به گزارش«شهر»، شهردار تهران ضمن تقسيم اين چالشها به چالشهاي مربوط به مشروعيت نظام و چالشهاي مربوط به کارآمدي نظام، تأکيد ميکند که حضور انقلابي مردم ولايتمدار و با بصيرت، سرمايهاي عظيم است که هم مشروعيت نظام را تضمين کرده و هم پشتوانهاي محکم براي کارآمدي جمهوري اسلامي بودهاست. وي اما بزرگترين چالش پيش روي نظام را مانعتراشي بر سر راه تحقق الگوي اسلامي - ايراني پيشرفت ميداند.وي يکي از شاخصترين ويژگيهاي جمهوري اسلامي ايران را مديريت جهادي برميَشمارد که آميزهاي است از ايمان و خردورزي.
ما را تشويق کرديد که با صراحت بيشتري سؤالات خود را مطرح کنيم. ميخواهم بپرسم پس از گذشت بيش از سي سال از عمر انقلاب اسلامي، دکتر قاليباف بزرگترين چالشهاي امروز و آينده نظام جمهوري اسلامي را در چه ميبيند؟
در علوم سياسي معمولا چالشهاي يک نظام سياسي را به 2دسته چالشهاي مربوط به مشروعيت نظام و چالشهاي مربوط به کارآمدي تقسيم ميکنند. بحمدالله امروز نظام جمهوري اسلامي از بالاترين ميزان مشروعيت برخوردار است و بهنظر ميرسد تا هنگامي که ملت ولايتمدار ما با بصيرت انقلابي خويش در تمامي صحنههاي دفاع از انقلاب اسلامي و حريم ولايت حضور دارد، هيچ تهديد مستقيمي از اين ناحيه نميتواند نظام اسلامي را با چالش مواجه کند. اما به اعتقاد بنده بزرگترين چالشهاي نظام در شرايط کنوني موانعي هستند که تبيين و تحقق الگوي اسلامي - ايراني پيشرفت را مورد تهديد قرار ميدهند.
بهطور مشخص چه چالشهايي؟
چالشهاي مربوط به اين مسئله را شايد بتوان در 2سطح مورد ارزيابي قرار داد. در سطح نخست بايد مراقب برخي تهديدات فکري و نظري باشيم. شما اگر به بيانات و توصيههاي امام بزرگوارمان دقت کرده باشيد ميبينيد که ايشان همواره يکي از بزرگترين تهديدات انقلاب و نظام اسلامي را ،ترويج و غلبه ديدگاههاي متحجرانه از يکسو و نگاههاي سکولاريستي و التقاطي از سوي ديگر ميدانستند. اسلام ناب محمدي (ص) و حرکت عظيم انقلاب اسلامي همواره بزرگترين ضربهها را از جانب چنين طرز فکرهايي متحمل شده است. يکي از بزرگترين وظايف دلسوزان انقلاب و نظام اسلامي اين است که همواره مراقب رخنه و نفوذ چنين طرز فکرهايي در بدنه انقلاب و نظام اسلامي باشند.
چه طرز فکرهايي؟ خواهش ميکنم از کليات خارج شده و وارد برخي مصاديق شويد.
بهطور مشخص، ذهنيتهايي که مباني معرفتي انقلاب و نظام را هدف قرار دادهاند و در بارزترين جلوههاي آن، با ولايتستيزي و نيز نفي روحانيت و مراجع سنتي دين، بهدنبال ارائه تفاسير خود ساخته از دين و معارف و ارزشهاي ديني هستند.
و در سطح بعدي با چه چالشهايي مواجه هستيم؟
اگر اجازه بدهيد در تکميل پاسخ سؤال قبلي بگويم که ما در سطح فکري و نظري، با تهديدي ديگر نيز روبهرو هستيم. اين تهديد خود را در چارچوب ذهنيتهايي نشان ميدهد که اصولا با مباني رشد و پيشرفت بيگانهاند. بيترديد، وجود انديشه توسعه گرا و پايبندي به الزامات و اقتضائات آن، از جمله ضروريات تحقق آرمانهاي نظام اسلامي در دهه پيشرفت و عدالت است اما در پاسخ به اين سؤال شما، علاوه بر سطح فکري و نظري، نظام جمهوري اسلامي در سالهاي آغازين دهه چهارم حيات خود، با چالشهايي نيز در سطح عملي و اجرايي روبهروست که البته بعضا نشات گرفته از همان چالشهاي سطح نظري است. در اين سطح، وجود نوعي رويکردهاي عملگرايانه خام و سطحي و غلبه شعارزدگي و وعده گرايي در برخي سطوح مديريتي که بعضا با سطوحي از قانون گريزي، فرصت سوزي و نفي و طرد برنامهريزي نيز همراه بوده است، ميتواند يکي از بزرگترين چالشهاي ما در زمينه تحقق اهداف عاليه انقلاب و نظام باشد.
يعني همان چالش کارآمدي؟
بله، البته بايد بگويم که اين چالش ميتواند ابعاد وسيعي بهخود بگيرد. اين چالش ميتواند بهانهاي در اختيار دشمنان انقلاب و نظام اسلامي قرار دهد تا بهوسيله آن، ادعاي حکومت ديني در اداره کارآمد جوامع بشري در دنياي کنوني را مورد ترديد قرار دهند. با توجه به اهميت اين تهديدات و چالشها بوده است که بنده همواره تاکيد داشتهام گامنهادن در مسير پيشرفت و عدالت و تحقق الگوي پيشرفت بومي جز از طريق عملگرايي آگاهانه و خردمحور، دورانديشي و برنامه محوري و التزام به بهرهگيري از خرد جمعي امکانپذير نخواهد بود.
آيا تمام چالشهاي آينده نظام مربوط به همين موارد است؟
مطمئنانه. در سالهاي آينده ما ممکن است با چالشهاي متفاوتي روبهرو شويم اما عمده چالشهاي کنوني از ديدگاه بنده همين مواردي است که در اينجا ذکر کردم. البته يک مورد مهم را نيز نبايد فراموش کنيم. مواردي که در اينجا مطرح شد چالشهايي است که بيشتر منشأ دروني دارد. بيترديد انقلاب اسلامي در مسير تحقق اهداف خود - همانگونه که از ابتداي انقلاب تاکنون نيز شاهد بودهايم- با کارشکنيها و توطئههاي گوناگون دشمنان ديرينه انقلاب نيز مواجه خواهد بود اما به اعتقاد بنده چنانچه ما بتوانيم در حل چالشهاي دروني موفق عمل کنيم، تهديدات بيروني نظام نيز هيچگاه نخواهند توانست در عزم و اراده پولادين ملت آگاه و بصير ايران براي نيل به پيشرفت و تعالي خلل و مانعي ايجاد کنند.
اگر اجازه دهيد کمي ديدگاههاي خود شما را نيز به چالش بکشيم. شما در اذهان مردم بيشتر بهعنوان يک «مدير» شناخته شدهايد. در چنين جايگاهي همواره عنوان کردهايد که شور انقلابي و فرهنگ برآمده از آن را مبنايي کارآمد براي حل مسائل ميدانيد، درحاليکه بسياري در غرب و گروههايي در کشور معتقد بوده و هستند که انقلابيگري نميتواند مبنايي براي عمل عقلاني و مديريت بهينه و شايسته سالار باشد. پاسخ شما به اين ديدگاه چيست؟
براي پاسخ به اين سؤال بايد ابتدا مراد خويش را از انقلابيگري مشخص کنيم. معمولا آن افراد و افکاري که بهدنبال طرد و انزواي تفکرات انقلابي از عرصه مديريتي هستند، انقلابيگري را با افراط گري، احساسگرايي خام و بيمنطق و حرکات تند و شتابزده يکسان و مترادف ميگيرند. به اعتقاد بنده ارائه چنين تعريفي از تفکر انقلابي حداقل در چارچوب انقلاب اسلامي، بسيار غيرمنصفانه و بهدور از تجارب تاريخي است. انقلاب اسلامي همچنانکه در بسياري از شئون ديگر متضمن تحولات عظيم بود، تعريفي متفاوت از تفکر و عمل انقلابي را نيز به جهانيان عرضه داشت. مطابق با اين تعريف، انقلابيگري و انقلابي بودن از يکسو متضمن آرمانگرايي، ارزشگرايي و التزام به اصول و مباني انقلابياست و از سوي ديگر منطقي و خردورز بودن و عمل بهنگام و آگاهانه را با خود به همراه دارد. آنچه بنده از آن تعبير به مديريت جهادي ميکنم برگرفته از چنين تعريفي از تفکر و عمل انقلابي است.
«مديريت جهادي» نيز يک تعبير کلي است، آيا ميتوانيد تعريف روشنتري از آن ارائه دهيد؟ اگر اجازه دهيد بهگونهاي ديگر بپرسم، آيا اين اصطلاح از ابداعات شماست يا سابقه و پيشينهاي نيز براي آن قائل هستيد؟
نه اين اصطلاح و نه معنا و مفهوم آن هيچ کدام ابداع شخص بنده نيستند. قدمت اين اصطلاح و معناي آن به قدمت تاريخ انقلاب اسلامي است. شما بارزترين جلوه اين نوع از تفکر و مديريت را در نوع نگاه مديريتي حضرت امام (ره) و نيز در توصيههاي ايشان به کارگزاران و مسئولين نظام در ادوار مختلف ميتوانيد مشاهده کنيد. همچنين ملت آگاه ايران جلوههاي درخشان غلبه اين نوع از تفکر انقلابي را در مديريت جهادي دوران پرافتخار دفاع مقدس بهصورت عيني شاهد بودهاند. بزرگترين افتخارات تاريخ ما در سختترين و حساسترين لحظات تاريخي اين سرزمين تحت الگوي فرماندهي و مديريت جهادي رقم خورده است.
رهبري پيامبروار امام راحلمان که به پيروزي انقلاب اسلامي منجر شد بر مبناي اين الگوي مديريتي رقم خورد. همچنين آنان که صحنههاي عظيم نبرد فرزندان رشيد اين سرزمين را از نزديک ديدهاند حتما اذعان ميکنند که خلق چنين حماسههايي بدون التزام همزمان به شور و ايمان و آرمان ديني و انقلابي از يکسو و تدبير و خرد و برنامهريزي علمي و آگاهانه از سوي ديگر به هيچ وجه امکانپذير نميبود. تاکيد بنده بر مديريت جهادي که تلفيقي از شور و ايمان انقلابي در کنار خردورزي و تدبير است ناظر بر همين آزمونهايي است که تجربه مديريت جهادي از آنها سربلند بيرون آمده است. بر مبناي اين تجارب تاريخي است که اين الگوي مديريتي، بايد بهعنوان الگوي طراز و معيار مديريتي در نظام جمهوري اسلامي مطرح شود. به اعتقاد بنده در شرايط کنوني و در دهه پيشرفت و عدالت نيز، مديريت جهادي شايستهترين کارگزار اجراي الگوي اسلامي - ايراني پيشرفت خواهد بود.
هر چند که بنا به گفته خودتان سازنده اين اصطلاح نبودهايد اما بهنظر ميرسد تعصب خاصي نسبت به آن داريد تا حدي که از آن بهعنوان الگوي مديريتي معيار براي نظام جمهوري اسلامي نام ميبريد. واقعا تا اين اندازه مهم است؟
ببينيد بيش از 3دهه تلاش و مجاهدت براي سازندگي باعث شده است تا امروز ايران عزيز ما از زمينههاي لازم براي رشد و جهشي چشمگير برخوردار باشد. با توجه به چنين زمينهاي است که امروز و در آغازين سالهاي دهه چهارم انقلاب اسلامي شاهد هستيم که رهبر معظم انقلاب اسلامي از ضرورت تبيين الگوي اسلامي - ايراني پيشرفت سخن به ميان ميآورند و تدوين و اجراي چنين الگويي را مهمترين وظيفه و رسالت نخبگان و مسئولان کشور عنوان ميکنند. انقلاب اسلامي که بيش از 3دهه پيش، ارائهدهنده الگوي رهايي اسلامي به جهانيان بود و در دوران 8 سال دفاع مقدس، الگوي جهاد و پايداري را به جهانيان عرضه کرد، امروز و در دوران کمال يابي خود بهدنبال تبيين و ارائه الگوي بومي پيشرفت به جهانيان است. خب، در چنين شرايطي اجراي چنين الگويي از پيشرفت، به نوعي الگوي مديريتي همطراز با آن نيز نيازمند است.
به اعتقاد بنده الگوي مديريت جهادي با مولفههايي که براي آن ذکر کردم، همان الگوي بومي مديريت اسلامي- ايراني است که ميتواند الگوي پيشرفت اسلامي- ايراني را به پيش ببرد.
و در پايان ضمن تشکر از اينکه بهرغم مشغلههاي فراوان، اصرار زياد ما را براي انجام اين گفتوگوي صريح قبول کرديد، خواهشمندم اگر صحبت ديگري باقي مانده است، بفرماييد.
درباره انقلاب اسلامي و برکات و ثمرات آن ميتوان از زواياي گوناگوني به بحث نشست که البته در اين گفتوگو مجال آن نبود. بنده در اينجا سعي کردم بيشتر پاسخگوي برخي دغدغههاي شما نسبت به آرمانها و عملکردهاي انقلاب و نظام اسلامي باشم. بايد مجددا تاکيد کنم که تمام تلاشهاي ما در سالهاي پيش رو بايد در جهت تبيين و تحقق الگوي اسلامي - ايراني پيشرفت باشد، اما موفقيت ما در اين زمينه همانگونه که رهبر معظم انقلاب نيز تاکيد داشته اند، نيازمند کار و همتي مضاعف است؛ به عبارت ديگر، بهرغم تمام تلاشهاي صورت گرفته تاکنون، ميتوان اذعان داشت که هنوز نتوانستهايم آنگونه که شايسته است از تمام تواناييها و ظرفيتهاي بالقوه مان در جهت رشد و پيشرفت استفاده کنيم. غفلتها و فرصتسوزيها، افراط و تفريطها، يکجانبهگراييها، شعارزدگيها و سياست بازيها در کنار بياعتنايي به وحدت و همدلي، خرد جمعي و علم و برنامهريزي باعث شده است تا بعضا تحقق آرمانها و اهداف متعالي انقلاب اسلامي از اولويت و اهميت واقعي خود دور شوند. مطمئنا با رفع اين چالشها، حرکت رو به رشد ما در جهت تحقق منويات رهبري و دستيابي به اهداف عاليه انقلاب اسلامي شتابي بيش از گذشته بهخود خواهد گرفت.
منبع: همشهري