دوشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۶:۳۵
کد خبر: ۵۰۵۴۹
|
تاریخ انتشار: ۱۷ فروردين ۱۳۹۱ - ۱۹:۱۳
يادداشتي از يک نقاش پيشکسوت
اين گونه است كه «هنر متعهد» در اين ديار پا به عرصه وجود مي‌گذارد. اما هنر متعهد چيست؟ هنر متعهد آن هنر والايي است كه ناديده گرفته شده است؛ همان‌گونه كه فيلم اصغر فرهادي ديده نشد.

به گزارش «شهر»، صادق تبريزي، نقاش و پيشکسوت خط نقاشي، در حاشيه نمايش آثار مدعوين جشنواره هنرهاي تجسمي در موزه هنرهاي معاصر تهران، يادداشتي درباره هنر متعهد و ناديده گرفته شدن آن نوشته و از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي گله کرده است:



هياهوي بسيار براي هيچ

و اكنون وارد چهارمين دهه‌اي شده‌ايم كه سكانداران هنر اين سرزمين مي‌كوشند هنرمند و آثارش را به هنر، متعهد كنند و اين گونه است كه «هنر متعهد» در اين ديار پا به عرصه وجود مي‌گذارد. اما هنر متعهد چيست؟ هنر متعهد آن هنر والايي است كه ناديده گرفته شده است؛ همان‌گونه كه فيلم اصغر فرهادي ديده نشد. به راستي چرا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و مسوولان تجسمي از اين رويداد بزرگ كه براي كشوري چون ايران مثل خواب و رويا بود، بي‌تفاوت گذشتند؟ هنگامي كه به اتفاق علي‌اكبر صادقي در جشنواره فجر، آثار منتخب را در موزه هنرهاي معاصر مشاهده مي‌كرديم، با آثاري با موضوعات خاص روبه‌رو شديم كه تاريخ مصرف دارند و با گذشت زمان اهميت خود را از دست مي‌دهند. اين آثار به دليل ضعف طراحي، تكنيك و عدم تركيب‌بندي در زمان خلق اثر هم قابل رويت نبوده و اكنون با وجود فعاليت هنرجويان بي‌شمار و هنرمنداني كه در اين رشته به قابليت‌هايي دست يافته‌اند، محلي از اعراب ندارند. تنها مواقعي كه اجبارا لازم است سوژه‌هايي درخور جشنواره تجسمي فجر به نمايش درآيد، به سراغ انبارها رفته و تعدادي از آنها را به ديوار آويزان مي‌كنند. اصولا بايد بپذيريم كه هنرفرمايشي وجود ندارد؛ در حالي كه اولياي امر اثري را مي‌پذيرند كه به زيور سياست آراسته باشد. تظاهرات هنر، برانگيخته از ذهن هنرمند و حاصل يافته‌هاي او از جهان پيرامونش است. پس خلاقيت از درون سرچشمه مي‌گيرد و از خارج ديكته نمي‌شود. به اين دليل است كه وقتي هنر با سياست آميخته شده، مفهوم خود را از دست مي‌دهد و به اعلان تبليغاتي بدل شود. اينجاست كه فاجعه رخ مي‌دهد. در شب افتتاح نمايشگاه نگارگري جشنواره تجسمي فجر در گالري صبا واقع در فرهنگستان هنر، غير از من و مامور حفاظت، شخص ديگري حضور نداشت. صدها اثر مينياتور بدون هيچ مخاطب، بلاتكليف روي ديوارها نصب شده بود. دليل اين عدم استقبال را از دكتر محمدعلي رجبي، دبير اين نمايشگاه پرسيدم. گفت: «افتتاح ساعت پنج بوده است.» ظاهرا 20دقيقه دير رسيده بودم و به خاطرم آمد هنگامي كه وارد فرهنگستان شدم آقاي علي معلم و چند نفري كه تعدادشان به عدد انگشتان دو دست هم نمي‌رسيد در حال خارج شدن بودند.

گفتم: درگذشته آثار مينياتور خوراك توريست‌ها بود و اكنون كه پاي توريست از اين سرزمين قطع شده چه كسي خواهان اين توليدات است؟ دلخوشي نگارگر چيست؟ وقتي از دكتر رجبي پرسيدم آيا اين جمعيت ميليوني كه به كار نگارگري گماشته شده و شب و روز به خلق اين آثار مي‌پردازند، مشتري هم دارند؟ خنده استهزا‌آميزي كرد و با طعنه گفت: «اين روزها كار فقط توي حراج‌ها فروش ميره.»

يادش به خير آقاي صفارهرندي كه به وزارت ارشاد منصوب شد، در جلسه معارفه با نقاشان گفت: «مي دانم كارتان فروش نميره و بعضي از شما براي اينكه كم نياوريد، مي‌گوييد مشتري ما آن طرف آب است اما من به شما پيشنهاد مي‌كنم اگر مي‌خواهيد اثرتان مورد توجه قرار بگيرد، انرژي هسته‌اي بكشيد.»


منبع: روزنامه شرق/چهارشنبه 16 فروردين 91/صفحه 15

نظر شما