن با قلم، در عرصههای زیادی کار کرد. اگر بخواهم جایگاه ادبی ایشان را در دو کلمه خلاصه کنم باید بگویم که او نویسنده حرفهای است و یک عمر نوشت. تا زمانی که دستان لرزان او از حرکت باز نایستاد، این کار را رها نکرد. درباره کتاب مهمی میخواهم صحبت کنم که با همت پیگیر دستگاه سانسور، اجازه انتشار پیدا نکرد و آن هم اعترافات گرگ تنها بود. این کتاب فقط خاطرات شخصی یک شخص نیست، بلکه نویسنده در این کتاب به تمام فراز و فرودهای زندگی خود پرداخته است. بخش ارجمندتر کتاب نیز مرور تاریخ سیاسی اجتماعی ایران معاصر است و از آن مهمتر مرور تاریخ روشنفکری ایران است. کسانی که با کتابهای ایشان آشنایی دارند، میدانند یکی از مضامین اصلی رمانهای منتشر شده و منتشر نشده ایشان توصیف فضای روشنفکری و دغدغههای رایج در آن است که البته با انتقاداتی همراه است. به عنوان این کتاب دقت کنید. چرا اعترافات گرگ تنها؟ ایشان از لفظ اعترافات استفاده کرده است چرا که او شهامت اعتراف داشت و این جرئت را داشت که اگر در هر زمینهای متوجه اشتباه خود بشود، اعتراف کند. او گرگ بود. همانطور که در آثار او این عبارت را میشنوید. چرا از عبارت تنها استفاده کرده است؟ مگر سرنوشت گرگ غیر از تنهایی است؟ در سالهای اخیر شاهد اشتیاق ایشان برای انتشار کتاب اعترافات گرگ تنها بودیم که امیدوارم این کتاب چاپ شود.
بخش بزرگی از نویسندگان امروز کودک و نوجوان کشور از کلاسها و کارگاههای آموزشی ایشان بیرون آمدند
در ادامه علیاصغر سیدآبادی مشاور وزیر ارشاد صحبت کرد و گفت: به جرئت میگویم که این اولین مجلس بزرگداشت یک نویسنده است که در آن خیلی چیزها یاد گرفتم. در مورد ناصر ایرانی، بیشتر به نوشتههای قبل از انقلاب او اشاره شد و من هیچ آشنایی با این آثار ندارم. من خواننده آثار بعد از انقلاب ایشان هستم و فکر میکنم که اگر بخواهیم راجع به جایگاه او حرف بزنیم، این قدر آثار خوب دارد که گویای همه چیز است. او به اندازه فعالیتهای اجتماعی خوب دارد که جایگاه بزرگی برای ایشان قائل باشیم. ناصر ایرانی کسی است که هیچ وقت به مد روز ننوشت و خود نیز به مد روز نشد در حالی که ما در دورههای مختلف نویسندگان زیادی را داریم که مد روز شدند. خاطرم هست که چند سال پیش، گروه کوچکی در ادبیات کودک داشتیم که کتابهای هر فصل را داوری میکرد و فهرستی از برگزیدگان منتشر میکردیم. دو سال پیش پیشنهاد شد که در هیئت داوری این گروه، از آقای ناصر ایرانی تقدیر کنیم. وقتی فعالیتهای ایشان را دنبال کردیم، دیدیم که بخش بزرگی از نویسندگان امروز کودک و نوجوان کشور از کلاسها و کارگاههای آموزشی ایشان بیرون آمدند. از این منظر، تاثیری که ایشان بر داستاننویسی در کشور داشته است، تأثیر بسیار زیادی بوده است. علاوه بر این، نگاه اجتماعی ایشان در حوزه ادبیات، نگاه بسیار مهمی بود. او همزمان که به مسائل روز توجه داشت، فاصلهای با جریانهای رسمی که آن روزها مد بود، حفظ میکردند. ایشان در مورد جنگ نوشتند و نگاه و صدای یگانه خود را منتشر کردند. من در دو دوره با آثار ایشان آشنا شدم. یک دوره آشنایی با آثار ادبی ایشان از جمله «سخدون»، «نورآباد دهکده من» و «زندهباد مرگ» را داشتم و در دوره دیگر، یادداشتهای ایشان بود که در مجله نشر دانش و بعداً در مجله کیان و روزنامه جامعه منتشر میشد. ناصر ایرانی از کسانی بود که آثار و اعتبارش، مهمتر از شهرتش بود. امیدوارم که کارهای ایشان همچنان تاثیرگذار بماند.
آخرین سخنران این جلسه غلامرضا امامی از نویسندگان و مترجمان کشور بود. او گفت: من در تجلیل از زندگان و ترحیم مردگان ابای از صحبت کردن دارم، چرا که در هر دو سو، کار به تمجید و تملق میرسد. اما در اینجا چه میتوان کرد که او دوست ماست. باید تسلیت خود را به خانواده ایشان عرض کنم. به نظرم ناصر ایرانی هنر نویسندگی تاریخ را انجام داد. مطمئناً تاریخنگاران تاریخ را خواهند نوشت اما آن هم ممکن است دچار سانسور بشود، اما با این حال، هنر تاریخ اسیر سانسور نخواهد شد. در چشم من ناصر ایرانی مردی بود که به حرمت کلام و کلمه وفادار بود. او از دروغ و دغل بیزار بود. او به حقیقت تعهد مثالزدنی داشت و من شهادت میدهم که به این حقیقت پایدار و وفادار ماند. او به مردم خود تعهد داشت و پیوند با مردم را از یاد نبرد. او به نسل جوان و نوجوان تعهد بسیار زیادی داشت. او تنها یک نویسنده نبود. در بلونیا دیدم که او کتابهایی را به همراه داشت که راجع به انقلاب ایران بود. آنان را میخواند، نظر میداد و تحلیل سیاسی داشت.
تجلیل وزیر ارشاد از خانواده مرحوم ناصر ایرانی بخش پایانی این نشست بود.