يکشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۰۴:۲۸
کد خبر: ۱۲۰۹۶۲
|
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۶
توسط پژوهشگاه علوم انسانی
کتاب «آموزش عالی فلسفه در ایران؛ گفتمان های فکری، برنامه ریزی آموزشی، مهارت و اشتغال» نوشته مالک شجاعی جشوقانی توسط پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر، کتاب «آموزش عالی فلسفه در ایران؛ گفتمان های فکری، برنامه ریزی آموزشی، مهارت و اشتغال» نوشته مالک شجاعی جشوقانی به‌تازگی توسط پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به تازگی با قیمت ۶۲ هزار تومان منتشر و راهی بازار نشر شده است.

خبرگزاری مهر نوشت: این‌کتاب از مجموعه طرح جامع اعتلای علوم انسانی است. طرح جامع اعتلای علوم انسانی معطوف به پیشرفت کشور در راستای انتشار آثار پژوهشی مجریان طرح ها، یکی دیگر از این آثار پژوهشی را که پیشتر در قالب گزارش طرح به صورت محدود منتشر شده بود، در ساختار جدید و به صورت کتاب در دسترس همه علاقه مندان به علوم انسانی قرار داده است. این کتاب چنانکه عنوان آن نیز گویا است به موضوع تخصصی پیدایش رشته فلسفه در ایران به عنوان یک رشته دانشگاهی و همچنین ارتباط برنامه ریزی درسی این رشته و مهارت و اشتغال دانش اموختگان این رشته در طی دهه هایی که از پیدایش این رشته در ایران می گذرد تا حال حاضر اختصاص یافته است.

موضوع پیدایش رشته های علوم انسانی، ارتباط برنامه ریزی های تحصیلی در این رشته ها با مهارت و اشتغال دانش اموختگان هریک از رشته ها، از محورهای اصلی تعدادی از طرح های پژوهشی در طرح جامع اعتلای علوم انسانی است.

فهرست عناوین این‌اثر به این‌ترتیب است:

سخن پژوهشگاه
مقدمه
درآمدی مفهومی – تاریخی

فصل اول: سرآغازها و سیر تکوین آموزش فلسفه غرب در ایران
فصل دوم: گفتمان های فکری و برنامه ریزی آموزشی و پژوهشی فلسفه غرب
فصل سوم: مسائل مهارت و اشتغال دانش آموختگان رشته فلسفه
فصل چهارم: جمع بندی و پیشنهاداتی برای ارتقای وضع موجود

ضمائم:
ضمیمه ۱: پیمایش جهانی آموزش فلسفه یونسکو
ضمیمه ۲: پرسش نامه بررسی وضعیت مهارت و اشتغال دانشجویان فلسفه
ضمیمه ۳: پرسش نامه پیمایش وضعیت اشتغال و مهارت دانش آموختگان دانشگاه تهران

پی نوشتها
منابع
نمایه

مؤلف کتاب در بخش مقدمه اثر موضوع را با جایگاه رشته فلسفه در علوم انسانی آغاز می‌کند و درباره تاثیر این رشته در شکل گیری جریان های گوناگون علمی و اجتماعی ایران چنین می‌نویسد:

«اگر این استعاره نسبتاً مشهور و البته تا حدی قابل دفاع را بپذیریم که «فلسفه، مادر علوم است» و علوم در بسط تاریخی خود آهسته آهسته از فلسفه جدا شده و عزم سلوک تخصصی کرده‌اند، می‌توان به نوعی از تقدم معرفتی، تاریخی، ارزشی و حتی سیاستگذارانه فلسفه نسبت به سایر علوم انسانی مدرن، سخن گفت. به نظر می‎رسد نوع نگاه پیشگامان طراحی آموزش فلسفه غربی به این حوزه معرفتی و انتظارات و تلقی‌های بعضاً متفاوت و گاه متعارضی که از ماهیت و کارکرد علمی معرفتی و گفتمانی فلسفه جدید غربی داشته‌اند در برخی حوزه‌ها هم‌چون شیوۀ سیاستگذاری این رشته، تاثیر آن در شکل‌دهی به جریان‌های فکری فرهنگی و حتی سیاسی اجتماعی ایران معاصر جدی بوده است. اگر چه در خاستگاه‌های اولیه ورود فلسفه غربی (دانشکده ادبیات و نه الهیات) به دانشگاه تهران، لزوماً نوعی خودآگاهی انتقادی در نسبت ما و این حوزه معرفتی نداشته است اما آهسته آهسته در مسیر توسعه رشته و به‌ویژه در اواخر دهه چهل و با شکل‌گیری زمینه‌های انقلاب اسلامی ایران و به ویژه پس از انقلاب این وضعیت متفاوت شده است.در تلقی رایج، پرداختن به رشته فلسفه، نوعی پرداختن به دغدغه های شخصی و به معنایی عمیق تر وجودی تلقی می شود اما اهداف مورد نظرسیاستگزاران آموزش و پژوهش در نهادهایی چون وزارت علوم یا اساساً چنین اولویتی برای رشته های دانشگاهی و از جمله فلسفه قائل نیستند و یا حداقل اولویت اصلی این نهادها چنین دغدغه هایی نیست.»

شجاعی در بخش دیگری از مقدمه اثر به ارتباط کارآفرینی و مهارت در رشته فلسفه اشاره کرده و نوشته است:

«با توجه به مباحثی که در سال های اخیر در باب تجاری سازی و کارآفرینی در آموزش عالی مطرح شده و مدام از توجه بیشتر به الگوهای نسل سوم و چهارم دانشگاهی سخن گفته می شود، رشته های دانشگاهی علوم انسانی و هنر و به ویژه فلسفه – که به ظاهر انتزاعی اند و غیر کاربردی–با چالش ها و سئوالات جدی مواجه می شوند. فلسفه هم در غرب و هم در ایران در دهه های اخیر به شاخه های مختلفی تقسیم شده و امروزه حوزه هایی همچون فلسفه اخلاق، فلسفه دین، فلسفه علم، فلسفه منطق و… حوزه هایی تخصصی در فلسفه محسوب می شوند. این تقسیم بندیها اگرچه مباحث فلسفی را از انحصار فلسفه محض و متافیزیک به معنای مصطلح خارج ساخته و آن را به شاخه‌ای از فلسفه تبدیل کرده است، اما توفیق این حوزه های نوپدید در گره زدن مسائل فلسفی به زمینه های کاربردی کمتر بوده است.به طور کلی برنامۀ آموزشی حلقۀ اتصال دانشجویان به دانش و مهارت است و چارچوبی است که دانش آموختگان در درون آن تخصصهای لازم را پیدا میکنند و برای ورود به جامعه وبازار کار مهیا میشوند. هر قدر این برنامه مهارتافزا، تخصص گرا، کاربردیتر و متناسب با نیازهای جاری کشور و بازار تقاضا باشد به همان نسبت هم نظام آموزش عالی موفقتر است و هم جامعۀ در پاسخ به نیازهایش کامیاب تر. بنابراین بررسی و تحلیل محتویات برنامه های آموزشی فلسفه و مبانی فکری و معرفتی آن و نیز اهدافی که دنبال کرده و تحولاتی که در دورههای گوناگون پیش و پس از انقلاب به آن تن داده است، باتوجه به مناسبات برنامه درسی فلسفه و مسائل مهارت آفرینی و اشتغال دانش آموختگان از اهداف این مطالعه است.

در این‌ مطالعه با توجه به اینکه به لحاظ آماری عمده دانش آموختگان رشته فلسفه در مقطع کارشناسی هستند و مسئله اشتغال و مهارت دانش آموختگان هم عمدتاً ناظر به این مقطع تحصیلی است، تمرکز اصلی ما بر مقطع کارشناسی فلسفه غرب خواهد بود.این پژوهش که خود را در آغاز راه می داند، گامی «کوچک» جهت پرداختن به مسائلِ «بزرگ» فوق است و بدیهی است که با توجه به توسعه کمی و کیفی فلسفه در جهار دهه اخیر و حساسیت جامعه فلسفه پژوهان و اساتید فلسفه در کشورما خلل هایی جدی در کار ما وجود دارد و قطعاً برای ارتقای آن محتاج نقد و نظر اساتید و پژوهشگران هستیم.»
نظر شما