شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۳:۴۴
کد خبر: ۴۹۷۴۱
|
تاریخ انتشار: ۰۹ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۱:۰۳
گفت‌وگو با آيدين آغداشلو درباره نمايشگاه تابلوهاي كوچك؛
در چند ماه اخير، در بزرگداشت‌ها و مراسم‌هاي مهمي كه به مناسبت‌هاي مختلف برپا شده، آيدين آغداشلو به عنوان ميهمان ويژه و سخنران حضور داشته است. حضور او در مراسم‌ها و مشغوليت دايم او به آموزش و علاقه و همراهي‌اش با جوانان، معنايي جز دلبستگي به آينده هنر اين سرزمين ندارد. او دلبستگي خاصي به ميراث هنري و فرهنگ ايران دارد و به گفته خود سعي كرده تغيير و تحولات ناگزير، سقوط‌ها، ويراني و مرگ را در قالب نقاشي به تصوير بكشد.

آيدين آغداشلو نقاش و استاد برجسته هنر، دستي هم در نوشتن دارد. مي‌گويد بدش نمي‌آيد گاهي اوقات يكي، دو مطلب بنويسد. وقتي هم كه دقت مي‌كنيم، مي‌بينيم نوشتن هيچ‌گاه از آيدين آغداشلو و آيدين آغداشلو هيچ‌گاه از نوشتن جدا نشده است. بهانه گفت‌وگويمان با او، شركت در نمايشگاهي گروهي در گالري آريا بود كه امروز آخرين روزش را پشت سر مي‌گذارد؛ نمايشگاهي كه به ارايه «تابلوهاي كوچك» اختصاص دارد. گفت‌وگويمان را با اين نقاش پيشكسوت در ادامه مي‌خوانيد.



 

آيا برپايي نمايشگاه‌هايي چون نمايشگاه «تابلوهاي كوچك» در گالري آريا تاثيري بر بازار هنر امروز ايران دارد؟

 

حتما دارد. در حقيقت بازار هنر ايران به شكل هميشگي‌اش در جريان است؛ ولي بازارِ موجود تا حدودي اشباع شده، مخصوصا از طرف هنرمنداني كه آثار زيادي توليد مي‌كنند. در نتيجه بعضي اوقات به نظر مي‌رسد بازار هنر به دليل مسايل ديگري جز مساله ارزش آثار و اهميت كار هنرمندان راكد مي‌شود؛ ولي واقعيت اين نيست، واقعيت اين است كه گالري‌دارهاي فعال ما نمي‌توانند فقط به خريدارهاي هميشگي تكيه كنند، براي اينكه تعداد كارهايي كه اين خريدارها دوست دارند خيلي زياد مي‌شود و در نتيجه ممكن است جا براي نگهداري آنها نداشته باشند. گاهي هم گالري‌ها كار يك هنرمند را زياد مي‌خرند و بيشتر از آن لازم ندارند، ضمن اينكه در مواردي ممكن است خريداري هميشگي سرمايه و علاقه خودش را به مسير ديگري هدايت كند.




اين مساله فقط مختص زماني است كه تعداد هنرمندان و آثار محدود باشد؟  

  

بله، وقتي نقاشان و گالري‌دارها معين هستند، در نتيجه گالري‌دارهاي ما مثل هر بازارياب ورزيده‌‌اي، طبيعتا دنبال بازارهاي تازه مي‌گردند. همان‌طور كه مي‌دانيد اين رابطه هميشه در قالب رابطه «هنرمند - گالري‌دار – خريدار» نيست. وقت‌هايي هست كه آرت ديلرها (واسطه‌ها) آثار را از گالري‌دارها مي‌خرند و بعد با قيمت‌هاي متفاوتي مي‌فروشند.

 

در اصل، آنها واسطه‌هاي خريد و فروش آثار هنري هستند و در همه جاي دنيا به همين شكل است. خريدارها هم دو نوع‌اند؛ خريدارهايي كه براي دل خودشان كار مي‌خرند و مجموعه‌داراني كه اين كار براي آنها يك نوع سرمايه‌گذاري است، تا مساله‌اي سليقه‌‌اي و ذوقي. بنابراين ما با پنج مولفه سروكار داريم: هنرمند، گالري‌دار، واسطه‌هاي خريد و فروش آثار هنري، خريداران عادي و مجموعه‌داران.



 

اگر در نظر بگيريم كه دايما تعداد قابل توجهي هنرمند جوان از دانشگاه‌ها فارغ‌التحصيل مي‌شوند و نمايشگاه برپا مي‌كنند، متوجه مي‌شويم در اين بازار، عرضه خيلي زياد است اما اگر تقاضا محدود بماند اين عرضه زياد، مشكل ايجاد مي‌كند. يعني يا خريدار پيدا نمي‌كنند يا عرضه‌كنندگان مجبور مي‌شوند قيمت‌هايي براي آثار تعيين كنند كه از كيفيت و ارزش كار ارزان‌تر است. حالا اگر اين امكان وجود داشته باشد كه كار هنرمندان جوان در سطح قابل توجه و وسيعي، معرفي و عرضه شود (همانند آنچه در گالري آريا شاهد بوديم) خريدارها مي‌توانند قدرت انتخاب بيشتري داشته باشند و كساني هم كه روي نقاش جوان و معاصر ايران تحقيق و مطالعه دارند، مي‌توانند كارهاي زيادي را در كنار هم ببينند.

 

بنابراين اين يك راه‌حل مطلوب است. البته برنامه‌هاي ديگري هم مي‌تواند به اين روند كمك كند، مثل برگزاري اكسپوهاي مختلف كه يك بازاريابي خوب است؛ حال يا در اكسپوهاي دولتي كه كارها به نوع ديگري انتخاب مي‌شود و به فروش مي‌رسد يا در اكسپوهاي خصوصي مثل «هفت نگاه» كه هفت گالري با هم برگزار كردند. 




 

 

آيا در اكسپوهاي خصوصي معيار ارزش‌گذاري از كيفيت بيشتري برخوردار است؟ 

 

خيلي مطمئن نيستم، چون انتخاب‌ها فرق مي‌كند. معمولا گالري‌دارها به فروش آثار توجه دارند، ولي شايد يك اكسپوي دولتي در انتخاب آثار خيلي به فروش آنها اهميت ندهد، در نتيجه اينجا با دو مقوله كاملا متفاوت مواجهيم. ولي همين اكسپوها كه در سال چندين بار در تهران برگزار مي‌شوند فوق‌العاده اهميت دارند. اگر زمينه‌اي فراهم شود كه برخي اكسپوها در سطح بين‌المللي در ايران برگزار شود، مثل آرت‌فر دوبي يا استانبول - كه هر دو آرت‌فرهاي مطرحي هستند - زمينه خوبي براي بازار هنري ايران است.  


 

منظور اصلي من از ذكر همه اين جزيياتي كه همه مي‌دانند و حرف تازه‌اي در آنها نيست، اين است كه مساله بازاريابي براي هنرمندان جوان يكي از وظايف گالري‌‌هاست؛ براي اينكه جوان‌ها رو به آينده دارند اما خريد و فروش آثار هنرمنداني كه درگذشته‌اند و هنرمنداني كه سال‌هاست نقاشي مي‌كنند، مسير معمول خود را طي مي‌كند. همين نمايشگاه گالري آريا و آرت‌اكسپوهايي كه برگزار مي‌شود يا نمايشگاهي كه در زمينه نقاشي‌خط در گالري پرديس ملت برگزار شد، امكاناتي را به وجود ‌آورده كه اين بازار گرم‌تر شود. بنابراين اگر آثار هنرمندان جوان را در اين نوع برنامه‌ها بيشتر عرضه كنند به نظرم خيلي نتيجه بهتري به دنبال خواهد داشت.  


 

فكر مي‌كنم انتخاب كارهاي كوچك در گالري آريا براي اين بوده كه تعداد بيشتري اثر عرضه شود. اين رويكرد چه مزيت ديگري دارد و آيا اين تعيين اندازه براي هنرمند محدوديت ايجاد نمي‌كند و در خلاقيتش تاثير نمي‌گذارد؟

 

اولين نكته‌اي كه در اين مورد به نظر مي‌رسد همين است كه شما گفتيد. در يك گالري با فضاي محدود اگر اندازه‌ها كوچك باشد تعداد بيشتري كار عرضه مي‌شود. مزيت دومي كه دارد، اين است كه به هر حال اندازه و ابعاد در قيمت آثار هميشه تاثير دارد؛ حتي در مورد هنرمندي كه خيلي شناخته‌شده و معروف است، مثل پيكاسو. مثلا طراحي‌ها و كارهاي ساده‌تر و كوچك‌تر پيكاسو قيمت‌شان كمتر است. اين يكي از ملاك‌هايي است كه همچنان براي تعيين قيمت اثر هنري وجود دارد. 

 

 

غير از اينها، تعيين ابعاد اثر باعث مي‌شود اگر به قيمت پايين‌تري فروخته شوند، توهين‌آميز به نظر نيايد و حس بهتري به هنرمند منتقل شود. در چنين حالتي هنرمندان جوان فكر نمي‌كنند كه قيمت كارشان پايين است، ضمن اينكه گالري‌دار دليل موجهي براي تعيين قيمت دارد.

 

سومين نكته اين است كه اگر ابعاد كارها كوچك باشد و قيمت‌ها ارزان‌تر، خريدار بيشتري براي كارها پيدا خواهد شد. در مورد خودم مي‌گويم، شايد كساني باشند كه دوست دارند كارهاي مرا بخرند، با وجود اينكه كارهاي من خيلي هم قيمت‌هاي عجيب و غريبي ندارد، ولي ممكن است براي خيلي ‌از افراد اين قيمت‌ها بالا باشد و فكر كنند در وسع‌شان نيست، اما اگر بروند و ببينند كه در يك گالري قيمت پايه كار من با كار جواني كه تازه از دانشگاه فارغ‌التحصيل شده برابر است، تشويق مي‌شوند كه بيشتر به دنبال خريد آثار هنري بروند. به همين دليل فكر مي‌كنم كه نه فقط نقاشي‌‌هاي كوچك بلكه گالري‌‌دارها مي‌توانند از كارهاي ساده‌تر و كم‌كارتر در ابعاد بزرگ‌تر به تعداد زياد و قيمت كمتر عرضه كنند.


 

صحبت من اين است كه راهي پيدا شود تا كساني كه به صورت عادي در اين بازار حضور ندارند و به طور حرفه‌اي دنبال خريد آثار هنري و سرمايه‌گذاري در اين بازار نيستند، با ذوق و علاقه‌ به خريد آثار ترغيب شوند. شما خيلي از خانه‌ها را مي‌بينيد كه ديوارهايشان خالي است يا پوستر قاب كرده‌اند. البته اين هم قابل تحسين است؛ اما اگر قيمت‌ها طوري باشد كه مردم بتوانند اصل آثار هنري، هر چند ساده و كم‌كار را خريداري كنند، مساله پيدا كردن جايگاه آثار هنري در خانه‌هاي عامه مردم به مقدار زيادي حل مي‌شود.  


 

 

به نظرتان اين مساله باعث مي‌شود كساني را كه به سمت تزيينات غيرهنري يا فرش يا انواع تزيينات وارداتي روي آورده‌اند هم جذب كند؟

 

 

بله، حتما اين طور است. وقتي بدانند آثار نقاشاني كه در گالري‌ها روي ديوار بوده، شناخته‌شده است و مورد توصيه ديگران و قيمت‌شان هم متعادل به خريد آثار هنري روي مي‌آورند و اين مي‌تواند نقطه شروع يك عادت باشد. نكته خيلي مهم اين است كه گالري‌دارهاي ما و واسطه‌هاي آثار هنري فقط به اين بازار موجود تكيه نكنند. سعي كنند به اين بازار وسعت دهند و مشتري‌هاي جديد و بيشتري پيدا كنند.  



 

قيمت كاري كه شما در نمايشگاه گالري‌ آريا داشتيد با كارهاي هنرمندان جوان يكي بود؟

 

وقتي به من گفتند يك اثر به اين نمايشگاه بدهم من يك كار كشيدم، چون معمولا در اندازه‌هاي كوچك كار نمي‌كنم. هدف اين بود كه بدون اينكه امتياز خاصي براي يك نقاش قديمي قايل شوند قيمت شروع براي تمام آثار يكسان باشد. يعني پايه كار من و يك نقاش جوان از نظر قيمت اصلا مهم نيست.  



 

آيا اينكه قيمت‌ كارهاي شما با نقاشان جوان برابر باشد باعث نمي‌شود خريداران، اثر شما را ترجيح بدهند و به نوعي اين امر در تضاد با نيت و قصد اوليه حضور مشترك شما و نقاشان جوان در يك گالري نيست؟

 

 

ببينيد، تضادي در كار نيست. در عين حال من خيلي خوشحال‌تر مي‌شوم كه كار نقاش ديگري را بخرند. اصلا بنيان شركت من در اين نمايشگاه همراهي و همدلي بوده. يك نقاش قديمي كه اسم و رسمي در كرده نبايد فروتني را فراموش كند. فكر مي‌كنم هر اثري خريدار خودش را دارد. حالا ممكن است كسي اثر هنرمندي را كه مشهورتر است حتما بدون اينكه علاقه به اثر داشته باشد بخرد. در طول اين سال‌ها ديدم افرادي را كه كارهاي هنرمنداني را مي‌خرند كه قبلا با اثرشان ارتباط برقرار نكرده‌اند و حتي دوستش ندارند، ولي به نوعي سرمايه‌گذاري مي‌كنند. اين هم، روشي است‌! اشكال ندارد.

 


بنابراين فكر مي‌كنم خريدار كار من، خريدار كار كس ديگري نيست و بالعكس. يعني بنيان كارم را بر اين مبنا گذاشتم و اين، از آرزوهاي من است؛ حالا اينكه در عمل چه اتفاقي مي‌افتد از عهده من خارج است. ولي ترتيبي كه گالري آريا داشت اين بود كه كساني كه به اثر خاصي علاقه‌مند هستند در حراج شركت كنند. چون درواقع اين يك حراج است و مثل هر حراجي يك قيمت پايه وجود دارد.  

 

قرار نيست ما فكر كنيم تافته جدا بافته‌ايم و برايمان سخت باشد، ببينيم آثارمان با كارهاي كساني كه سن نوه ما را دارند يك‌جا و يكسان عرضه مي‌شود. حالا اگر در انتهاي نمايشگاه خريداران بيشتري براي يك هنرمند خاص باشد، ديگر به مساله مخاطب و علاقه‌مندي‌ها برمي‌گردد. اما همان‌طور كه اشاره كردم، مساله اصلي، سرمايه‌گذاري است؛ يعني كسي در حراج كاري را مي‌خرد و ممكن است آن را دوست نداشته باشد. شايد كسي هم كه در انتها كار من را بخرد خيلي به آن علاقه‌مند نباشد و صرفا براي سرمايه‌گذاري آن را بخرد. اين، بستگي به هوش سرمايه‌گذار دارد. ممكن است اشتباه كند و حتي به آن قيمت كه خريده هم نتواند بفروشد و شايد بيشتر بفروشد.  



 

كلا حضور هنرمندان قديمي‌تر در چنين نمايشگاه‌هايي، چه تاثيري در ارتباط عامه مردم با هنر دارد؟

 

پيشنهاد خيلي خوبي است. حتي يك اكسپو يا يك موسسه هنري كه ديوارها و امكانات بيشتري دارد، مي‌تواند از هنرمنداني قديمي استفاده كند. البته من همچنان دوست دارم كه همه طيف‌ها كارهايشان را عرضه كنند اما اگر به قول شما برنامه‌ريزي اين باشد كه از هنرمندان قديمي كارهاي ساده‌تري را با قيمت پايين به نمايش بگذارند، خيلي خوب مي‌شود، چرا كه آنها هم مي‌توانند با قيمت‌هاي معقول و منطقي كارهايي را كه دوست دارند، بخرند. 




 

با اين وصف، نمايشگاه‌هايي مثل نمايشگاه گالري آريا خيلي به نفع عامه مردم است، چون سطح سليقه هنري عامه مردم ما به دليل بالا بودن قيمت آثار پايين مانده. 

به هر حال سليقه را مي‌توان بالا برد و معتقدم بايد از يك جايي شروع كرد.




 

خب اگر اين شروع با آثار هنرمندان شناخته‌شده باشد و مردم از طريق خريد آثار آنها وارد اين جريان شوند به قول شما به مرور زمان مخاطبان وقتي با يك اثر ارتباط قلبي پيدا مي‌كنند آن را مي‌خرند نه صرفا به دليل امضاي اثر...

 

اين حرف درست است اما به نظر من هر دو وجه اين مساله منعي ندارد. يعني اگر اثر يك هنرمند گمنام را به يك اسم شناخته‌شده ترجيح دهند، خوب است.



 

بالطبع اين سليقه بايد رشد كند تا به اين مرحله برسد...   

 

اثر هنري وقتي به وجود مي‌آيد، اصلا ربطي به اين ملاحظات ندارد و يك امر كاملا شخصي است. گفت‌وگوي دروني هنرمند با خودش است. وقتي اثر تمام و به هر شكلي وارد بازار مي‌شود، از آن لحظه به بعد مقررات و قوانيني بر آن حاكم مي‌شود كه هنرمند آنها را تعيين نمي‌كند. اين مسايل بر عهده كساني است كه حرفه‌شان اين است و كارشان را بلد هستند.


 

آنها هر طور صلاح مي‌دانند رفتار مي‌كنند. يعني ممكن است كه آنها را تك بفروشند يا آثار ساده‌تر را در يك جا بفروشند، ولي هر كاري كه براي بازاريابي انجام مي‌دهند فوق‌العاده اهميت دارد، هم براي هنرمند، هم براي مردم. هنرمند مي‌تواند به فروش كار تكيه كند و 10 كار ديگر در مجاورت آن براي امرار معاش انجام ندهد و وقتش را تقسيم نكند. سليقه و سواد بصري در ميان عموم مردم وجود دارد؛ منتها اين سليقه از گروه‌هاي حرفه‌اي‌تر و علاقه‌مند به صورت پلكاني به بخش‌هايي پايين مي‌رسد. گاه سرايت سليقه به دليل چشم و هم‌چشمي است. فرض كنيد شما وارد خانه من مي‌شويد و شي‌اي مي‌بينيد كه به نظرتان قشنگ مي‌آيد و بعد يك چيزي شبيه آن را در منزل‌تان قرار مي‌دهيد و همين‌طور اين سليقه منتشر مي‌شود. سليقه عمومي به اين شكل ساخته مي‌شود.




 

راجع به كاري كه در اين نمايشگاه داريد توضيح مي‌دهيد؟


 

من اين كار را به دليل خواست خانم آريا اقبال كشيدم. اولين نكته اين بود كه مي‌خواستم كارم را همراه با جوان‌ترها بدون هيچ برتري‌جويي عرضه كنم. خيلي دوست داشتم كه قيمت تمام آثار در شروع يكسان باشد. وقتي اين كار را مي‌كشيدم واقعا مساله مالي آن اهميتي نداشت. يعني مي‌دانستم اين كار تا پنج بار قيمتش بالا مي‌رود و هر بار 50 هزار تومان و در نتيجه حداكثر پولي كه به من مي‌دادند حدود 300 هزار تومان بود. 300 هزار تومان رقمي نبود كه من به دليل آن كارم را شروع كنم، نه اينكه 300 هزار تومان اهميت ندارد- هر پولي كه بابت كار پرداخت شود فوق‌العاده اهميت دارد – اما من بحثم چيز ديگري است.

 


اگر مردم عادت كنند براي نقاشي پول بدهند اين فرهنگ تثبيت مي‌شود. اين اثر براي من فرقي با كارهاي بزرگ‌تري كه مي‌كشم نداشت. اتفاقا جنبه‌ بسيار دلپذيرش اين بود كه اين كار را با قلم فلزي و مركب‌هاي رنگي و آبرنگ كشيدم و اين اصلا شيوه معمول من نبود. حتي فكر كردم بهتر است در آينده كارهاي بزرگ‌تري با همين شيوه بكشم و به همين دليل شروعي دلپذير و فضايي جديد بود.




 

 

آثار ديگران را چگونه ديديد؟

 

 

كار نقاشان جوان را خيلي دوست دارم؛ با خيلي از آنها به عنوان يك معلم كار مي‌كنم. تعداد زيادي از نقاشان معاصر در يك دوره‌اي هنرجوي من بوده‌اند. براي همين قلبا تك‌تك‌شان را بي‌نهايت دوست دارم و كارهايشان را تعقيب مي‌كنم. ولي به اين نمايشگاه نرفتم؛ چون فكر كردم مبادا به نظر برسد آمدن من به آنجا براي نشان دادن نوعي برتري‌جويي است يا مي‌خواهم حضور خود را به رخ بكشم. فكر كردم نبودنم فروتني بيشتري در پي دارد.  

منبع: شرق

 

نظر شما