به گزارش «شهر» دکتر محمدباقر قاليباف شهردار تهران در گفت وگويي به مناسب روز ماليات به تبيين اين موضوع در ارتباط با حمايت از توليد داخلي پرداخت است.در اين گفت و گو آمده است:
•در ابتدا خيلي صريح ميپرسم که جمع بين دو مقوله حمايت از توليد و دريافت ماليات چگونه است؟
اجازه بدهيد من خيلي ساده سؤال شما را مورد پرسش قرار بدهم و از شما بپرسم که چرا اين دو موضوع را غيرقابل جمع ميبينيد؟
•خب بههرحال از زاويه بحثهاي انگيزشي هم که به موضوع نگاه کنيم هميشه يک نوع عنصر عدمانگيزش يا حتي بهتر است بگويم ضدانگيزش در بحث ماليات وجود دارد و لذا همزماني اين موضوع با مسائلي همچون حمايت از توليدکنندگان و تشويق آنها حداقل در ظاهر قدري متناقض بهنظر ميرسد. اينطور نيست؟
مطلبي که شما به آن اشاره ميکنيد در واقع بحث انتخاب بين سياستهاي مالياتي است که خب يک بحث ثانوي و جزئي است و نه يک موضوع نظام شناسانه درحاليکه آنچه مدنظر من است موضوع نظام مالياتي کارآمد و اهميت و ضرورت وجود آن است. با اين مقدمه اتفاقا معتقدم برخلاف تصور شما (که البته تصور رايجي هم هست) وجود يک نظام مالياتي کارا و توانمند که اقتصاد مبتني و متکي بر آن باشد، نه فقط مانع ارتقاي توليد داخلي نيست بلکه حتي شرط لازم براي آن هم به شمار ميرود.
•يعني شما با ديدگاه برخي مکاتب اقتصادي و صاحبنظران که کاهش مالياتها را بهعنوان مشوقي براي افزايش سرمايهگذاري و در نتيجه افزايش توليد قلمداد ميکنند موافق نيستيد؟
بحث من اصلا کاهش يا افزايش ماليات نيست. (هرکدام از اين گزينهها ميتواند بسته به موقعيت انتخاب شود.) بلکه تأکيدم بر کارآمدي و اصلا شايد بهتر باشد بگويم وجود يک نظام مالياتي کاراست. کارا به اين معنا که اقتصاد بخش عمومي بتواند از اين سيستم تغذيه کند تا کارکرد اصلياش يعني حمايت از بخش خصوصي را به درستي انجام دهد.
در حقيقت حرف من اين است که اگر موضوع حمايت از توليد ملي مطرح است آيا نبايد براي اين حمايت مکانيسم و سازوکاري درنظر گرفت و آيا عملياتيکردن اين حمايت نياز به منابع مالي ندارد؟ حمايت که قرار نيست فقط در قالب بخشنامه و توصيه و دستورالعمل صورت بگيرد و نهايتا با چند همايش بررسي و جمعبندي شود. اگر حقيقتا قرار باشد حمايت عملي از توليد داخلي صورت بگيرد معني آن اين است که حاکميت (تأکيد ميکنم همه اجزاي حاکميت و نه فقط دولت) بايد بهنحوي برخي خدمات را که بنگاههاي توليدي براي کسب توان رقابتي به آن نيازمند هستند به آنها ارائه کند.
•چگونه ميتوان با لحاظ حمايت از توليد، درآمدهاي مالياتي را افزايش داد؟
من معتقدم که درصورت اتصال بين حمايت از توليد و درآمدهاي مالياتي، اتفاقا مردم و بخش خصوصي هم انگيزه بيشتري براي پرداخت ماليات خواهند داشت چون فقط در اين صورت است که نتايج و منافع آن را بر سر سفره خود خواهند ديد يعني يک فايده دوسويه دارد. از يک طرف قوه اجرايي ناچار خواهد بود حقيقتا خواست مردم و مطالبات مردم و مصالح و منافع تشخيص داده شده از سوي مردم را ترجيح بدهد بر اقداماتي که به زعم و پندار خودش ممکن است به نفع مردم باشد و از طرف ديگر وقتي نتايج اين اقدامات حمايتي آشکار بشود تأثير مضاعفي بر انگيزه مردم و بخش خصوصي براي پرداخت ماليات و عوارض بر جاي خواهد گذاشت.
اين صرفا يک بحث نظري نيست چون حداقل ما خودمان اين را در اين چند ساله در شهرداري تهران تجربه کردهايم. بدون تعارف بايد بگويم اگر امروز ميبينيد که ما گزارشهاي مالي و هزينهکرد بخشهاي مختلف شهرداري را تا اين حد شفاف نه فقط در اختيار رسانهها بلکه حتي در معرض بازديد عموم مردم قرار دادهايم يک وجه آن اين است که براي تأمين مالي اقدامات حمايتي در مديريت شهري ناگزير از اين کاريم و اتفاقا در عمل هم نتيجه مثبتي گرفتهايم؛ بهطوريکه هر چه شفافتر عمل کردهايم و بهعبارتي پاسخگوتر بودهايم اولا بيشتر موفق به دريافت و تأمين اعتبارات شدهايم و ثانيا اين شفافيت منجر به چنان همدلياي ميان مجموعه شهرداري و مردم شده که خيلي از کاستيها را مردم تنها بهدليل درک شرايط و موقعيت شهرداري به راحتي تحمل ميکنند.
مثلا در برخي موارد مثل ناوگان حملونقل عمومي تهران حالا چه در بحث اتوبوسراني و چه در موضوع مترو، با وجود برخي تنگناهايي که در برخي مقاطع کوتاه زماني براي مردم وجود داشته اما کمترين فشار را به مجموعه شهرداري آوردهاند. دليل آن هم اين است که کاملا از وضعيت مالي ما و تأمين نشدن بودجههاي مصوبي که ميبايست براي اين کار در اختيار ما قرار ميگرفته آگاه بودهاند. اتفاقا اين شفافيت و به تبع آن همدلي موجب شد که همان اندک کاستيها را هم با ياري مردم و با تدبير برطرف کنيم.
•حالا فارغ از بحثهاي نظري از نظر شما واقعاً اين موضوع امکانپذير است؟ منظورم امکان چرخاندن کشور بدون نفت است؛ بهخصوص که اين روزها بحث نگرانکننده تحريمها هم در ميان است.
بله، حتما هست و اتفاقا فرصت خوبي هم از اين بابت در اختيار ما قرار گرفته است. من اول عرض کنم که بههرحال نفت يک ثروت ملي و البته فرانسلي است که بالاخره ميتوان از اين امکان با استفاده از يک نگاه و راهبرد بلندمدت بهره لازم را گرفت اما بحث اتکا و وابستگي به آن مسئلهاي است قابل تأمل که کمتر صاحبنظري در نادرستي آن ترديد دارد.
در پاسخ به سؤال شما هم بايد بگويم مگر همه کشورهايي که مسير پيشرفت را پيمودهاند از نفت و گاز برخوردار بودهاند؟ مگر مثلا ژاپن يا کشورهاي حوزه اسکانديناوي بر صدور منابع طبيعي تکيه کردهاند؟ اصلا مگر در خود کشور ما در طول تاريخ و در دورههايي که عمران و آباداني در حد نسبتا مطلوبي قرار داشته اين کار با درآمدهاي نفتي انجام ميشده است؟ نفت و اقتصاد نفتي پديده جديدي است درحاليکه تدبير امور و اداره کشور و حمايت از تجار و صنعتگران و تشويق بازرگانان و کشاورزان امري است به قدمت تاريخ. قبلا هم عرض کردم حداقل در تجربهاي که در شهرداري تهران داشتيم اين نکته بر ما ثابت شد که امکان اداره شهر بدون اتکا به منابع نفتي کاملا وجود دارد.
•من البته قصد داشتم که در سؤالات بعدي در ارتباط با کارکردها و آثار مثبت ماليات در اقتصاد بپرسم که بهنظرم خودتان تا حدودي به اين موارد اشاره فرموديد.
بله کاملا. يعني هم حمايت از توليد داخلي اگر بخواهد محکم و مستمر باشد بايد به جاي اتکا بر منابع نامطمئن نفتي بر درآمدهاي پايدار مالياتي تکيه کند و هم اينکه مردم تنها درصورتي انگيزه لازم براي مشارکت و پرداخت ماليات را خواهند داشت که اين پرداختها نهايتا صرف حمايت از توليد و کار ايراني و سرمايه ايراني شود، چون ببينيد اتکا بر ماليات يعني اتکا بر مردم. غره شدن و وابستگي به منابع نفتي به جاي اعتماد و اتکا به مردم که مورد تأکيد امام راحلمان قرار داشت باعث غفلت از نيروي عظيم مردم ميشود.
•فکر نميکنيد مسئله به اين سادگي که شما به تصوير ميکشيد نباشد؛ يعني واقعاً مردم بهراحتي ماليات خواهند پرداخت؟
نه، من اصلا اينطور فکر نميکنم. نهاينکه اهميت فرهنگ را ناديده بگيرم اما اصلا نگاه من به مسئله، زيرساخت فرهنگي اين موضوع به اين شکل که شما طرح ميکنيد نيست. اين بهنظر من حتي توهين به مردم است. نميشود که ما مرتبا مردم را مردمي مترقي و فهيم معرفي کنيم و آنها را با عناويني چون ملت داراي تاريخ پرشکوه و مردمان صاحب فرهنگ غني خطاب کنيم و بعد آهسته بگوييم مردم ما فرهنگ مالياتي ندارند، فرهنگ آپارتمان نشيني ندارند، فرهنگ ترافيک ندارند و خلاصه يک به يک همه ارکان و عناصر و جنبههاي فرهنگي و حتي تمدني را از آنان سلب کنيم.
امر خطيري مثل ماليات را که با شئون مختلف زندگي فردي و اجتماعي مردم درهم تنيده است، بدون بررسي ابعاد فرهنگي آن نميتوان درست تحليل کرد و نيز نميتوان بدون تدارک راهکارهاي فرهنگي يا بهتر است بگويم ريلگذاري فرهنگي اين نظام را به سمت تعالي و بهبود سوق داد.
اما نقطه افتراق را بايد در نوع نگاه من به همين ريلگذاري فرهنگي جستوجو کرد. يعني آن عواملي که شما عناصر و بستر فرهنگي لازم براي ستاندن ماليات ميدانيد يا به تعبير خودتان فرهنگ مالياتي خطابش ميکنيد، از ديدگاه من نوعي ريلگذاري غلط است. بنابراين من هم اگرچه با کار فرهنگي در زمينههايي مانند ماليات و ستاندن ماليات موافقم اما معتقدم اين کار فرهنگي يا بهاصطلاح ريلگذاري فرهنگي بايد بر بستر شناخت واقعي و صحيح از مردممان صورت بگيرد؛ يعني ريلگذاري بر مبناي شناخت فرهنگ بومي. نکته ديگر که در بحث فرهنگ مالياتي توضيح آن را لازم ميدانم اين است که در جغرافياي اين مردم مسائل معنوي و احساسي و عاطفي نقش پررنگي دارد.
لذا اساسا نادرست ميدانم که مرتبا فوايد مادي و منفعت طلبانه پرداخت ماليات در گوش مردم زمزمه شود. شما اين حجم بالاي پرداخت صدقات و مصارف امور خيريه و مذهبي و حتي اين حضور گسترده در جشنهاي نيکوکاري يا امدادرساني مردمي به هنگام بروز بلاياي طبيعي را چگونه با منافع صرفا اقتصادي توجيه ميکنيد؟ اتفاقا به اين لحاظ گزاف نگفتهايم اگر بگوييم مردم ما فرهنگشان چند گامي هم جلوتر است. منتها به قول آقايان بايد متفاوت نگريست و چشمها را بايد شست.
يعني نظام انگيزشي مردم ما اولا مبتني بر مسئله اعتماد است و ثانيا تابع جهتگيري سياستهاست. واقعا اگر جهتگيريها دربردارنده جميع ابعاد اقتصادي و معنوي و عاطفي مردم باشد و اقدامات عملي هم در اين راستاها صورت بگيرد آيا انگيزهها و تمايلات براي پرداخت ماليات که شايد اسم بهتر براي آن کمکرساني به دولت باشد صدچندان نميشود؟ آيا هر فراخوان امام امت براي رفع مشکلات با استقبال پر شور و بيدريغ مردم مواجه نميشد؟ آيا محاصره پاوه و اهواز يا شکستن حصر آبادان جز با يک فراخوان ساده امام برطرف شد؟
•در کل يک نظام کارآمد مالياتي را چگونه نظامي ميبينيد؟
ببينيد من فکر ميکنم وقتي مقام معظم رهبري اين دهه را دهه پيشرفت و عدالت نام نهادند در واقع هرگونه حرکت، حتي حرکات رو به جلو را مقيد به تحقق عدالت کردند. يعني صرف اينکه شما آخر کار يا دوره گزارشي بدهيد از اينکه مثلا با انجام اين پروژه يا آن طرح بزرگ اين مقدار رشد اقتصادي در فلان قسمت حاصل شد کافي نيست چون ممکن است نتايج اين رشد تنها در اختيار عده محدودي قرار بگيرد و لذا از بدو ايدهپردازي براي انجام يک طرح ميبايست به چگونگي توزيع نتايج و محصولات اين طرح هم انديشيده باشيد؛
حمايت از توليد داخلي هم يعني حمايت از همه صاحبان کار و تمام صاحبان سرمايه. يک وجه اين موضوع اين است که مردم به شرطي پاي رشد ميايستند که مقيد به عدالت و منجر به عدالت بيشتر شود. پيشرفت توأم با عدالت ناچار است متکي بر نظام مردمي و مالياتي باشد، چون ماليات يعني پاسخگويي به مردم و پاسخگويي به مردم شرط لازم است براي تحقق عدالت. لذا نظام مالياتي ما آنگاه کارآمد تلقي ميشود که مردم، آن را عادلانه بدانند. اين امر هم همانگونه که بيان شد محقق نميشود مگر در سايه اولا ايجاد اعتماد در مردم و ثانيا سوق دادن برنامهها در راستاي خواستهاي مادي و معنوي مردم.
*منبع: همشهري آنلاين