مثقالي در گفتوگو با خبرنگار شهر گفت: من ترجيح ميدهم بگويم معماري محلي و نه معماري ملي. معماري در وهله اول يك معناست. وقتي اين معنا حل شد، بايد به فرم آن بپردازيم و تمام زيبايي معماري قديم ما اين است كه اين روابط به طور طبيعي و تنگاتنگ در آن وجود داشته و معمار بهطور طبيعي آنرا انجام ميداده است.
اين طراح اظهار داشت: ساختمانهاي شاخص گذشته نميتوانند بهعنوان يك مدل استفاده شوند و در كنار معماري مسكوني، هركدام معنا و جايگاه خود را دارند. اين معماري محلي در طول تاريخ تغيير كرده است. ما نميتوانيم يك بخش آنرا بگيريم و بگوييم اين معماري ملي است. فرم و خصوصيات يك بنا بستگي به اين دارد كه بنا براي چه كسي ساخته ميشود و چه كاربردي خواهد داشت. از آنجا كه امروز محدوديت مكان نداريم، مواد محلي نيز ديگر معنا ندارد.
وي ادامه داد: اگر طالب آن هستيم كه بدنه را با آهن و بتن بسازيم و روي آن گنبد و آرك بگذاريم؛ نتيجهاي كه به آن ميرسيم، ديگر ماهيت قبلي را ندارد. زيرا استخوانبندي آن تغيير كرده است و با نشانههاي ظاهري، بسيار بيهويت خواهد بود.
به گفته مثقالي توجه به بناي مساجد يا كاخها، براي درك فضايي كه گذشتگان ما در آن زندگيميكردند، كافي نيست. وي گفت: بايد به فضاي زندگي مردم و خانهةايي كه در آن زندگي مي كردهاند، توجه كنيم. متاسفانه امروز در استفاده از المانهاي معماري بومي، اغتشاش وجود دارد؛ زيرا ميخواهيم از هر كدام آنها، يك بخش را داشته باشيم. در حاليكه بتن خواص خود را دارد و آهن نيز خواص خود را.
وي تاكيد كرد: ما بايد ببينيم كه هستيم و چه نيازهايي داريم. ساختمان چه كاربردهايي براي ما دارد و تكنولوژي چگونه ميتواند به ما كمك كند كه فضاي بهتري براي زندگي داشته باشيم. اگر آرك چيزي را براي ما حل كند، استفاده از آن جا دارد؛ ولي اگر به صورت تزئيني استفاده شود، تظاهر است و استفاده از آن جاي سوال دارد. در قديم آرك يك ضرورت بوده است؛ ولي امروز ضرورت فني ندارد.
اين گرافيست توضيح داد: در اصفهان كه خانههاي مسكوني از زمان صفويه موجود است، ميبينيم كه به دليل ضرورت مواد و امكانات، اندازه اتاقها فوقالعاده كوچك است. بعد در دوره قاجار ميبينيم كه محوطهها بزرگتر شده و ارتفاع درها بلندتر شده است.
وي افزود: در دوره پهلوي اول ميبينيم كه ساختار تغيير كرده و امكانات فني امكاني را ايجاد كرده كه اين خانهها آنچنان تشابهي با قبل ندارند؛ ايوان و ستون به آن اضافه شده و نوع تزئينات تغيير كرده است. مثلا در دوره صفوي، بيشتر تزئينات، نقاشي روي ديوار است و در دوره قاجار، خيلي آرام در برخي جاها آينهكاري هم اضافه شده است. در اين دوره به دليل امكانات، ارسيها را با شيشههاي رنگي ميبينيم.
وي همچنين تصريح كرد: معماري در كل بسيار مشروط و كاربردي است. اينكه براي چه كساني، كجا و با چه امكاناتي ساخته ميشود، تعيين كننده است. به همين دليل ما نميتوانيم بگوييم معماري يك منطقه، ميتواند معرف معماري ملي باشد.
اين طراح گرافيست در توضيح بيشتر گفت: آب و هواي يزد، اصفهان يا شمال، در كنار متريال و امكانات محلي، تاثير مستقيم و قاطعي در اين دارد كه بنا چگونه ساخته ميشود. آركها نسبت به امكانات و مواد تغيير كرده است.
وي افزود: در بخشي از مسجد جامع اصفهان كه در گذشته ساخته شده است، آركها بسيار كوچك هستند ولي در دوران بعدي ميبينيم كه امكان ساخت آركهاي بزرگتر با مصالح جديد وجود داشته است. در دورههاي مختلف معماري ايراني ميبينيم كه ضرورتها و امكانات فني و مواد، بسيار خلاقانه مخلوط شده و يك بناي مناسب از تمام جهات، توليد شده است.
مثقالي درباره هويت شهري و تفاوت شكلي شهرهاي مختلف با يكديگر گفت: چنين وحدتي به لحاظ شكلي در اصفهان اتفاق افتاده است. در اين شهر نماي بيشتر ساختمانها از آجر سهسانتيمتري ساخته شده است. به دليل اينكه در آن منطقه آجر استفاده ميشده، اين ايده آمده است. يا در پاريس كدهايي براي نماي ساختمان و ارتفاع وجود دارد تا چيزي كه 300 يا 400 سال طول كشيده تا ساخته شود را حفظ كنند.
وي تاكيد كرد: اين در صورتي است كه بخواهيم چيزي كه هست را حفظ كنيم؛ نه اينكه يك الگوي جديد و واحد براي يك شهر در نظر بگيريم. براي آسيب نديدن بافتهاي سنتي، ميتوان اين محدوديتها را ايجاد كرد؛ ولي مهمترين چيزي كه وجود دارد و در اولويت است، فضاهاي زندگي است.
اين تصويرگر ادامه داد: وقتي يك خانه كه 70 يا 80 سال پيش ساخته شده را ملاحظه ميكنيد، داخل آن بسيار راحت و آرامشبخش است، نسبت پنجرهها به بدنه و درها نسبت مناسب و امني است و فواصل در آن آرامشدهنده هستند. صل معماري اين است. نسبتها در اين خانهها طوري طراحي شده است كه در آن آرامش داريد؛ ولي امروز معماري راه حلهاي خودش را ايجاد ميكند.
وي در ارتباط با تناسب فضاي بيروني با زندگي شهري گفت: براي اين تناسب، در مرحله اول راهحلهاي شهرسازي بايد حاكم باشند. اينكه كجاي شهر مسكوني ، كجا اداري و كجا آموزشي باشد. چطور كوتاهترين مسيرها طي شود. چطور امكانات شهري در دسترس شهروندان باشد. اينها مسائل اصلي هستند. بعد از آن، ساختمانها و ارتفاع آنها اهميت مييابد.
مثقالي با تاكيد بر نقش ارگانهاي دولتي اظهار داشت: بايد يك گروه از بزرگان و عاقلان و انديشمندان، اشكالات ارتباطات شهري را حل كنند و سپس خانهها را با فضا متناسب كنند. معماري به دليل كاربردي بودنش و اينكه ارتباط بسيار زياد با محيط و زندگي دارد، بيشتر ملاحظات عقلاني و فكري نياز دارد و سپس مسائلي چون ملي بودن يا نبودن آن، اهميت دارد. امروز ما با مسئله انرژي مواجهيم و اين معيارهايي را پيش ميآورد كه قبلا نبودهاند . عرض خيابانها، ارتفاع ساختمانها، عبور و مرور در زمستان و تابستان، دسترسيها و خيلي مسائل چون روابط انساني و مسائل عقلي و ذهني در اولويت هستند.
وي برخي تغيير كاربريها را در بافتهاي سنتي مضر دانست و با پيشنهاد نوسازي بناهاي مسكوني سنتي گفت: بافتي سنتي مثل بافت بازار، محلي براي تجارت و داد و ستد بوده و حواشي آن محلههاي مسكوني بوده است و به ضرورت زمستان سرد و تابستان گرم، بازار مسقف شده است. تغيير كاربري بدترين اتفاقي است كه در آن افتاده و همه خانهها تبديل به مغازه شده است؛ در حاليكه اين بناها با نوسازي ميتوانستند مكانهاي ايدهآلي براي زندگي باشند.
اين گرافيست گفت: همين امروز در اصفهان، خانههاي دوره صفوي را ميخرند و در آن زندگي ميكنند. مثلا كوچه سنگتراشها در اصفهان اگر نوسازي و قابل سكونت شود، ميتواند نمونه شود؛ به جاي آپارتمان كه امروز نمونه شده است. همه بافتهاي سنتي ارزش هنري ندارند، ولي ارزش زندگي دارند و از لحاظ فضا و مراعات نسبتها، نمونههاي درخشاني بين آنها وجود دارد.
وي در انتها گفت: ساختمان براي انسان است و براي رفاه، آسايش، حفاظت از انسان و محلي براي پرورش كودكان ساخته شده است. اينها شوخي نيستند و نياز جدي به ملاحظاتي دارند. به همين دليل ممكن است نوسازي آنها بتواند كمكي به داشتن دوباره اين فضاها بكند.