يکشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۰۱:۴۸
کد خبر: ۵۵۷۷۸
|
تاریخ انتشار: ۰۳ مهر ۱۳۹۱ - ۱۴:۲۴
گفت‌وگو با مردي كه پايش را در اسارت جا گذاشته ولي دلش را به عصايش تكيه داده و آورده است، كار چندان سختي نيست.

به گزارش شهر به نقل از پايگاه اطلاع‌رساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمي سيدعلي خامنه‌اي (مد‌ظله‌العال)، يكي از مهم‌ترين نگراني‌هاي سيد ناصر حسيني‌پور، نويسنده‌ كتاب «پايي كه جا ماند» ثبت خاطرات دوران اسارت آزادگان و خاطرات رزمندگان دفاع مقدس است. خاطراتي كه از نظر او ثبت نشدنش ظلم به آينده‌ي ايران است.

به عنوان نخستين پرسش لطفاً بفرماييد كه قضيه‌ي حضور شما در تيم مذاكره‌ي شوراي عالي امنيت ملي (در نشست بغداد) چه بود؟

من در بخش جنگ نرم و به‌ويژه در ميز ادبيات مقاومت در شوراي عالي امنيت ملي كار مي‌كنم تا از ظرفيت ادبيات پايداري در داخل و خارج از ايران استفاده كنيم. در جنبه‌ي داخلي، استفاده از ادبيات مقاومت يك ظرفيت است براي بازدارندگي و تربيت انسان‌هاي انقلابي. مي‌توان گفت كه ادبيات مقاومت هنوز با درصد بالايي از افراد جامعه ارتباط برقرار نكرده است و اين‌گونه ما ظرفيت عظيمي براي الگوسازي و الگودهي را از دست مي‌دهيم.


يكي از كارهاي ويژه‌ي شما در جنگ و حتي در روزهاي اسارت، ‌ديده‌باني بوده و اين ديده‌باني را هم به نحوي شايسته انجام مي‌داديد. گزارش‌هاي اين ديده‌باني‌ها هم در جنگ مورد توجه قرار مي‌گرفت كه فرماندهان و طراحان از آنها استفاده‌ مي‌بردند و هم در دوران اسارت كه حاصلش شده اين كتاب. شما آيا الان هم ديده‌باني مي‌كنيد؟

الان در حوزه‌ي جنگ نرم و ادبيات پايداري ديده‌بان هستم؛ از اين منظر كه بدانيم كجاها مي‌توانستيم ادبيات مقاومت را تزريق كنيم و نكرده‌ايم. فكرم الان شناسايي اين درد است. من به عنوان يك ديده‌بان، از بالا كه نگاه مي‌كنم، مي‌بينم خيلي از فيلم‌هاي سينمايي ما نتوانسته ادبيات و زندگي رزمندگان ما را به تصوير بكشد. قهرمانان جنگ ما دست‌يافتني بودند، اما در اين فيلم‌ها آنها را دست‌نيافتني‌ نشان مي‌دهند. من از بالا مي‌بينم كه يك رزمنده و يك گروهان و يك گردان تا بتواند يك خط عراق را بشكند، چقدر بايد تلفات بدهد. اغلب عراقي‌ها آدم‌هايي جنگجو بودند، اما ما با آنها مي‌جنگيديم و پيروز مي‌شديم.


مديريت بحران در زمان جنگ با دست خالي و سلاح ايمان در مبارزه با همه‌ي دشمنان اين ملت كارساز بود و اين ملت را به بالاترين قله‌هاي افتخار و كمال و استقلال رساند. امروز آن مديريت و آن شيوه در بحث غني‌سازي اورانيوم توانسته ايران را در جرگه‌ي كشورهاي استفاده‌كننده از اورانيوم قرار دهد. همين مديريت مي‌تواند مشكلات امروز جامعه را هم يكي پس از ديگري حل كند و با وجود تحريم ما مي‌توانيم روي پاي خودمان بايستيم.


شما در كتاب به نوجواني و جواني خودتان اشاراتي داريد و از پدر و برادرهايتان ذكر خيري مي‌كنيد. الان اوضاع زندگي چطور است؟

الحمدلله ما پنج برادر به‌اضافه‌ي پدرمان در جبهه بوده‌ايم. مي‌توانستيم برويم و رفتيم. هركدام مشوق ديگري بود و اين خيلي باارزش است. ما برادران سه نفرمان جانباز هستيم، دو نفر آزاده. من آزاده‌ي جنگ ايران و عراق هستم و برادرم آزاده‌ي سياسي. يك شهيد در سبد دفاع از نظام و ارزش‌هاي انقلاب اسلامي داريم و الحمدلله هركدام از برادرها در جايگاهي كه مشغول خدمت هستند، موفقند.

بخش عظيمي از رزمندگان و آزادگان ديدگاهي دارند كه آن نگاه سم ادبيات مقاومت و آفت ترويج ادبيات دفاع مقدس است. خيلي از اين بچه‌ها مي‌گويند براي خدا رفتيم جنگيديم و چيزي هم نمي‌نويسيم. آنها كه بعد از ما ايران را تحويل مي‌گيرند، به پشتوانه‌ي چه فرهنگ و منشي ايران را اداره كنند؟


تا حالا دلتان براي اسارت تنگ شده است؟

من خيلي دلم براي دوران اسارتم تنگ مي‌شود! زياد! به بچه‌ها هم مي‌گويم. بر خلاف دوستانم من آرزو دارم بروم و در همان زندان‌ها يك شب بخوابم. دوست دارم بروم آن زندان‌ها را ببينم و در آن جاهايي كه خاطراتي برايم اتفاق افتاده، چشم‌هايم را ببندم و به آن خاطرات فكر كنم. من دلم براي آن دژبان‌هاي بعثي تنگ شده است. اين هم فقط يك علت دارد؛ آن خاك‌ها و آن اردوگاه‌ها زيبايي‌هاي كمالات انساني را توليد مي‌كرد. آن جا محل پرورش زيبايي بود؛ محل پرورش معنويت و كمال‌خواهي و آرمان‌خواهي. خاكريزهاي جنوب، خاكريزهاي طلاييه و شلمچه به‌تنهايي يك وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامي است و حتي بيشتر از وزارت ارشاد هم كار مي‌كند، چرا كه وزارت ارشاد نتوانسته به اندازه‌ي يكي از خاكريزهاي طلاييه و شلمچه انسان انقلابي پرورش بدهد. حتي بيشتر خطباي ما هم به اندازه‌ي آن خاكريزها نتوانسته‌اند انسان انقلابي پرورش دهند. وقتي آدم در خاكريزهاي طلاييه و شلمچه و فكه مي‌نشيند، آنها خودشان سخنران‌اند. خودشان دل‌ها را تغيير مي‌دهند. حتي اردوگاه‌هاي عراق هم همين شكلي‌اند. آن‌جا محل توليد زيبايي‌ها و كرامت‌ها و ارزش‌هاي متعالي فرزندان روح‌الله رضوان‌الله‌عليه بود. من دلم براي آن زيبايي‌ها تنگ شده است.


عراق امروز با عراق ديروز چه تفاوتي در چشم شما دارد؟ در سفري كه داشتيد، آيا توانستيد به اين مناطق خاطره‌ساز گذشته سر بزنيد؟

من بيشتر خاطراتم از اردوگاه‌هايي است كه خارج از بغداد بود. آن‌جاها را نتوانستم بروم. اگر مجالي پيش مي‌آمد، مي‌رفتم. بيمارستان الرشيد بغداد را رفتم كه با بولدوزر صاف كرده بودند! ديدن آن آدم‌ها شايد شدني نباشد. بعد از بيش از بيست سال من اسم‌هاي بسياري به سفير ايران در عراق دادم. در عراق امروز كسي مثل نوري مالكي جاي صدام نشسته كه زيباترين تعابير را از امام خميني رضوان‌الله‌عليه دارد. برايم خيلي زيباست كه وقتي نوري مالكي يا جلال طالباني در مورد امام خميني رضوان‌الله‌عليه يا مقام معظم رهبري صحبت مي‌كنند، انگار يكي از چهره‌هاي سياسي ايران صحبت مي‌كند. در سالگرد امام زيباترين تعابير و بهترين تحليل‌ها را از نوري مالكي در صداوسيماي جمهوري اسلامي شنيدم و اين آدم جاي صدام نشسته است. پس وقتي براي ديدن اين آدم به كاخ صدام رفتم، هر لحظه احساس مي‌كردم كه الان صدام از يكي از درها وارد مي‌شود و مي‌گويد: آهاي ناصر استخباراتي! اين را بگيريد ببريد در زندان‌هاي تكريت! اين نبايد اين‌جا باشد!

به عنوان يك نويسنده كي و چطور مي‌نوشتيد؟

از عراق كه آزاد شدم، سخنراني‌هايم شروع شد. من از ?? سالگي خيلي از مدارس راهنمايي و دبيرستان شهرم را مي‌رفتم. جوري شد كه به استان‌هاي ديگر و شهرهاي ديگر هم كشيده شد. ديدم كه اينها را مي‌شود نوشت. البته برادرم خيلي تشويقم كرد كه شما چرا اينها را پياده نمي‌كنيد؟ جرقه‌ي نوشتن كتاب را برادرم زد. من شروع كردم به نوشتن، هر روز را نوشتم. خوب در فاصله‌ي سه تا چهار سال خوب نوشته شد. من خيلي از آدم‌ها را بايد پيدا مي‌كردم. وضعيت امروز آدم‌ها را بايد در پانوشت‌ها مي‌نوشتم. خيلي از خاطرات و اطلاعات كتاب من جوري بود كه بايد آدم‌ها را پيدا مي‌كردم و بعضي ابهامات را مي‌پرسيدم. اين باعث شد كه كار همين‌جور بماند و من بادقت بنويسم تا شما كه اين كتاب را مي‌خوانيد اطمينان كنيد كه اين آدم‌ها در دسترس هستند و مي‌شود آنها را ديد و مصاحبه كرد. كسي كه پول چند كيلو ميوه و خوراك خانواده‌اش را مي‌دهد تا اين كتاب را بخرد، نبايد پشيمان شود كه چرا هفده‌هزار تومان داده براي خريد اين كتاب. طبيعي بود كه من بسيار وسواس داشته باشم براي دقت در جزئيات.


پرسيدن ابهامات و آوردن پانوشت‌ها كار مفصلي بود. وقتي آقاي مرتضي سرهنگي اين اثر را ديد به ياسوج سفر كرد و يك سال و نيم كتاب را مي‌خواند و به من مي‌گفت اين را بيشتر توضيح بده! اين را از متن اصلي در بياور! و در پانوشت توضيح بده! من را به عنوان يك استاد راهبري كرد. چون من تجربه‌ي كار در اين قد و قواره را نداشتم.

 

شما اين كتاب را در ?? فصل تنظيم كرده‌ايد. فكر مي‌كنيد چند فصل آن هنوز نانوشته مانده است؟

اصلاً فصول دفاع مقدس اين كتاب هنوز نوشته نشده است. اين كتاب يك روز من از جنگ را نوشته و خاطرات اسارت بنده است. اين كتاب كتاب جنگ نيست. كتاب خاطرات اين سوي خاكريز نيست. يك كتاب ??? صفحه‌اي از خاطرات اين سوي خاكريز من مانده است. آنها هم يادداشت‌هاي روزانه‌ي من بود كه در سنگر اطلاعات، اسير عراقي‌ها شد. من قبلاً يادداشت روزانه مي‌‌نوشتم.


اين صراحت و شفافيت كه در روايت كتاب هست، از كجا آمده است؟

ما لرها در گفتار و نوشتار‌مان صداقت داريم. معمولاً لرها اين‌جوري‌اند كه اهل حيله و اغراق نيستند. دوستي مي‌گفت چرا اين‌جا نوشتي كه همه براي امام حسين عليه‌السلام گريه كردند؟ اما من براي دل خودم گريه كردم! خوب مي‌نوشتي براي امام حسين گريه كردم. من به او گفتم من كم‌آورده بودم و دنبال فرصتي بودم كه از امام حسين عليه‌السلام استفاده كنم و يك دل سير براي خودم گريه كنم. من آن روز و آن شب براي سيدالشهدا عليه‌السلام گريه نكردم، براي دل خودم گريه كردم.


براي اين كتاب چه آرزويي داريد؟

آرزوي خاصي ندارم. همين كه اين كتاب من را ?? ساله كرده، برايم كافي است. من براي هميشه در تاريخ ?? ساله مانده‌ام. من اگر پير بشوم و بميرم، باز هم ?? ساله‌ام و اين پاداشي است كه ادبيات جنگ و اسارت به من داده است. ممنونم و خدا را شكر مي‌كنم. به بچه‌ام گفتم يك روز ?? ساله و ?? ساله مي‌شوي و مي‌ميري، اما من كه پدر تو هستم، ?? ساله مي‌مانم.

دشمنان ما در قرن بيستم قوي‌تر و بيشتر از سال ?? هجري قمري بودند، دست ما هم همان ميزان خالي بود، ولي اين بچه‌ها تحت رهبري امام خميني و با تأسي به فرهنگ عاشورا توانستند همه‌ي معادلات پيچيده و نقشه‌هاي شوم دشمنان را به هم بريزند تا ما يك وجب از خاك ايران را به دشمن ندهيم.


به نظر شما چرا آزادگان ما تاكنون نگارش كتابي در اين حجم و كيفيت را تجربه نكرده‌اند؟

بنده جزء آن آدم‌هايي هستم كه بچه‌هاي آزاده را به نوشتن ترغيب مي‌كنم. من به بعضي آزاده‌ها كه قلمي دارند و تحصيلات عاليه‌اي دارند، به دوست عزيزي كه دكتري مديريت استراتژيك داشت، پيشنهاد نوشتن كتابي را دادم و گفتم من حاضرم براي كتاب شما وقت بگذارم و تجربيات خودم را منتقل كنم. به اين دليل كه خاطرات اين دوستان من فقط مربوط به خودشان نيست؛ مربوط به تاريخ يك ملت است. ادبيات بازداشتگاهي مربوط به نسل‌هاي آينده است.


اگر جنگ را به چند سكانس تقسيم كنيم، در بحث شهدا دين‌هايي ادا شده. در مورد جانبازان نويسندگان بسياري دست به قلم برده‌اند. رزمندگان ما كتاب‌هاي بسياري نوشته‌اند. فرماندهان همين‌طور. اما موضوع آزادگان به عنوان سكانس بعد و گونه‌اي ناياب از خاطرات جنگ است كه در دنيا هم پرطرفدار است. مثل يادداشت روزانه كه ناياب است، ادبيات بازداشتگاهي در دنيا بسيار طرفدار دارد. در جنگ جهاني اول يا دوم يا جنگ كره‌ي شمالي و كره جنوبي يا ديگر جنگ‌ها، خاطرات اسيران جنگي براي دنيا يك گونه‌ي شناخته شده است.


چه توصيه‌اي داريد براي آزادگاني كه مي‌خواهند سرگذشتشان را مكتوب كنند؟

در موضوع ثبت خاطرات خيلي زود دير مي‌شود. ما نهايتاً ?? سال وقت داشتيم براي نوشتن و ثبت كردن، اما نظام فرهنگي ما بايد بيشتر مايه مي‌گذاشت كه نگذاشت. يك رزمنده‌ي ?? ساله يا فرمانده گردان ?? ساله بعد از پايان جنگ در سال ?? سينه‌اش مملو از خاطرات بود. امروز مجيد كريمي كه فرمانده يكي از گردان‌هاي خط‌شكن فاو بود، رفته زير خاك و تمام خاطراتش را هم با خود برده. نه‌تنها مجيدكريمي، كه مجيدهاي كريمي در سراسر اين كشور رفته‌اند يا در حال رفتن‌اند با ده‌ها و صدها كتاب «بابانظر»، «دا»، «كوچه‌نقاش‌ها» و «پنهان زير باران». نظام بايد قدر اين ادبيات را مي‌دانست و به جاي يك پل يا چند متر آسفالت جاده، بايد مي‌گفت اين هزينه‌ را بگذاريد تا ادبيات جنگ ساري و جاري شود روي كاغذ. آدم‌هاي جنگ ما يا به مرگ طبيعي يا با اثرات ناشي از جنگ مي‌ميرند و حرف‌هايشان ناگفته مي‌ماند. فرمانده‌ گرداني كه سايت موشكي فاو را فتح كرد، وقتي سال ?? با هم حرف مي‌زديم، مي‌گفت فلاني كي بود؟ من يادم رفت! خودش مي‌گفت ??-?? سال پيش خاطراتم را مي‌توانستم بنويسم، ولي نيامدند سراغم. ظلمي كه به ادبيات مقاومت شد، جبران‌ناپذير است. آنهايي كه در نهادهاي فرهنگي و نهادهاي مرتبط با ادبيات جنگ قرار گرفتند و اين ديدگاه و اين بلندنظري را نداشتند، نتوانستند آن دور دورها را ببينند و اين ديدگاه را نداشتند و براي اين موضوع هزينه نكردند.

شايد اگر شما هم مي‌خواستيد منتظر بمانيد تا كسي خاطرات شما را ضبط كند، اين كتاب الان روي ميز نبود!

بله. و صحبت شما را اين‌گونه تكميل مي‌كنم كه بخش عظيمي از رزمندگان و آزادگان ديدگاهي دارند كه آن نگاه سم ادبيات مقاومت و آفت ترويج ادبيات دفاع مقدس است. خيلي از اين بچه‌ها مي‌گويند براي خدا رفتيم جنگيديم و چيزي هم نمي‌نويسيم. شما اين را از خيلي‌ها مي‌شنويد. من عرضم به اين بچه‌ها اين است كه شما براي خدا رفتيد جنگيديد و آن شرايط و زمانه را بيمه كرديد. ما ها كه مُرديم، آنها كه بعد از ما ايران را تحويل مي‌گيرند، به پشتوانه‌ي چه فرهنگ و منشي ايران را اداره كنند؟ آيا امروز جوان مسجدي و هيئتي كه اين كتاب را مي‌خواند و براي من اس‌ام‌اس مي‌دهد يا پيام مي‌گذارد كه سيد با شما در زندان‌ها كابل خوردم، با شما گريه كردم، با شما خنديدم. خوب اين بچه پيام ما را گرفته و مسئوليتش بيشتر و شخصيتش شكل‌گرفته‌تر شده است. آن سم و آفتي كه گفتم، موجب ثبت‌نشدن بخش عظيمي از خاطرات جنگ شده است و من به دوستان عزيزم كه چنين نگاهي دارند، بايد بگويم مبادا شما به آينده‌ي ايران ظلم ‌كنيد. به آينده‌ي اين كشور كه مي‌توانيد و مي‌توانيم فرهنگ و روش و منش‌مان را منتقل كنيم.


چه نكته‌اي پس از انتشار اين اثر باقي مانده كه در بازنگري‌ها متوجه شديد در كتاب نيست؟

من يادداشت‌هايم را در قالب كاغذهاي كوچكي مي‌فرستادم براي دوستان كه در صفحه‌ي فلان و خط فلان اين را اضافه كنيد، اما برخي از آنها از قلم افتاده‌اند. يا برخي خاطراتم ماندند لاي دو سه كتابي كه گذاشته بودم. مي‌خواستم آنها را بعداً در كتاب وارد كنم كه بعد ديدم نشده است. برخي نكات چندخطي كه هر كدامش محوري مهم محسوب مي‌شده؛ مثلاً ماجراي آن خلباني كه پسرعمويش برايم مي‌گفت خانم و دخترش در تصادف كشته شدند و معتقد بود اين نتيجه‌ي بمباران مدارس دزفول است. بعد در همان بيمارستان يك خلبان ايراني بود كه آمده بود يك پل را در الاماره بزند، اما وقتي ديده بود زنان و كودكاني‌ روي اين پل هستند، دور گرفته بود آن سوتر كه آنها رد شوند و بعد پل را زده بود. پدافند هوايي عراق هم او را زده بود و همين كه افتاده بود، عراقي‌ها رفتند و تكه‌پاره‌اش كردند! آن خلبان عراقي به من مي‌گفت: خلبان ما را ببين و خلبان شما را ببين! آدم‌هايي او را مي‌زدند كه مي‌توانست پل شهرشان را بزند و زن و بچه‌شان را بكشد. دنيايي از حرف و حديث هميشه در اين نوع آثار جامي‌افتد. البته بسياري از اينها در چاپ جديد اصلاح شده و ان‌شاءالله به انتشار خواهد رسيد.


شما چه كتاب‌هايي در حوزه‌ي دفاع مقدس را پيشنهاد مي‌دهيد؟

من يكي از طرفداران پر و پا قرص چند كتابم. قبل از خواندن «پايي كه جاماند»، به آنهايي كه دنبال عشق واقعي در ميان كوچه و خيابان و اينترنت و فضاي مجازي مي‌گردند و آنها كه دنبال عشقي هستند كه بتواند آدم را آرام كند، كتاب «نامه‌هاي فهميه» را پيشنهاد مي‌كنم. خانمي كه بسيار اهل قلم است و شوهرش هم قلم بسيار زيبايي دارد. شوهرش دانشجوي مهندسي كامپيوتر دانشگاه صنعتي شريف آن زمان بوده است. بعد اينها در نامه‌هايي كه ‌نوشته‌اند، چه قدر عارف‌اند، چه ادبيات قشنگي دارند. در موضوعات ديگر كتابي كه بسيار مغفول مانده و بسيار زيبا و اثرگذار است، از همين انتشارات سوره‌ي مهر است؛ كتاب «پنهان زير باران». من مردم و جوان‌ها را به خواندن كتاب‌هاي «دا»، «بابانظر»، «كوچه نقاش‌ها» و «پنهان زير باران»، «احمد احمد»، «عزت ‌شاهي» و «دختر شينا» دعوت مي‌كنم.

يكي از محورهايي كه در حاشيه‌ي تقريظ رهبر انقلاب بر اين كتاب منتشر شده، توصيه به ترجمه‌ي كتاب به زبان‌هاي عربي و انگليسي است. براي انجام اين دستور چه اقدامي صورت گرفته است؟

وقتي اين دستور صادر شد و به سمع و نظر مسئولان حوزه‌ي هنري رسيد، ? يا ? جلسه برگزار كردند. من اطلاع دارم كه ظرف همين چند روز، ترجمه‌ي عربي و انگليسي را در دستور كار قرار داده‌اند و فكر مي‌كنم كمتر از هشت ماه تا يك سال آينده اين اتفاق بيفتد.


مي‌توانيد كتاب را در يك پاراگراف خلاصه كنيد؟

«پايي كه جا ماند» در خاك كشور عراق و در شهر بغداد جا ماند تا يك وجب از خاك اين كشور در دست دشمن جا نماند تا رزمنده‌ي ديده‌بان ??ساله‌ي ديروز بگويد: مرگ بر پادشاهان بزدل و ترسوي ديروز اين مملكت و ننگ بر آدم‌هايي كه كوتاهي كردند و از دل تاريخ، حماسه‌ي عاشورا و منش عاشورا و تفكر امام حسين عليه‌السلام را بيرون نكشيدند كه در مقابل‌ هر دشمني با چنگ و دندان و با دست خالي بجنگند تا عهدنامه‌هايي مثل گلستان و تركمانچاي به اين مملكت تحميل نشود. دشمنان قلدر ما در قرن بيستم قوي‌تر و بيشتر از سال ?? هجري قمري بودند، دست ما هم همان ميزان خالي بود، ولي اين بچه‌ها تحت رهبري آيت‌الله امام خميني رضوان‌الله‌عليه و با تأسي به فرهنگ عاشورا توانستند همه‌ي معادلات پيچيده و نقشه‌هاي شوم دشمنان را به هم بريزند تا ما يك وجب از خاك ايران را به دشمن ندهيم.


نظر شما