اين نقاش در گفتوگو با خبرنگار شهر در اين رابطه گفت: خط-نقاشيهاي من اساسا محتواي بيروني ندارد و اگر محتوايي هم داشته باشد، محتوايي شخصي است تا انگيزهاي باشد براي نوشتن. بيشتر توجه من در آثارم به فرم است و كاربرد خط، از عناصر اصلي كار من است. اين عناصر اصلي كه عغبارتند از حروف الفبا، براي من فرمهايي هستند كه با آنها ميتوانم تركيببندي لازم را بهدست بياورم.
وي افزود: عموما تفكر خاصي پشت اين دسته از كارهايم نيست، جز نتيجهاي كه ايجاد ميكند. زيرا حروف الفبا براي من پرسوناژ هستند و ثلث، نسخ، نستعليق يا كوفي بودنش هميشه پشتوانهاي براي تركيببندي است. تفاوت خوشنويسي و خط-نقاشي در همين است. خوشنويسي بدون پشتوانه ادبي نميتواند حيات داشته باشد؛ ولي زبان خط-نقاشي، زبان تلويحي و اشاره است.
افجهاي توضيح داد: پيام اين كارها براي من شناخته شده است؛ ولي ممكن است براي بيننده نباشد. مثل سياهمشق كه اگر در آن باريك شويد كلماتي را پيدا ميكنيد كه با كنار هم گذاشتنشان ممكن است يك رباعي يا يك بيت شعر را در آن تشخيص دهيد؛ ولي براي خواندن خلق نشده است. ما ميخواهيم چيزي را بهصورت رمزگونه القا كنيم. ممكن است چنين اثري، شكلي را پيش ديدگان شما بگذارد كه براي شما موجي از تفكر ايجاد كند. ممكن است براي شما چيزي را تداعي كند.
وي ادامه داد: اما خوشنويسي جز مطلبي كه مينويسد، پيامي ندارد و قائم به ذات نيست. در واقع تنها زيبا نويسي كلمه و حروف است و از روي الگوي مكتبي خلق ميشود.
وي افزود: هر يك از حرف الفبا در خوشنويسي، شخصيت خود را معرفي ميكند و نحوه نوشتن و تركيب آنها كاملا تكنيكال است. اما در نقاشي-خط يك زبان اشاره داريم كه پيامش چيزي است كه از آن استنباط ميشود، مثل نقاشي مدرن.
وي درباره كاربردها و وظايف نقاشي-خط گفت: در بخش كاربردي نقاشي-خط، حروف گرافيكي محيطي و گرافيك ترافيكي را داريم. اين حروف بهنحوي كنار هم قرار ميگيرند كه بتوانند بهسرعت پيامهاي ترافيكي را به رانندگان منتقل كنند. همينطور يك لوگو وظيفه دارد و ميتواند خلاصهاي از فعاليتهاي يك شركت را به بيننده منتقل كند.
افجهاي ادامه داد: يا اينكه طراح، كتابي را ميخواند، داستان و گفتار آن را درك ميكند و در نتيجه ميتواند براي جلد آن، طراحي كند. از اين لوگو و طراحي كتاب ميتوان پي به داستان آن برد و اگر طراح موفق بوده باشد، بهراحتي ميتوان از روي جلد مقصد كتاب را دريافت.
وي تاكيد كرد: اينها نيز از وظايف نقاش-خطاط هستند. مگر اينكه فرد خودش را از اين وظايف كنار كشيده و تنها يك شاخه را انتخاب كرده باشد. ولي به هر حال ركسيكهبخواهد با خط، نقاشي كند و خط را عنصر اصلي و سرمايه كار خود قرار داده باشد، توانايي انجام اين كارها را دارد.
وي در ادامه به نحوه برگزاري نمايشگاه آثارش در دوحه قطر اشاره و تاكيد كرد: با اينكه به لحاظ مالي، شخصا امكان برگزاري نمايشگاه در خارج از كشور را ندارم؛ ولي دوست ندارم استثمار شوم و عامل دست سرمايهگذاران بزرگ باشم. به همين دليل هميشه در تبادل با اين دسته، شرايط خود را اعلام ميكنم و هركسي كه بخواهد و اين شرايط را بپذيرد با هم كار ميكنيم.
افجهاي ضمن اظهار تاسف گفت: در ايران برخورد حرفهاي را ياد نگرفتهايم؛ زيرا با اين مقوله مواجه نشدهايم تا بتوانيم مقررات خاص آن را اعمال كنيم. هنرمندان غربي هيچگاه خودشان وارد معامله نميشوند و معمولا كسي هست كه برايشان اينكار را انجام ميدهد. حتي مجموعهداران نيز به يك مشاور اعتماد ميكنند؛ زيرا تقلب در اين عرصه بسيار شايع شده است.
وي يادآور شد: در حراج كريستي دو سال پيش، درباره يكي از آثار سهراب سپهري كه خانم معصومه سيحون آنرا به حراج برده بود، شايعاتي مبني بر كپي بودن اثر منتشر شد و اين اثر را از حراج خارج كردند. با اينكه خانم سيحون سالها پيش، اين اثر را خريده بود و خود نيز از اين مسئله بياطلاع بود؛ ولي به هر حال اين عرصه، فضايي دارد كه اگر يك عده بخواهند، ميتوانند با يك شايعه، قيمت يك اثر را به اوج برسانند و يا آنرا از رده خارج كنند.
نصراله افجهاي در 1312 در محله قلهك تهران به دنيا آمد. تمايل شديد او به خطاطي و زمان زيادي كه براي اين هنر اصيل ايراني ميگذاشت، باعث شد خلاف ميل خانواده، تحصيل را بيش از مقطع ديپلم ادامه ندهد. وي در كنار خطاطي، نقاشي را هم از علياكبر صادقي، دوست دوران كودكي و از نقاشان برجسته معاصر فرا گرفت.
وي از محضر استاد كيميا قلم، استاد كاوه و استاد حسين ميرخاني در زمينه خوشنويسي بهره جست و در سالهاي 40 تا 50، به نقاشي-خط روي آورد. وي در سال 1351 اولين نمايشگاه رسمي نقاشي-خط خود را در گالري سيحون برپا كرد. افجهاي علاوه بر دريافت نشان درجه يك هنر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، در همايش چهرههاي ماندگار سال 1387 نيز به عنوان چهره برگزيده خوشنويسي، تجليل شد.