شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۶:۳۴
کد خبر: ۲۰۵۳۰
|
تاریخ انتشار: ۲۳ تير ۱۳۸۹ - ۱۱:۳۲
آيدين آغداشلو معتقد است كه معماري يك كشور نيز، همچون ديگر هنرها بايد از فرهنگ آن كشور مراقبت كند. وي سليقه عمومي را در معماري منحط دانسته و براي بازسازي آن همت و ايمان جمعي را راه‌گشا مي‌داند.‌

آغداشلو، نقاش، مولف و مدرس دانشگاه در گفت‌وگو با خبرنگار شهر اظهار داشت: اگر صد سال طول ‌کشيده که سليقه عمومي به قهقرا برود، بازسازي آن کار امروز و فردا نيست و کار بسيار مي‌برد. براي اين بازسازي همت و ايمان جمعي لازم است و اين‌که چگونه مي‌توان اين بازسازي را صورت داد، شرايط متعددي دارد.

وي گفت: فرهنگ اين مملکت يا فرهنگ عمومي يک ملت، مثل يک درخت است که با پيوند درخت‌هاي ديگر و استفاده از نور و آفتاب تناور مي‌شود و قطر و ارتفاع بي‌نظيري پيدا مي‌کند؛ ولي مي‌توان آن‌را در مدت زمان کوتاهي قطع کرد.

اين مدرس دانشگاه با تاكيد بر مراقبت از فرهنگ ملي خاطرنشان كرد: مراقبت از فرهنگ در معماري نسبت به هنرهاي ديگر پيچيده‌تر است؛ به‌ويژه به اين دليل که عنصر اقتصاد در آن نقش مهم‌تري را ايفا مي‌کند و يك هنر کاربردي صرف است، حفظ فرهنگ در آن، به‌مراتب دشوارتر است؛ از طرفي سليقه حمايت‌کننده نيز در آن دخيل است. همچنين در تئاتر و ارکستر و سينما که هنرهاي گروهي هستند و به سليقه جمعي گره خورده‌اند نيز، اين مراقبت دشوار خواهد بود.

مولف «اين دو حرف» افزود: همت گروهي زماني به‌وجود مي‌آيد که برنامه‌ريزان فرهنگي به اين مسئله واقف باشند و بتوانند اين معضل پيچيده را گره‌گشايي کنند. من به اين نتيجه رسيده‌ام که معضل اصلي، مشکلات اقتصادي است.

آغداشلو گفت: يک معمار هوشمند، مي‌تواند جوهره يک بنا را حفظ کند و امکانات زندگي مدرن را نيز در آن جاري سازد. براي مثال در معماري مساجد امروز، آن چه اهميت دارد اين است که معمار با گنبد و صحن و شبستان و مناره که عناصر ثابتي هستند، چه مي‌کند که با معماري معاصر همخواني داشته باشد. ولي آن‌چه امروز جاري است، بسيار متفاوت از چيزي است که بايد باشد.
اين نقاش ادامه داد: ما در ايران سابقه بسيار درخشاني از معماري داشته‌ايم. از هزاره اول قبل از ميلاد تا حتي قرن 13 هجري قمري در دوران قاجار، نمونه‌هاي بي‌نظيري از معماري داريم که تاريخ معماري را رقم زده است. مثل تخت‌جمشيد و عمارات ساساني در فارس. بعد از اسلام نيز نمونه‌هاي شگفت‌انگيزي در ايران بنا شد. به زعم من مسجد امام اصفهان شاهکار محض است.
وي افزود: بعد از اين دوران، ايران دچار انحطاطي مي‌شود که شامل همه چيز است و نمونه‌هايي مثل مدرسه آقابزرگ در کاشان در اين دوران بسيار نادر هستند. آن‌چه به نام معماري معاصر در 45 سال گذشته در ايران داشته‌ايم، ‌جز چند نمونه استثنايي، يک فاجعه است و اين فاجعه همچنان ادامه دارد. به‌ويژه كه بسياري از اين معماري‌ها، بناهاي عمومي هستند و سرمايه‌گذاري‌هاي کلاني براي آن‌ها شده است.
آغداشلو تاكيد كرد: البته اين گناه معماران نيست. آنان از يک طرف بايد سفارش‌دهنده را مراعات کنند و از طرفي هم بايد ببينند که کجا ايستاده‌اند و هر دو اين‌ها چالش بزرگي براي معماران است. ولي در مجموع، اين 40 سال عصر انحطاط سليقه عمومي است. از اين‌رو نمي‌توانيم معماري را مستثني کنيم. درباره موسيقي و نقاشي نيز همين‌طور است.

وي معتقد است: اين جزء‌پردازي است که در آن کل از دست مي‌رود. در حال حاضر منظر کلي، انحطاط سليقه عمومي است. هنرمندان نيز در متني قرار مي‌گيرند که ناکارآمد است و آن‌ها نيز از يک سليقه عمومي برمي‌خيزند. به همين دليل هنرمندان براي اصلاح اين سليقه، مجبورند به نمونه‌هاي عالي گذشته بازگردند که جان و نفس اين کار را ندارند؛ يا اين‌که به جهان خارج نگاه بياندازند که با موضوع هنر ملي و معماري ملي تناسب ندارد.

آغداشلو تصريح كرد: بايد ببينيم هنرمندان، برنامه‌ريزهاي فرهنگي، سليقه‌سازهاي ما، چه رسمي و چه انفرادي، چه چيزي به‌وجود مي‌آورند، از کجا مي‌آيند، خودشان چقدر سليقه دارند و با کارشان چقدر آشنا هستند؟ آن‌ها چقدر مي‌دانند که سليقه فعلي و گذشته دنيا چيست؟ کساني بايد در مديريت‌هاي فرهنگي قرار گيرند که حداقل الفباي کار را بدانند. هنرمندان ما چقدر با گذشته فرهنگي ما و جهان معاصر آشنا هستند؟ برنامه‌ريزي‌هاي دانشگاه ما چقدر به‌روز است؟

نظر شما