اصحاب ثارالله تشنهاند. امام عليهالسلام كلنگ برداشته و در پشت خيمهها، نوزده گام به سمت قبله ميرود و زمين را ميكَند. آب گوارا بيرون ميآيد، مشكها پر ميشوند و آب ناپديد ميشود. خبر به عبيداللّهبن زياد ميرسد. پيك ميفرستد براي عمر که «مراقبت كن دست آنها به آب نرسد.»
بچهها ايستادهاند و به حرفهاي راوي گوش ميدهند. بغض گلويشان را گرفته، به مرد زل زدهاند و منتظر منزلگاه بعدياند. راوي همينطور دور ماکت وسيع وسط نمايشگاه قدم ميزند و قصه شهامت و رشادت و ظلم را برايشان ميگويد. با حرارت ميگويد. انگار بهراستي اينجا خيمهگاه خورشيد است.
از هفتم محرمالحرام شروع شده و خيابان حجاب تهران را غرق کربلا کرده است. سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران، هشت هزار و پانصد متر «خيمه خورشيد» ساخته است. نخستين نمايشگاه عاشورايي شهر است. براي مردم، براي کودکان که قصه امام سومشان را منزل به منزل بشنوند و ببينند، براي نوجوانان که شهامت و رشادت و بردباري بياموزند، براي جوانان که از حجله علي اکبر بگذرند و براي بزرگترها تا به ياد آورند. نامش «خيمه خورشيد» است و قرار است تا بيستم محرم برپا باشد.
اينجا خاک کربلاست، با عکسها و پوسترهايي از کربلاي انقلاب اسلامي، و کربلاي هشت سال دفاع مقدس و کربلاي بيداري اسلامي. خيمهها هر يک چيزي ميآموزند، يکي در صفحههاي عاشورايي کتابها، يکي در ادب و هنر عاشورايي، ديگري در نقاشيهاي کودکانه و تصويرسازي کربلا و يکي در نگاه بزرگاني چون رهبر کبير انقلاب و مقام معظم رهبري. ريشههاي عاشورايي انقلاب اينجاست، ريشههاي کربلايي هشت سال دفاع مقدس که در نگاه اين دو بزرگ به هم گره خورده است.
آنسوتر، روي ديوارهاي سياه، تاريخ ورق ميخورد، از بدو اسلام تا ظهر عاشورا. اين سو، نگاه حسيني رزمندههاي جنگ تحميلي در «حسينيه حاج همت» مرور ميشود. در خيمهاي شعر عاشورايي ميخوانند و در ديگري واقعه را به کلام و به انيميشن و به فيلم، نمايش ميدهند.
مدرسهها ثبتنام کردهاند تا بيايند و کربلا را به بچهها نشان دهند. بچهها اينجا هفت قصه ميشنوند تا به کربلا برسند. ديوارها برايشان نقاشي شده، راوي همچنان پرشور شرح واقعه ميگويد، بچهها «عکس محرم» ميبينند و «منزل به منزل تا کربلا» ميروند. «وبلاگنويسان حسيني»، «هنر عاشورايي» را «به رنگ محرم» براي «بچههاي محرم» و به «يادگار محرم» به «چشمه خورشيد» ميبخشند.
در گوشهاي براي نوجوانان عزادار، دمام ميزنند، نقالي ميکنند و تعزيه ميخوانند. اينجا هنوز هشتم محرم 61 است، لبها تشنه است و هنوز شمشيرها تيز نشده، خيمهها نسوخته و اشکها نريخته است.
اينجا «خيمه خورشيد» است، تهران، خيابان حجاب، روبروي «سازمان آب»هايي که به لبان تشنه بني هاشم نرسيد.