شکوفي در گفتوگو با خبرنگار شهر، در پاسخ جواب به اين پرسش كه معماري ملي ما تا چه حد واقعا وجود دارد، گفت: پاسخ به هر پرسشي در اين حوزه، منوط به اين است كه نخست معماري ملي را تعريف كنيم. بايد مشخص کنيم که آيا منظور ما از معماري ملي، معماري سنتي، معماري تاريخي و يا معماري حال حاضر است که هرروزه در ايران توليد ميشود؟
طراح سينما آزادي ادامه داد: همچنين بايد منظور خود را از به کار بردن «امروز» مشخص کنيم. «امروز»، درواقع شامل چندين دهه است. از حدود 20 سال پيش از انقلاب بحث هويت ايراني در معماري مطرح شد. ولي عليرغم اينكه اين بحث چندين دهه مطرح بوده و بعد از انقلاب اسلامي نيز گفتمان رسمي بسياري از نهادهاي دولتي و مدني بوده است، هنوز با نتيجه ملموس عيني و بيروني از آن مواجه نشدهايم.
شکوفي با بيان اين که «اگر واقعگرايانه به اين موضوع نگاه كنيم، درمييابيم كه بينتيجه بودن اين بحث به دليل عدم اهتمام دستاندركاران نبوده است»، گفت: براي اين امر دلايل زيربناييتري وجود دارد. درواقع امکان خلق و توليد نوعي معماري ملي به آن نحوي كه در روياي برخي مليگرايان تصوير شده است، با آن حس نوستالژيك خوشايند، در واقعيت وجود ندارد.
وي افزود: دليل اينكه امكان اين تكرار وجود ندارد شايد اين باشد که در گذشته، اين معماري زائيده زمانه خود بوده است. زيرا معماري محصول چندين عامل مختلف است و معماري گذشته ما نيز محصول تكنولوژي، فرهنگ، روانشناسي فردي و ديگر عوامل خاص زمان خود بوده است. ولي اين عوامل طي سالهاي متمادي بهصورت زيربنايي در ايران تغيير كردهاند.
شکوفي با ذکر مثالي ادامه داد: امروز ديگر امکان ساخت دوباره بناهايي چون بازار تبريز كه از بزرگترين بناهاي خشتي و آجري دنيا است، وجود ندارد.
آن زمان در ايران، آجر، ابزار پايه ساخت و ساز بوده و درنتيجه بناهاي خشتي عالي چون بازار تبريز ساخته ميشده است. ولي امروز سيستم سازه ما و سيستم تحمل وزن از اسكلتهاي فولادي و بتن مسلح تشکيل مي شود که به صورت زيربنايي كاملا با آجر متفاوت است. با اين مصالح نميتوان بناي خشتي ساخت.
وي اضافه کرد: مثلا آجر بهطور طبيعي براي تحمل وزن در ساخت دهانه دروازهها، بهصورت قوسي و ضربي درميآيد. ولي وقتي وسايل ساخت و ساز، اسكلتهاي فلزي و بتني باشد، به فرمهاي قوس و گنبد نميرسيم و الگوبرداري صرف از اين فرمها نتيجه را فاقد زيباييشناسي ميكند.
شکوفي يادآور شد: در روابط اجتماعي نيز اين تفاوتها را شاهديم. در گذشته در يك خانه قديمي سيستم اندروني و بيروني اجرا ميشده است كه امروز با توجه به تغيير نوع روابط خانوادگي نميتوان آنرا تكرار كرد. همچنين الگوي حياط مركزي كه در آن هيچ مشرفي به فضاي خصوصي نداشتهايم و نورگيري در آن بسيار مناسب است، زاييده زمان خود بود. ولي امروز با توجه به تراكم جمعيت ديگر نميتوان در كل شهر، بناهاي يك يا دو طبقه ساخت.
اين معمار با بيان اين که «در استفاده از مصالح هم همين تغييرات ايجاد شده است»، گفت: آجر در زمان خود بسيار جالب و خوب بوده است و ما تجربههاي بينظيري را در معماري بهوسيله آن داشتهايم. همينطور كاشي فيروزهاي كه تبديل به يك نماد معماري ايراني شد. ولي آيا آجر و فيروزه تا ده هزار سال ديگر هم ميتوانند بار فرهنگي اين ملت را حمل كنند؟
وي به پرسش خود اين گونه پاسخ داد: به نظر من همانطور كه نياكان ما كاشي فيروزهاي را تبديل به نماد كردند، ما هم امروز بايد از امكانات موجود زمانه خود استفاده كنيم و هويت و فرهنگ امروز خود را بر مصالح روز سوار كنيم.
شکوفي خاطرنشان کرد: جستجوي هويت ملي در معماري امروز با تمسك مستقيم به معماري تاريخي و حس نوستالژيك داشتن به آنها، كار عبثي است. چون اين كار تا كنون جوابگو نبوده است و عملا استفاده از الگوهاي معماري تاريخي سنتي ما بهصورت وسيع، تنها معماري ما را مصنوعي و خالي از زيبايي كرده است.
وي ادامه داد: شهرهاي قديم پيادهمحور بودهاند؛ ولي پايه شهرهاي امروز ما بر حركت سوارهها است. اين پايه جديد، الگوي شهر سنتي ما را منفجر ميكند. از زاويه ديگر، معماري موجود ما در ايران، آينه تمامنماي شرايط فرهنگي و اجتماعي و سياسي كشور ما است؛ مثل همهجاي دنيا.
شکوفي تصريح کرد: نمونههاي درخشان معماري ما به دوره تمدنهاي درخشان تعلق دارند. تخت جمشيد به دوران اولين امپراتوري چندمليتي دنيا، امپراتوري هخامنشي متعلق است و پشت سر نقشجهان اصفهان، سلسله صفويه با قدرت خاص خود ايستاده است. زماني که حكومت صفوي اين معماري را توليد ميكرد، پرتغاليها را در قشم و عثمانيها را هم در شمال غرب شكست ميداد. درواقع، اين سلسله در همه حوزهها قوي بود. ملاصدرا آخرين فيلسوف مطرح ايراني نيز متعلق به همان دوره است.
وي ادامه داد: نميتوانيم معماري را به تنهايي در يك كشور ارتقا دهيم، بدون اينكه يك مجموعه كه سطح تمدن را تشكيل ميدهد ارتقا يابد.
اين معمار با اشاره به اين که «موافقم كه ما بايد بافتهاي سنتيمان را بهعنوان ميراث ملي حفظ و نگهداري كنيم و با كاربري جديد آنها را پويا كنيم»، گفت: ما نبايد از ريشههاي خود جدا شويم و اگر ميخواهيم پيشرفت كنيم بايد پايمان روي جاي محكمي چون ريشههايمان باشد. هر موجودي براي پويايي احتياج به ريشه دارد.
وي يادآور شد: بدون ترديد بايد اين بافتها را حفظ كنيم؛ چون بايد ريشه داشته باشيم. درست است كه من مخالف تقليد از آنها هستم، ولي معتقدم يك انسان وقتي در بخشي از بازار سنتي اصفهان قدم ميزند، از آن فضا لذت ميبرد و اين لذت بر ساخته شدن شخصيت او تاثير ميگذارد. وجود اين بناها براي ساخته شدن شخصيت انساني ما مفيد است.
شکوفي تغيير کاربري را يکي از راههاي استفاده امروزي از اين بافتها دانست و گفت: البته ممكن است تغيير كاربري به بافت سنتي ما آسيب بزند؛ ولي يكي از شيوههاي حفظ اين بافتها تغيير كاربري آنهاست و چنين استفادههايي نيز، گاه اجتنابناپذير است. ما نميتوانيم همه يک بافت را بهصورت موزهاي منجمد كنيم؛ چراکه به هر حال يک بافت براي زنده ماندن نياز دارد که كاربريهايي داشته باشد. ولي بايد اين تغيير كاربري را انديشيده، و با نگاه به آينده انجام دهيم.