جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
ساعت : ۰۴:۰۳
کد خبر: ۹۹۸۴۰
|
تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۹۷ - ۰۹:۴۱

بررسی نگاه عرفانی مولانا به ارتباط خداوند و انسان

سپیده موسوی در نشست «بشنو از نی» فرهنگ‌سرای گلستان گفت: ممکن است که در ظاهر دو موجود با هم ارتباط برقرار کنند، اما تا زمانی که سنخیت نداشته باشند، ارتباط صحیح شکل نخواهد گرفت. اگر انسان می‌خواهد با خداوند ارتباط درستی داشته باشد، باید تلاش کند تا با او سنخیت پیدا کند.
به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، نشست مثنوی‌خوانی فرهنگ‌سرای گلستان با عنوان «بشنو از نی» با حضور علاقه‌مندان به مولانا در فرهنگ‌سرای گلستان برگزار شد و سپیده موسوی کارشناس این نشست، ضمن خواندن اشعار مثنوی مولانا، به شرح و تفسیر آن پرداخت. 

او در ابتدای این جلسه به موضوع ارتباط انسان با خداوند اشاره کرد و گفت: در چند جلسه گذشته به تأثیر شیطان در عرفان و ادب فارسی و جایگاه او در اندیشه مولانا پرداختیم و اکنون نیز می‌خواهیم به نقطه مقابل او بپردازیم و به این سؤال پاسخ بدهیم که آیا ما در برابر مکرهای شیطان آمادگی داریم یا خیر؟ قطعاً اگر بخواهیم از حیله او در امان بمانیم باید به دامان پروردگار برویم و از شر شیطان به او پناه ببریم. شیطان دشمن قسم‌خورده انسان است و تلاش دارد انسان را از هر طریقی گمراه کند و بنابراین انسان نیز باید تلاش کند تا از مکر و حیله‌های این موجود رانده‌شده به خداوند متعال پناه ببرد. ما انسان‌ها موجودات بسیار ناتوانی هستیم و از همان لحظه که به دنیا می‌آییم تا لحظه‌ای که می‌میریم پر از انواع نیازها هستیم. نوزاد انسان از همان لحظه تولد ناتوان است و باید کسی بالای سرش باشد تا بزرگ شده و بالغ شود. این روند ناتوانی در تمام مراحل زندگی ادامه دارد تا به پیری برسیم. بنابراین از آنجا که خودمان می‌دانیم که به تنهایی نمی‌توانیم از پس مشکلات بربیاییم، به قدرت بزرگ‌تری که قادر است هر کار بزرگی را انجام دهد نیازمند هستیم و آن هم کسی جز خداوند بزرگ نیست. در اینجا بحث ارتباط با خداوند به وجود می‌آید. وقتی بخواهیم از شیطان ببریم و وارد آسایش و امنیت بشویم، باید خود را به دستاویز دیگری وصل کنیم و ارتباط جدیدتری را رقم بزنیم. 

وی به تعریف ارتباط پرداخت و گفت: اگر بخواهیم از دید دیگری به مسئله ارتباط نگاه کنیم، باید بگویم که مقوله ارتباط از جمله مسائل مهمی است که در دنیای امروز با شکل‌گیری انواع رسانه‌ها، اهمیت بسیاری پیدا کرده است. در این علم جدید، چگونگی پیوند افراد و ارتباط آنان مورد بحث قرار می‌گیرد. حال این سؤال ایجاد می‌شود که این ارتباط چه ربطی به پیوند ما با خداوند دارد؟ علمای ارتباطات، وقتی می‌خواهند تعریفی از ارتباط ارائه بدهند، می‌گویند ارتباط یک فعالیت و یک فرآیند آگاهانه یا ناآگاهانه است که انسان از طریق آن احساسات و عواطف خود را طریق راه‌های کلامی و غیر کلامی به اطرافیان خود می‌فهماند. بر همین اساس، می‌توان گفت که بعضی ارتباطات بین انسان‌ها از طریق فکری است و دیگری از طریق غیر فکری و احساسی است. بنابراین می‌توان گفت که در یک ارتباط، احساسات نقش اصلی را بر عهده دارد و درگیر می‌شود. ممکن است این سؤال به وجود بیاید که ارتباط غیر کلامی چه معنایی دارد؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت که اگر چه زبان مهم‌ترین وسیله ارتباط کلامی است اما انسان‌های اولیه که حرف‌زدن بلد نبودند، از طریق روش‌هایی نظیر نقاشی و... با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کردند. با گذشت زمان، این ارتباط کامل‌تر شد. بنابراین وظیفه اصلی زبان، برقراری ارتباط بین انسان‌هاست. ما از طریق این زبان، کار مهم دیگری نیز انجام می‌دهیم و آن هم اندیشیدن است. انسان به وسیله زبان می‌تواند بیندیشد. اگر چارچوب‌های زبانی وجود نداشت، چگونه می‌توانستیم در ذهن خود بیندیشیم؟‌ یکی از دانش‌های امروزی، زبان‌شناسی است. 

موسوی در ادامه بیان کرد: حال می‌خواهم این سؤال را بپرسم که آیا همه ارتباطی که ما با افراد می‌گیریم، از طریق کلام است؟ آیا منظور و احساس خودمان را فقط از طریق کلام می‌توانیم منتقل کنیم؟ پاسخ منفی است. علمای ارتباطات می‌گویند که تنها ۷ درصد آن چیزی که ما می‌خواهیم به دیگران منتقل کنیم، از طریق زبان ادا می‌شود. به نظر شما، بقیه ارتباطات ما از چه طریقی است؟‌ دو چیز است؛ اولی صوت، لحن و حجم صدای شماست. گفته می‌شود ۳۲ درصد از ارتباطات بین انسان‌ها از طریق لحن و صوت است. دومی نیز از طریق زبان بدن صورت می‌گیرد. موارد بسیار زیادی است که ما هیچ حرفی نمی‌زنیم و فقط از طریق اخم و لبخند و... حرف خود را بیان می‌کنیم. 

این کارشناس ادبیات در بخش دیگری از صحبت‌های خود ضمن اشاره به مقوله عرفان در ادبیات گفت: ما به عنوان یک انسان، مجبور هستیم که نوع رابطه خود را با محیط اطراف تطبیق بدهیم. ما می‌توانیم ارتباطات انسان‌ها را در سه حالت بسنجیم؛ اول اینکه انسان‌ها در ارتباط با همدیگر هستند، دوم اینکه آنان در ارتباط با محیط اطراف خود هستند و سوم اینکه انسان در ارتباط با پروردگار خود است. حال می‌خواهم به این پرسش پاسخ بدهم که این ارتباط چه زمانی می‌تواند درست باشد؟ برای اینکه یک ارتباط درست رقم بخورد، دو اصل باید مورد توجه قرار بگیرد. اصل اول، شخصیت است. منظور از شخصیت، هویت مستقلی است که هر نفر به صورت شخصی دارد. دقت کنید که شخصیت‌ها در داستان برای ما معنی پیدا می‌کنند و مهم می‌شوند. اصل دوم، مقوله سنخیت است. این مقوله از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است که در ادبیات کهن ما نیز بدان اشاره شده است. حتماً ضرب‌المثل معروف «کبوتر با کبوتر، باز با باز، کند هم‌جنس با هم‌جنس پرواز» را شنیده‌اید که در ادبیات کهن ما استفاده می‌شده است. این ضرب‌المثل به همین موضوع اشاره دارد. قطعاً ارتباط بین شمس و مولانا که این همه دستاوردهای مثبت داشت، به دلیل سنخیت آنان است. در ادبیات داستانی ما نیز، راجع به این موضوع، داستان‌های زیادی بیان شده است. در جمع‌بندی این موضوع باید بگویم برای آنکه ارتباط درستی بین دو نفر شکل بگیرد، باید سنخیت بین آنان برقرار باشد. ممکن است که در ظاهر دو موجود با هم ارتباط برقرار کنند اما تا زمانی که سنخیت نداشته باشند، ارتباط صحیح شکل نخواهد گرفت. حال اگر انسان می‌خواهد با خداوند ارتباط درستی داشته باشد، باید تلاش کند تا با او سنخیت پیدا کند. از همین‌جاست که مقوله عرفان وارد ادبیات ما می‌شود و می‌گوید ما زمانی با خداوند ارتباط داریم که سنخیتی بین ما وجود داشته باشد. 

موسوی در بخش پایانی صحبت‌های خود بیان کرد: حال بر اساس مقوله شخصیت و سنخیت می‌توانیم انواع رابطه‌ها را نام ببریم. مارتین موبر بر اساس توجه به همین دو مفهوم، انواع روابط انسانی را بیان می‌کند و می‌گوید: انسان‌ها می‌توانند مدل‌های مختلف ارتباطی داشته باشند. این مدل‌ها در دو دسته «من و آن» و «من و تو» جای می‌گیرد. بر همین اساس، اگر من و شما هویت و شخصیت همدلانه‌ای داشته باشیم و برای همدیگر ارزش قائل باشیم، رابطه «من و تو» شکل می‌گیرد. اما اگر من هویت مستقل خود را داشته باشم و برای طرف مقابل خود هیچ هویتی قائل نباشم و صرفاً به عنوان یک ابزار به او نگاه کنم، این رابطه، یک رابطه «من و آن» می‌شود. مولانا و بزرگان عرفان ما در کنار این دو رابطه، یک رابطه دیگر نیز نام بردند و آن هم رابطه «من و من» است. این همان رابطه‌ای است که عارف در آن دچار فنای ذاتی شده و در وجود خداوند حل می‌شود. این رابطه، عالی‌ترین برقراری ارتباط با خداوند است. در جلسه آینده رابطه «من و من» را بیش‌تر توضیح خواهم داد و به رابطه انسان خواهیم پرداخت. 


نظر شما