شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۲۲:۳۸
کد خبر: ۱۰۵۵۷۱
|
تاریخ انتشار: ۰۶ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۴
سعید فلاح‌فر: عده‌ای هر آوا و هر نقش و هر مهارت فوق‌العاده و کمیابی را "هنر" و صاحب آن را "هنرمند" می‌نامند که این طبقه‌بندی قطعاً مغایر تعریف جهانی هنر است.
پیش از آغاز سخن لازم می‌دانم یادآوری کنم که از نظر نگارنده "هنر" با وجود همه رهایی‌ها و بی‌مرزی‌های ذاتی، در مقابل فعالیت‌های مشابه، معنایی بسیار دیریاب و محدودکننده دارد و شامل هیچکدام از حوزه‌های "صنعت – هنر" و "هنر – سرگرمی" و مانند آن نمی‌شود. استفاده بی‌محابا از این واژه اعتبار راستین آن را مخدوش می‌کند. هنرمند بودن مرتبه‌ای فراتر از اشتغال به اموری همچون نقاش بودن و موزیسین بودن و مجسمه‌سازی، خوشنویسی، نوازندگی و بازیگری و... است. دیگر این‌که به هیچ وجه "هنر جهانی" را معادل شهرت جهانی و یا جستجوی مخاطب در سراسر جهان و در میان همه فرهنگ‌ها نمی‌داند.

هنر معاصر بیش از هر دوره‌ای به هنرها و فرهنگ‌های "بومی" توجه نشان می‌دهد. هیچ تجربه هنری، دیگر نباید و نمی‌تواند به بهانه ترویج هنر جهانی، از مراکز مهم جهان غرب و یا هر جای دیگری به عنوان یگانه ارزش هنری، سلائق و استانداردهای خود را در بسته‌های اجباری به حوزه‌های فرهنگی دیگر صادر کند‌. اما قطعاً هر کدام از این واحدها می‌تواند همسنگ دیگران و همقدر داشته‌های خود در این مشارکت جهانی حضور داشته باشد، تاثیر بگیرید و تاثیر بگذارد. اگرچه چنین برداشتی در نگاه اول ممکن است با کلیشه‌های ذهنی، القائات بعضی برنامه‌های آکادمیک هنر و اصول اولیه بازار سنتی هنر مغایر باشد.

هنر جهانی در معنای مترقی و روزآمد خود و در تعبیر "جهان هنر"، امروزه به شکل فراگیر همه خرده فرهنگ‌ها را به دعوت گرفته است و آن را نشانه‌ای برای غنای فرهنگی و هنری تمدن بشری می‌داند. اما ناگزیر در دنیای امروز دیگر نمی‌توانیم هنرمند محلی باشیم. حتی اگر در روستاها و شهرهای خیلی کوچک و دورافتاده هم به فعالیت‌های هنری بپردازیم، باز هم تابع معیارهای جهانی (نه سلیقه و الزامات موقعیتی) هنر هستیم.  باید برای مخاطبی اثر خلق کنیم که با بهترین‌های جهان آشناست و یا حداقل چنین تمایلی دارد.

اگرچه فناوری‌های جدید، نشر سریع و وسیع اطلاعات و ارتباطات گسترده، زمینه سخت‌افزاری این پدیده را فراهم کرده، اما از طرفی باید بپذیریم تحول تعاریف مربوط به هنر و منزلت و جایگاه جدید و تخصصی هنر هم بی‌تاثیر نبوده است. به این ترتیب هنوز هم ممکن است در سایر امور، رقابت‌های محلی، قهرمان‌های محلی و سرآمدهای محلی داشته باشیم، اما در مورد هنر این امکان دیگر وجود ندارد. هنرمند یا به اندازه بالای بلند و تنومند هنر و مفهوم والای هنرمند رسیده و یا در غیر این‌صورت اصولاً موضوع بحث هنر نیست.

دستیابی به تعاریف محلی هنر و برتری داشتن نسبت به مهارت رقبای محلی دیگر مجوزی برای استفاده کردن از موقعیت و عنوان هنر محسوب نمی‌شود. شاید هنرهای دستی، حرفه‌های شبهه هنری و هنرهای کاربردی همچنان مشتریان اجباری خود را مانند مشاغل محلی دیگر حفظ کرده باشند، اما هنر فاخر و واقعی تنها در مقیاس جهانی فرصت بروز و امکان هنر بودن دارد. تفاوتی هم ندارد که این موضوع را مغایر برابری و عدالت اجتماعی بدانیم و یا نه. این به معنای تبعیت از الگوی مرجع هنر و پیروی بی‌چون و چرا از نسخه مشترک برای سایر فرهنگ‌ها و هنرهای بومی نیست. به معنای گرفتاری در دام "مد روز"، "توصیه مدیران فرهنگی و هنری" و "سلیقه کسبه بین‌المللی" نیست. اما پیوستن به جهان هنر و تفکر جهان شمول هنر را الزامی می‌داند و البته میان این پیوند و تبعیت انفعالی فاصله زیادی وجود دارد. همانطور که تفاوت عمده‌ای میان جهان هنر و مفهوم تحمیلی و بدوی و منسوخ هنر جهانی وجود دارد.

هنرمند امروزی یکی از اعضاء خانواده بزرگ جهان هنر است و در حالی که از تمام استعدادها و داشته‌های محلی و بومی بهره می‌برد، به کسب عناوین و موفقیت‌ها و تائیدهای سطحی و محدود محلی قناعت نمی‌کند. حتی اگر در برابر مخاطبی محلی قرار داشته باشد. چرا که بنا به تعریفی که گذشت؛ خود این مخاطب به لحاظ توقعات و تعاریف هنر، متعلق به جامعه مخاطب جهانی است یا حداقل در نظام عالی ارکان هنر، باید باشد. تفکر جهانی الزامی برای مخاطب قراردادن همه مخاطب‌ها و فرهنگ‌ها در سراسر جهان و یا حضور در مراکز هنری مشهور و جهانی هنر و به اصطلاح ترجمه‌پذیری اثر هنری نیست، اما به ارزش‌های هنری آشناست. تفکر جهانی هنر به معنی افزایش آماری تعداد مخاطب و تنوع جغرافیایی و فرهنگی مخاطب نیست. (قاعدتاً این نوع فراگیری بیشتر مربوط به "صنعت – هنر" و "هنر – سرگرمی" می‌شود.) همچنین باور به "زبان بین‌المللی" هم برای هنرهای منفک از کلام از جمله نقاشی و موسیقی و... باور ساده لوحانه‌ای است. چرا که اکتفا به غیبت زبان و کلام و انتظار درک این هنرها بدون درک فرهنگ زادگاه بومی آن‌ها امکان‌پذیر نیست. تفکر جهانی هنر به چرخه‌ها و حلقه‌های هنر بومی احترام می‌گذارد. اما در این جهان هنر؛ همانقدر که استعدادها و میراث فرهنگی و هنری، هنرمند بومی، مخاطب بومی و...، ذخیره جهانی و حائز ارزش و وجاهت جهانی شمرده می‌شوند، به همان میزان هم جایی برای تعاریف کوتاه یا سهل‌الوصول محلی برای هنر پیش‌بینی نمی‌شود. مثلاً ممکن است عده‌ای مطابق یک تعریف ساده و عادت محلی؛ هر آوا و هر نقش و هر مهارت فوق‌العاده و کمیابی را "هنر" و صاحب آن را "هنرمند" بنامند که این طبقه‌بندی قطعاً مغایر تعریف جهانی هنر است.

مراسم، ایدئولوژی، خاطرات جمعی، باورها و تولیدات محلی می‌توانند الهام‌بخش خلق آثار هنری باشند، اما بدون ورود به چهارچوب‌های جهانی هنر، در ذات خود، هنر و اثر هنری خوانده نمی‌شوند. چهارچوب‌ها و قواعدی که گاهی لحظه به لحظه تغییر می‌کند و اطلاع از آخرین تغییرات آن بخشی از حیات هنرمند است. هنرهای تزئینی و تفننی، گبه و قالی، لباس‌ها و زیورآلات، سبدبافی و منبت، رقص‌های آئینی و نواهای لالایی و... می‌تواند پایه عملی و ابزار بیانی برای هر هنرمندی باشد، اما پیش از آن نمی‌تواند به طور مجرد و ماهوی به عنوان اثر هنری شناخته و عرضه شود. شگفت‌زدگی در مقابل یک اثر تنها به این دلیل که از وقایع و دستاوردهای هنری و فلسفی روز دنیا و یا موارد مشابه بی‌خبریم برای ارزیابی آثار هنری کافی نیست.

نظر شما