شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۲:۵۸
کد خبر: ۲۰۲۴۶
|
تاریخ انتشار: ۱۷ تير ۱۳۸۹ - ۱۲:۴۲
معماري ملي و حفظ بناهاي سنتي/3
محمود ارژمند، معمار و مدرس دانشگاه معتقد است كه در گذشته رشته‌اي نامرئي بناهاي معماري را به‌يكديگر مرتبط مي‌كرد. وي با اشاره به تاثير معماري غرب بر معماري معاصر مي‌گويد: گذشتگان كنار گذاشته شدند و ارزش‌هاي قديم در كار نسل جديد متبلور نشد.

محمود ارژمند، طراح و معمار در گفت‌وگو با خبرنگار شهر اشاره به تاثيرات معماري ايران از معماري غرب در دوران پهلوي گفت: به نظر مي‌رسد كه از دوره‌اي، ارتباط ما با پيشينه معماري دچار اختلال شده و تاثير پذيرفته است و انگار ما معماري‌مان را كنار گذاشته‌ايم. از عكس‌هاي قديم تهران مشخص است كه يك رشته نامرئي بناها را به يكديگر وصل مي‌كند و مي‌توان فهميد كه اين معماري تهران است و نه جاي ديگر. در گذشته تفاوت‌ها را مي‌شد از سيماي شهر دريافت.

وي خاطرنشان كرد: از دوره‌اي تحت تاثير امواجي در حوزه فرهنگ و هنر مواجه هستيم كه چنان سنگين به ساحل ما روي مي‌آورد كه به شدت ما را متاثر مي‌كند و ما تحت تاثير آن از گذشته فرار مي‌كنيم و با اين موج است كه پيش مي‌رويم. در تهران اين موج بيشتر بوده است.

اين معمار توضيح داد: يكي از نشانه‌هاي فهم اين تاثير، اين است كه در حوزه معماري ارتباط ما با نسل گذشته كمتر مي‌شود. بر فرض فارغ‌التحصيلان معماري صاحب امتيازاتي مي‌شوند كه معماران گذشته ما از آن محرومند و موج كساني را مي‌بينيم كه بر اساس آموزه‌هاي جديد معماري مي‌كنند؛ ولي ارتباط آن‌ها با نسل گذشته، مخدوش بوده است.

ارژمند افزود: روند رشد طبيعي به اين‌صورت است كه گذشتگان متحول شوند و روش‌هايشان را تغيير بدهند؛ ولي اتفاقي كه در ايران افتاد اين بود كه گذشتگان كنار گذاشته شدند و ارزش‌هاي قديم در كار نسل جديد متبلور نشد. اين انقطاع باعث مي‌شود دوجور معماري داشته باشيم. يكي معماري جديد كه چيز زيادي از آن نمي‌دانيم و يكي معماري قديم كه نتوانسته خود را ادامه داده و حفظ كند و چون بين اين‌دو ارتباط ارگانيك وجود نداشته است باعث اين جدايي مي‌شود.

وي گفت: درنتيجه يك بنا چون با گذشته خود ارتباطي ندارد، ديگر نمي‌تواند شاخصه‌اي را داشته باشد كه در معماري قديم بوده است؛ در حالي كه معماري قديم تهران رنگ و بوي مشخصي دارد. ولي در گذر زمان اين شاخصه از بين مي‌رود و رشته نامرئي بين بناها ديگر وجود ندارد.

اين معمار تصريح كرد: البته اين موج جديد در خود نوعي يگانگي و وحدت دارد، در نتيجه شهرها شبيه به هم مي‌شوند و تمايزات فرهنگي و بصري كه قبلا وجود داشت، امروز وجود ندارند. ما بايد بكوشيم كه معماري جديد هر شهر ارتباطش را با گذشته همان شهر تعريف كند و به‌نوعي ادامه آن باشد.

وي افزود: حالا در اين ميان جريان‌‌هايي در معماري اروپا نيز شكل مي‌گيرد، مثل معماري بين‌المللي و امروز در موج معماري local هستيم و موج سومي هم هست كه چيزي بين اين‌‌دو است. ارزش‌هاي يكسان در سطح جهان كه ما را در معماري از هويت‌هاي منطقه‌اي و شهري دور مي‌كند. اميدوار بوديم كه با موج معماري local از موج قبلي فاصله بگيريم و هنوز انگار تصميم مشخصي نگرفته‌ايم. البته اين بحث‌ها در حوزه‌هاي محدودي هميشه بوده و هست؛ ولي آن‌گونه نيست كه تمام روش‌هاي آموزشي ما را دربر گيرد.

اين مدرس دانشگاه همچنين پيرامون معماري ملي گفت: اين سوال كه آيا واژه «ملي» به معناي nation استقاده مي‌شود و آيا واقعا nation به معنايي كه فرنگي‌ها به‌كار مي‌برند، در كشور ما تحقق يافته هست يا نه ما را دچار چالش مي‌كند. به همين دليل من ترجيح مي‌دهم اصطلاح معماري منطقه‌اي يا local را به‌كار ببرم.

ارژمند توضيح داد: كشور ما معروف به چهار فصل است و معماري ما متاثر از اقليم‌ها، ويژگي‌هايي مي‌يابد كه بيشتر مي‌تواند شاخص باشد. اگر منظور ما از ملي، معناي واحد و يگانه‌اي باشد، معماري ملي نداريم و اگر مشتركات تمام اين‌ها در نظر ما باشد، به دليل ويژگي خاص كشورمان كه تنها كشور دنياست كه 15-16 قوم بزرگ در آن زندگي مي‌كنند و با هم كنار آمده‌آند، بدست آوردن مخرج مشترك بين اين اقليم‌ها و قوميت‌ها كار مشكلي است.

وي افزود: البته ما از سر تسامح اين واژه را استفاده مي‌كنيم. اين معنا هنوز چندان باز نشده تا دقيق روي آن صحبت كنيم و هنوز به‌صورت آكادميك و علمي تدقيق نشده است. در رشته معماري نيز، چون اين رشته بسيار متاثر از محيط است، اين اتفاق بيشتر در آن مي‌افتد و وابسته‌ترين هنر به محيط خود است.

ارژمند همچنين درباره حفظ بافت‌هاي سنتي و تاثيرات آن بر معماري معاصر گفت: حفظ بافت‌هاي سنتي مي‌تواند زبان اصلي خود ما را كه متاثر از بيرون نبوده و از جايي نيامده است، به ما يادآوري كند. مادامي كه ما از آن‌ها صرف‌نظر نكرده‌ايم، مي‌توانيم به آن مراجعه كنيم و دستور زبان را از آن‌ها بياموزيم. اين‌ها آثار قبل از اين طوفانند و منابع ما براي فعاليت‌هاي بعدي هستند. بالاخره روزي از اين طوفان به در مي‌آييم و اين آثار مي‌توانند ميراث معماري و نحوه زندگي را به ما منتقل كنند.

وي ادامه داد: البته ما امروز نمي‌توانيم با ساختن بناهاي مشابه مشكلمان را حل كنيم؛ ولي دستور زبان و حال و هوا و تعريف از زندگي را مي‌تواند به ما بياموزد. نه فقط كالبد، بلكه متوني كه در محتواي كالبدها و در اتفاقات درون آن‌ها بوده است، اهميتشان كمتر از آثار ادبي ما نيست و در همه هنرها محتواي زندگي را در خود ثبت كرده است، همه باهم يك تصوير را مي‌سازند. مثل قطعات يك لگو.

اين طراح توضيح داد: مثلا در مينياتورها مشخص است كه چگونه ما كنار بزرگانمان مي‌نشستيم. احتياج ما فقط حفظ بناها نيست و آثار نقاشي، موسيقي و حتي گويش‌ها و زبان‌‌ها و رفتارها و مطالعات مردم‌شناسي ما بايد حفظ شود. از مردمي كه تحت تاثير خودشان زندگي مي‌كرده‌اند.

ارژمند همچنين درباره كاربردي كردن بناهاي سنتي اظهار داشت: ممكن است در اثر اين كاربردي كرد، اين بناها تخريب يا زنده شود؛ ولي هر بنايي كه در آن زندگي جريان داشته باشد و انسان‌ها در آن رفت‌و آمد داشته باشند، بيشتر زنده مي‌ماند. مهم است كه احياي اين بناها چگونه برنامه‌ريزي شوند، ممكن است اين طرح‌هاي احيا آسيب برساند يا حفظ كند.

وي توضيح داد: هر طرح احيا كه تناسب بيشتري با خود بنا داشته باشد، بيشتر مي‌تواند آن‌را حفظ كند و روش‌هاي يكسان، اثرات يكسان در بقاي بناهاي مختلف ندارند. همواره بايد پس ذهن ما اين باشد كه به چه منظور كاربرد بنا را تغيير مي‌دهيم.

نظر شما