يکشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۰۳:۰۴
کد خبر: ۵۵۲۷۰
|
تاریخ انتشار: ۱۸ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۶:۱۶
ستاد مردمي بزرگداشت مقام شيخ رجبعلي خياط(نکوگويان) همزمان با پنجاه و يکمين سالروز درگذشت اين عارف بزرگ ويژه برنامه اي را با عنوان «از هبوط تا ملکوت» برگزار مي‌کند.

به گزارش شهر به نقل از روابط عمومي فرهنگسراي انديشه ،در اين مراسم که با حضور خانواده و جمعي از شاگردان شيخ رجبعلي خياط و آيت الله محمدي ري شهري نويسنده کتاب کيمياي محبت در سالن آمفي تئاتر فرهنگسراي انديشه برگزار مي شود، ابعاد شخصيتي وهمچنين رهنمودهاي اين عارف بزرگ در زمان حيات مورد بررسي قرار خواهد گرفت.

ويژه برنامه «از هبوط تا ملکوت» همزمان با پنجاه و يکمين سالروز درگذشت شيخ رجبعلي خياط (نکوگويان) روزهاي دوشنبه 20 شهريور ساعت 16 در فرهنگسراي انديشه ، سه شنبه 21 شهريور ساعت 18:30 مسجد مقدس جمکران و چهارشنبه 22 شهريورساعت 16 در آرامگاه ابن بابويه برگزار مي شود.

ستاد مردمي بزرگداشت مقام شيخ رجبعلي خياط (نکوگويان ) در پيامي از عموم مردم در ويژه برنامه «از هبوط تا ملکوت» دعوت به عمل آورده است.



گزيده اي از زندگينامه شيخ رجبعلي خياط

 شيخ رجبعلي نکوگويان (ره) که سال ها به دليل اشتغال به دوزندگي به خياط شهرت يافته بود، در سال 1262 هجري شمسي در تهران ديده به جهان گشود. پدرش مشهدي باقر پيشه ور بود و سايه پرمهرش دوازده سال همراه رجبعلي بود. با مرگ پدر، رجبعلي دوازده ساله که از برادر و خواهر تني بي بهره بود در غربتي سنگين و جانکاه گرفتار شد.

سال هاي کودکي و نوجواني را به فراگيري خواندن و نوشتن پرداخت و پس از آن براي گذراندن زندگي به کار خياطي روي آورد. نوجواني بيش نبود که به شوق شنيدن مواعظ و پندهاي انسان ساز اخلاقي، در حرم حضرت عبدالعظيم (ع) و مساجد شهر، پاي منبر خطيبان مي نشست و خميره درون خويش را با نوشيدن آيات قرآن و روايات معصومان (ع) شکل مي بخشيد. تنهايي، تفکر و خودسازي از او شخصيتي ساخت که توانست در پرتلاطم ترين سال هاي آغاز جواني، قهرمانانه ترين حرکت زندگي خود را که در تمام ساليان عمر پربرکتش نقش داشت آشکار سازد. او که از تأثير سخن واعظان و بيش از همه سخنان ميرزا محمد تقي بافقي و مرحوم آيت الله ميرزا مهدي اصفهاني (ره) نفس آدمي را کينه توزترين دشمن انسان مي دانست، پيوسته مي کوشيد که با لگام زدن بر نفس خويش، دشمن تواناي وجود خود را از سرکشي و طغيانگري باز دارد. چنين بود که وقتي گوشه اي از دنيا در چهره زيبارويي پرفريب و افسون و سرشار از نيرنگ به او روي آورد، چشم از آن فروبست و رخ برتافت. همين پايداري جوان خياط در برابر خودنمايي هاي افسون گرانه دنيا بود که روزنه هاي پردرخشش جهان معني را بر روي او گشود و از همين زمان بود که لطف و محبت جاودان الهي بر وجود او پرتو افکند.

شيخ مکتب نرفته، با همان صفاي باطن و صميميت دوست داشتني، خود به چنان باور و ايماني رسيد که تا دم مرگ لحظه اي از دعا ومناجات به درگاه الهي غافل نبود.

سرانجام، پس از هفتاد و نه سال بندگي و عبادت خداوند در اين دنياي گذرا، در شهريور 1340 هجري شمسي مرغ وجود شيخ از قفس پر مي کشد و شيخ به جوار حق مي پيوندد.

نظر شما