به گزارش خبرنگار شهر، در اين مراسم با اجراي رضا رشيدپور با يادي از محمود بهرامي و پخش كليپي با عنوان ياد ياران از هنرمنداني كه در سال 89 به ديار باقي شتافتند مانند رضا كرمرضايي، محمود بنفشهخواه، كيومرث ملكمطعي و حميده خيرآبادي آغاز شد.
جمشيد مشايخي به عنوان اولين سخنران پس از خواندن بيتي از حافظ گفت: اين مراسم با همت سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران و شخص سيدهادي منبتي معاون هنري اين سازمان برگزار شده كه همواره طرفدار هنرمندان ايران زمين بوده است. وي همچنين با تشكر از حضور حميد سمندريان در اين مراسم وي را استاد خويش عنوان كرد و افزود: البته مقام سمندريان بالاتر از استادي است و من را، ايشان به حقيقت رساند.
رسول نجفيان:
شكيبايي هميشه با مردم بود
هنر اگر رسالت نداشته باشد مفهومي ندارد. رسول نجفيان با بيان خاطراتي از خسرو شكيبايي گفت: خسرو هميشه با مردم بود و هيچگاه مردم را از ياد نميبرد او هنرمندي بود كه رسالت خويش را هيچگاه از ياد نبرد. نجفيان در ادامه به اجراي موسيقي و قطعه آهنگي با نام "عجب رسمي است رسمه زمونه" پرداخت.
مهران مديري:
ما براي شكيبايي چه كرده ايم؟
همه ما مشهوريم، محبوبيم و كار هنري ميكنيم اما خوشحال نيستيم. در بخشي ديگري از اين مراسم رضا رشيدپور در معرفي مهران مديري با بيان اينكه اين هنرمند قرار بود براي ميز شبانه عاطفه ايرانيها قهوه تلخ را بياورد، ولي نشد از وي خواست سخنان خود را آغاز كند.
مديري در ادامه گفت: يكسري دستنوشته و به خط شكيبابي به من دادهاند كه امشب يكي از آنها را بخوانم ولي وقتي نگاه كردم يك چيز مشترك در آن وجود دارد و آن غم و اندوه است. سوال جالبي همواره در ذهن من است. اينكه چرا خوشحال نيستيم ما مشهوريم، محبوبيم، پول داريم و كار هنري ميكنيم ولي خوشحال نيستيم.
وي افزود: به ياد جملهاي از زيباترين جملات نمايش ايران افتادم در فيلم «كمالالملك» اثر علي حاتمي كه استاد مشايخي اين نقش درخشان را بازي كردهاند، كمالالملك به مظفرالدين شاه گفت: در ممالك ديگر فراوان هنرمند مثل من است و يكي را بيش از ديگري ارج مينهند. در اينجا من يك تنم و شما با همين يك تن چه كرديد. مهران مديري در ادامه صحبتهاي خود به خواندن دستنوشتهاي از خسرو شكيبايي پرداخت.
آيدين آغداشلو:
شكيبايي زود رفت و دردي را براي ما گذاشت كه تحمل آن ساده نيست
آيدين آغداشلو از سخنرانان بعدي اين مراسم با بيان اينكه ما اينجا هستيم زيرا وقتي بزرگي از ميانه ميرود از هر جمع و جماعتي به ياد او به دور هم جمع ميشوند و هر كسي نه به فراخور او بلكه به فراخور خودش هديهاي را در ميان ميآورد گفت: شكيبايي را از سالهاي پيش از انقلاب ميشناسم، هميشه دوستش داشتم، نازنيني بود به تمام معنا، سراسر مهر و آزاري به كسي نداشت.
وي افزود: هميشه فكر ميكنم اغلب ما در تالار نمايشي نشستهايم و مشغول تماشا هستيم. آخرش را ميدانيم ، حوصلهمان سر ميرود وسط آن ميخواهيم برويم اما در حين رفتن پاي آدمها را لگد ميكنيم. هر رفتني افسوس و درد و رنجي را به دنبال دارد. خسرو شكيبايي حتما حوصلهاش سر رفته بود او زود رفت ولي رفتنش ساده نبود و دردي را براي ما گذاشت كه تحملش ساده نيست. اين درد براي بعضيها كه خداوند عمري زيادي به آنها ميدهند و محكوماند غيب تمام آدمهاي را كه دوست دارند را ببينند و دم برنياورند سختتر است.
حميد سمندريان:
شكيبايي جاودانه شده است
هنر ميتواند انسان را جاودانه كند. سمندريان در اين مراسم گفت: زماني كه اتفاق ميافتد به ذهن ما سپرده ميشود تمام برخوردهاي ذهني كه به يك اتفاق منتهي ميشود خاطرهها را در ذهن ما تشكيل ميدهد. اما چه بخواهي چه نخواهي گذشت زمان اين خاطرهها را از ميان ميبرد. ولي اگر شما به هنر و ذات هنر علاقه داشته باشيد بر طبيعت پيروزيد. طبعيت هنر ميتواند خاطرات را زنده نگه دارد، با ديدن يك تابلو يا يك اثر هنري سازنده آن برايش جان ميگيرد. بنابراين هنر ميتواند انسان را جاودانه كند حتي اگر كيلومترها از آن فاصله داشته باشيم.
عليرضا خمسه:
صداي او هميشه در گوشم هست
خسرو شكيابي براي ما جويبار بود. عليرضا خمسه بازيگر و پيشكسوت عرصه طنز كشور با بيان اينكه خسرو شكيبايي همواره فضاي شادي ايجاد ميكرد و صداي خنده او هميشه در گوشم است با اشاره به نوشتهاي از "اسكار وايدل" گفت: اين نويسنده در متني نوشته است: وقتي جويبار مرد همه گريستند ولي نرگس از همه بيشتر. وقتي از او دليل را پرسيدند نرگس گفت من هميشه خم ميشدم و زيبايي خود را در جويبار ميديدم و شكيبايي براي ما همان جويبار بود.
سياووش طهمورث:
شكيبايي يك اسطوره بود
بازيگر تئاتر و سينما درباره شكيبايي گفت: ما سعي كردهايم خسرو را تبديل به اسطوره كنيم. اما هيچ كسي نميتواند اين كار را بكند چون او خود اسطور بود. خسرو شكيبايي زندگي را زندگي كرد و من متاسفم كه چقدر شتابان زندگي را زندگي كرد و خوشحالم كه چند صباحي را در كنار وي بودم. متاسفانه هيچ وقت با وي هم بازي نشدم يكبار هم كه اين شانس را پيدا كردم وزارت ارشاد آن را از من گرفت.
هوشنگ توكلي:
او وجدان كاري داشت
وجدان كاري شكيبايي ستودني است. بازيگر سريال زير تيغ گفت:"در حوزه روانشناسي انسانها به سه دسته تقسيم ميشوند انسانهايي كه مشغولند، مسوولند و آنهايي كه هم مشغول و هم مسوولند، اين در حوزه هنر معني دارد." آنها كه مشغولند عمري را سر كارند و فكر ميكنند كار هنري ميكنند. آنهايي كه مسوولند همه چيز را به سياست ربط ميدهند و آنها كه مشغول و مسوولند كساني هستند كه وجدان كاري دارند.
من اين فرصت را در زندگي داشتم كه با شكيبايي كه يك مسوول مشغول بود كار كنم. وي در كنار همه تعاريفي كه دوستان كردن وجدان كاري را نيز دارا بود.
مجيد جعفري:
شكيبايي را خوب معرفي نكرديم
صحبت درباره خسرو شكيبايي كار مشكلي است. مجيد جعفري كارگردان سينما و بازيگر تئاتر با اشاره به بخشهايي از زندگي شكيبايي كه تاكنون به آن كمتر پرداخته شده است گفت: نتيجه ازدواج اول شكيبايي دختري به نام پوپك است اين ازدواج ، ازدواج موفقي بود ولي به خاطر مشكلاتي اين ازدواج سرانجامي نداشت. رسم زمانه در سرزمين ما اينطور رقم زده شده كه بزرگان هرگز روي آسودگي نميبينند و نخبه كشي يكي از رسومات قديمي ماست. به هر حال در زندگي شكيبايي جدايي اتفاق افتاد و زندگي ديگري شروع شد كه خوشبختانه تا انتها ادامه يافت و حاصل آن پسر با ارزشي به نام پوريا است.
همسر وي "پروين كوشيار" تا انتها و دم مرگ با او ماند. نكته دومي كه بايد به آن اشاره كرد اين است كه خسرو از طرف دوستانش خوب معرفي نشد. همه گفتند او مهربان و دوستداشتني بود ولي هرگز نگفتيم كه چه كسي بود و چه كرد؟
خواندن دستنوشتهها و دلنوشتههاي خسرو شكيبايي توسط مهتاب كرامتي، شهاب حسيني، ژاله صادقي (گوينده راديو)، اجراي موسيقي توسط سيدعليرضا عصار و فاضل جمشيدي از ديگر بخشهاي اين مراسم محسوب ميشود كه با استقبال پرشور تماشاچيان همراه شد.
همچنين بيژن بنفشهخواه، رضا فياضي، اصغر بيچاره، داريوش اسدزاده، بهاره رهنما و جعفري جلوه از ديگر هنرمندان و بازيگراني بودند كه در اين مراسم حضور داشتند. مراسم قدرداني از دوستان و دستاندركاران كتاب خسرو شكيبايي توسط سه چهره جمشيد مشايخي، حميد سمندريان و پروين كوشيار از بخشهاي پاياني اين مراسم بود.
در اين بخش اكبر عالمي، جلالالدين معيريان، سيدهادي منبتي، الهام قرهخاني (مالف كتاب)، ناصر ميرباقري (ناشر كتاب و مدير انتشارات گويا)، اميرمهرتاش مهدوي، محمد زمانيان، عليرضا رضاداد، احسان ميرباقري، رضا رشيدپور، اسرافيل شيرچي، سام درخشاني، فاضل جمشيدي، بابك ماني، محمدرضا قوامپور، جواد ميرهاشمي، مونا ميرباقري، فرخالدين ميرباقري، فريدون خسرويان، بهرام گوهري، علي ظهوري راد، شراره ايرايي، حميد كلباسي، محمدحسين فردوسي، حميد جواهري، اميد مردان بيگي، حسام حاجيعباسي و جمشيد مشايخي مورد تقدير قرار گرفتند.