شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۰:۲۴

نگاهی به نشانه شناسی اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر /از آغاز تاریخ، خداوند با نشانه های خود با بشر سخن گفته است. نشانه ها اولین کلام و زبان و روایت هستی اند که نمود آن در جامعه به خوبی نمایان است. کودک با آواها و گریه هایش با مادر خود ارتباط برقرار می کند و نوجوان با شیطنت های کودکی و...جوامع بشری نیز نیازهای خود را در قالب همین آیات و ابزارها، البته هوشمندانه تر به پیشگاه خدایان عرضه می داشتند و اکنون نیز به اشکال گوناگون انجام می دهند.

زبانی که گروه کوچکی از مردم با آن سخن می گویند در حقیقت سرچشمه و منشا ادبیات گفتاری آن اقلیت نیست، بلکه ادبیات گفتاری آن چیزی است که یک گروه کوچک از بدنه ی جامعه، در اعماق زبان اکثریت [همان جامعه] می سازد و بیان می کند. البته نخستین مشخصه ی این گونه ادبیات در این است که «زبان» در آن عنصری مشترک و فرا مرزی است.

به عنوان مثال، وقتی نویسنده نمی تواند به زبان خود بنویسد، به این معنا است که می تواند به گونه ای دیگر نظر خود را بیان کند؛ به عبارت دیگر چالش گفتمانی همیشه خود را در بالاترین سطوح توجیه می کند. از ویژگی های دیگر زبان و ادبیات این گروه اقلیت، سیاسی بودن آن است. فضای بسته ی آن هر رخداد و ماجرای شخصی و فردی را به ایجاد پیوندی نو با سیاست پیوندی ناگزیر می دهد. یعنی ماجراهای فردی همیشه به چیزی هایی ضروری، گریز ناپذیر اجتماعی را بزرگ کرده و در دایره ی قضاوت جمعی قرار می دهد.

به این ترتیب است که تثلیثی از مسائل و آسیب های خانوادگی در شکل ناخودآگاهی اجتماعی، به دیگر مثلث های دیگری پیوند می خورد؛ مثلث هایی مانند: مثلث های تجاری، اقتصادی، بوروکراتیک، حقوقی و...که از این همه ارزش آن یکی را تعیین می کنند. یکی از اهداف ادبیات اقلیت، پالایش کشاکش بین نظرات و خواسته های فرزندان با والدین است که به برنامه ای سیاسی تبدیل می شود.

در ادبیات اقلیت، همه چیز، ارزشی جمعی و اشتراکی دارد. از آن جا که استعداد در این ادبیات چندان زیاد و البته «مهم» نیست، امکانی هم برای شیوه ی بیان فردی وجود ندارد، که به این و یا آن فرد و یا شخص الگو شده ی سیاسی، فرهنگی، هنری و... تعلق داشته باشد. بلکه متعلق به «شیوه ی بیان جمعی» است.

در حقیقت، کمیِ استعداد، برای آن ها بسیار سودمند است زیرا به مفاهیم و چیزهایی غیر از روش و بینش و فرضیه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، ادبی و... استادان و رهبران انقلابی و روشنفکران مشهور امکان ظهور می دهد و گاهی نیز از ابهت کاذب «مرید و مرادی» می کاهد.

به عنوان مثال، آن چه هر مؤلف به شکل فردی می گوید و یا انجام می دهد-حتی اگر دیگران با او موافق و با مخالف باشند- پیشاپیش شکل دهنده ی یک کنش مشترک است و به گونه ای ضروری شکلی سیاسی به خود می گیرد.

از آن جا که آگاهی جمعی چندان «در زندگی بیرونی فعال نیست و همیشه در فراشد زوال و از هم پاشی جای دارد»، ادبیات خود را به گونه ای مثبت در نقش و کارکرد یک گزاره ی گروهی فعال  می یابد. ادبیات، همبستگی فعال بین جوامع را می آفریند؛ در واقع ادبیات اقلیت همان فرامرزی بودن زبان روایت است؛ ارتباط فرد با فوریت سیاسی و جمع شدن ارتباطات کلامی.

ادبیات اقلیت، گونه ای دیگر یا خاص با خودِ «ادب» نیست، بلکه شرایط فعال هرگونه ای از ادبیات است که در دل هر آنچه ادبیات بزرگ[یا پذیرفته شده] دانسته می شود. حتی آن انسان بد شانسی که در یک وطن به جهان آمده است که ادبیاتی بزرگ دارد، باید به زبان همان وطن بنویسد .

یادمان نرود که جنگ جهانی دوم ابتدا با نام ارزش های ملی آغاز شد اما به واقعیتی به نام «ملت» پایان داد؛ یعنی همان ملتی که ناسیونال سوسیالیسم توانست ستون هایی را که زمانی مارکس آن ها را همگونی اقتصادی، سنت تاریخی و وحدت زبانشناختی بر می شمرد فرو بپاشد. یعنی توهم همگونی اقتصادی، توانست راه را برای وابستگی متقابل باز کند، در حالی که سنت تاریخی و وحدت زبانشناختی در تعینی وسیع تر و عمیق تر به نام «مخرج مشترکِ نمادین» از نو شکل گرفت؛ این اصطلاح به معنای حافظه ی فرهنگی و مذهبی است که نتیجه ی در هم آمیختگی تاریخ و جغرافیا بود.

گونه های حافظه ی فوق توانستند قلمروهای اجتماعی را پدید آورند که از آن پس به شکل احزابی سیاسی توزیع دوباره شدند، احزابی فاقد هیچ قدرت؛ این حافظه یا مخرج مشترک نمادین همگانی خصوصیاتی را به وجود آوردند که در ورای جهانی کردن یا یکسان سازی اقتصادی، برتر از ملت قرار می گیرند و البته گاهی هم از مرزهای قاره ای می گذشتند. به این ترتیب مجموعه ی اجتماعی نوینی برتر از ملت شکل می گرفت و ملت در درون این مجموعه نه تنها خصوصیات خود را از دست نمی داد، بلکه آن را باز می یافت و بر روی آنها تاکید می کرد.

امر ذکر شده در گونه ای زمانمندی غیر معمول و یا به عبارتی در نوعی «آینده ی کامل» صورت می گیرد که در آن سرکوب شده ترین بخش از گذشته، ویژگی متمایزی را به به شکل جدیدترین توزیع منطقی و جامعه شناختی ارزانی می کند. زیرا این حافظه یا مخرج مشترک نمادین همگانی به پاسخ گروه های انسانی ای مربوط است که در مکان و زمان گرد هم آمده اند و یا پاسخی- نه به مسائل تولید کالاهای مادی- بلکه تنها به مسئله ی تولید مثل، بقای گونه، زندگی و مرگ، بدن، جنسیت و نماد و الگوهای مشخص شده پاسخ می دهند. 

روشن است مجموعه ی اجتماعی ای که به این ترتیب شکل می گیرد، از سویی واجد استحکامی است که ریشه در شیوه ی تولید مثل و معرفت های آن دارد و از این طریق گونه ی بیولوژیکی با انسانیتش، که انشعابی از زمان است، پیوند می خورد و از طرف دیگر دارای شکنندگی است که ناشی از آن است که مخرج مشترک نمادین به واسطه ی جهانشمول بودنش، لزوما در مخرج مشترک نمادین همترازش در مجموعه ی فرهنگی-اجتماعی دیگری باز تابیده می شود.

منابع:

درآمدی بر جامعه شناسی ادبیات: تئودور آدورنو و... مترجم: محمدجعفر پوینده-انتشارات نقش جهان

نشانه شناسی اجتماعی،از نظریه تا کاربرد؛ گونتر کرس-مترجم: سجاد کبگانی .انتشارات مارلیک

آشنایی با نشانه شناسی اجتماعی: تئوون لیوون –مترجم: محسن نوبخت –نشر علمی

سرگشتگی نشانه ها، «زمانِ زنان»، اثر ژولیا کریستوا و ... ترجمه نیکو سرخوش؛ نشر مرکز

*کارشناس هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران

نظر شما