مروری بر نقدهای سیاسی اجتماعی حافظ/ ضیایی: حافظ در صف مقدم اصلاحطلبان عالم قرار گرفته است
عبدالحمید ضیایی در نشست سخن عشق در فرهنگسرای گلستان گفت: اگر بخواهیم دستهبندی کنیم باید بگویم که حافظ در صف مقدم اصلاحطلبان عالم است. او چند کار بسیار مهم انجام داده است که در دیوان او قابل مشاهده است. اولین کار او، تقدسزدایی از قدرت زمینی است. دومین کار او نیز تغییر وضع موجود نامطلوب به سمت وضعیت مطلوب ناموجود به شیوه مسالمتآمیز است.

به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، نشست حافظخوانی فرهنگسرای گلستان با عنوان «سخن عشق» با حضور عبدالحمید ضیایی به عنوان کارشناس برگزار شد و در آن ابعاد فکری حافظ مورد بررسی قرار گرفت.
ضیایی در ابتدای صحبتهای خود ضمن اشاره به موضوع بحث این جلسه گفت: در جلسه گذشته، راجع به سیر تحولی و تکاملی زندگی حافظ و اشعار او صحبت کردیم و بر همین اساس، سه مرحله برای زندگی او نام بردیم. همچنین به توضیح بخشی از اشعار او در هر یک از این مرحلهها پرداختیم. در این جلسه میخواهیم ضمن تمرکز بر پایان دوره دوم زندگی حافظ و آغاز دوره سوم زندگی و اشعار او، به دیدگاههای اصلاحطلبانه در اشعار حافظ اشاره کنیم تا بدانیم چه اتفاقی افتاده که حافظ تبدیل به یک شاعر منتقد سیاسی پر مغز شده است. منظور ما در اینجا از عبارت «منتقد»، کسی است که درد را تشخیص میدهد و درمان را معرفی میکند.
او به سیاستمداری حافظ اشاره کرد و گفت: در جامعه ما همه حافظ را به عنوان یک شاعر میشناسند که شعر گفته است. از آنجا که آنان معتقدند شعر و ادبیات ماحصل تخیل است، نگاهشان به حافظ در حد تخیل و فال گرفتن باقی مانده است. اما باید بگویم که حافظ در اواخر دوره دوم و ابتدای دوره سوم، چهره عجیب و غریبی از خود نشان میدهد و آن هم رفتاری شبیه به یک منتقد سیاسی عصر خود است. البته او منتقد سیاست نیست بلکه منتقد ریشههای آن است. در حقیقت حافظ میداند که سیاست مهمان است و میزبان نیست و بر همین اساس به آن نگاه کرده است. او میداند که میزبان سیاست، دین و فرهنگ است و به همین دلیل اگر کسی بخواهد به نقد سیاست بپردازد باید در ابتدا به ریشههای آن یعنی دین و فرهنگ بپردازد. بر این اساس، ما یک حافظ منتقد نیز داریم که شاخصههای تفکر انتقادی را به خوبی بیان کرده است.
این کارشناس ادبیات اضافه کرد: اگر بخواهیم دستهبندی کنیم باید بگویم که حافظ در صف مقدم اصلاحطلبان عالم است. او چند کار بسیار مهم انجام داده است که در دیوان او قابل مشاهده است. اولین کار او، تقدسزدایی از قدرت زمینی است. دومین کار او نیز تغییر وضع موجود نامطلوب به سمت وضعیت مطلوب ناموجود به شیوه مسالمتآمیز است. نکته مهمی که در اشعار حافظ میبینید، نقدهای بسیار صریح است. حافظ اهل صراحت نیست و معمولاً تلاش میکند که در بیان مفاهیم، آنچنان از ایهام و کنایه استفاده کند و حرفش را در لفافه بزند که چند معنا از آن برداشت شود. با این حال، این موضوع در نقد قدرت اصلاً درست نیست و زمانی که او به نقد قدرت میرسد، شمشیر را از رو بسته و بدون هیچ انکاری به نقد میپردازد. او همانند یک عقاب به شکار خود حمله کرده و به آن میتازد. جالب است بدانید که حافظ برای طرح انقلابی خود سه راهکار معرفی میکند؛ یکی گلافشانی است، دیگری میدر ساغر اندازی است و سومی سقف فلکشکافی است. ممکن است که از خود بپرسید این چگونه انقلابی است، در حالی که در دیدگاه حافظ، از همین سه معبر، انقلاب و براندازی صورت میگیرد.
او تاکید کرد: حافظ در مواجهه با پادشاهان، در مرحله اول نصیحت میکند و میگوید عدل بورزید. بر همین اساس است که وقتی یک حاکم عوض میشود، حافظ بسیار خوشحال میشود چرا که میگوید دوران غم او به پایان رسیده و زمان شادی فرا رسیده است. از بین شاعران ما تنها کسی که به نقد سیاستها میپردازد، حافظ است. برای مثال، مولانا در زمان جنگ مغولان با آنان همدست میشود. بدین معنی که اگر چه میبیند مغولان چه بلایی بر سر مسلمانان و اسلام آوردهاند اما حتی یک بیت شعر هم نمیگوید و در مقابل بر پیکر پسرش که برای جنگ با مغولان رفته است، نماز هم نمیخواند. حال این رفتار او را با حافظ مقایسه کنید. حافظ در مواجهه با این حادثه میگوید که باید دست به دامن متخصصان و بزرگان بشویم تا بتوانیم از آن گذر کنیم.
ضیایی به مصادیقی از تقدسزدایی در اشعار حافظ اشاره کرد و گفت: یکی از مصادیق تقدسزدایی در اشعار حافظ این است که در نقد پادشاهان و تاخت و تاز به آنان، آن پادشاهان را از بعد دینداری نیز نقد میکند. دقت کنید که حافظ علاوه بر نقد قدرت و قدرتمندان، سازوکارهایی که آن قدرت را شکل داده است را نیز مورد نقد قرار میدهد و به آن حمله میکند. در حقیقت او به زیرساختهایی میپردازد که اندیشه مدارا را در یک جامعه رقم میزند و نمیگذارد انسانها صداقت داشته باشند. بر همین اساس، نوکتیز حافظ در تمام غزلهای او به سمت عنصرهای امتناعی در زیرساختهای اجتماع مدنی است و ریاکاری را مورد هدف قرار میدهد. او اولویت اصلی نقد خود را نقد وضعیت موجود قرار میدهد و البته در تمام این نقدها، طنز را دستمایه قرار داده تا شعرش روان و خوانا باشد. او خودش را قربانی میکند تا به ما مفاهیم والا را بفهماند. در هر جا که میخواسته سیاهکاران را نقد کند، خودش را نیز وارد عرصه کرده و قربانی کرده است.
کارشناس برنامه در بخش دیگری از صحبتهای خود ضمن اشاره به جامعه مطلوب از دیدگاه حافظ گفت: حال این سؤال پیش میآید که جامعه مطلوب حافظ چه ویژگیهایی دارد؟ اولین ویژگی جامعه مطلوب حافظ مدارا و تساهل است. حافظ با این که متکلمه اشعری است اما اصلاً تکلیفگرایی قضا و قدری را پیشه نکرده است. در حقیقت، میل به بد نگفتن، مهمترین ویژگی است که به تساهل و مدارا در یک جامعه منجر میشود. حافظ در مواجهه با پادشاهان، اخطار سخت و محکمی را میدهد و به آنان میگوید که شما قماری بسیار سنگین را انجام میدهید. از ظلم کردن به بینوایان بپرهیزید که آه آنان واقعاً ترسناک است. ویژگی دوم جامعه مطلوب از نظر حافظ، اصل برائت است. اینکه در برخورد با آدمها اصل را بر مجرم بودن آنان نگذاریم. اصل بر برائت است و باید بدبینی و بدجویی را کنار گذاشت. در اشعار حافظ بر مسئله عیبپوشی تاکید بسیار زیادی شده و به صورت خلاصه، راه نجاتی که حافظ بیان میکند یکی جام می و دیگری عیبپوشی است. دو توصیه مهم حافظ این است که شادی کنید و عیبپوشی کنید و به انسانها از دید زیبایی نگاه کنید. این نکته در مناسبات انسانی بسیار مهم است. حال چرا امیران به این مرحله رسیدند که تساهل ندارند؟ به این دلیل است که چشم زیبانگر ندارند که از دیگران عیب بپوشد.
در پایان این جلسه، ابیاتی از دیوان حافظ خوانش شد.
گزارش خطا
پسندها:
۰
ارسال نظر