شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۶:۰۶
کد خبر: ۵۶۳۰۳
|
تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۳۹۱ - ۰۰:۱۴
الزام شهرداري تهران به رعايت اصول معماري ايراني اسلامي/4
يک استاد دانشگاه گفت: با مديريت يکپارچه شهري مي توان علاوه بر حفظ بافت تاريخي در ساخت و سازهاي جديد، هماهنگي را جهت حفظ و ايجاد معماري ايراني - اسلامي فراهم کرد.

علي يزداني در گفت و گو با شهر اظهار داشت: زماني که از معماري ايراني اسلامي سخن مي گوييم، بدين معني است که پيش از ورود اسلام به ايران داراي سبک بوده ايم. پس از ورود اسلام، مولفه هاي اسلامي اثر گذار بود و باعث شد که آن مولفه ها رنگ و بوي اسلامي بيابد؛ به گونه اي که امروز اگر بخواهيم در مورد معماري سنتيمان صحبت کنيم، واژه معماري ايراني- اسلامي را نمي توانيم از يکديگر تفکيک کنيم. يعني معماري ايراني کاملا با معماري اسلامي ممزوج شده است.


اين شهرساز افزود: معماري ريشه در فرهنگ يک ملت دارد و از آنجايي که اصول اسلام اصول انساني است و فرهنگ ايراني مبتني بر احترام به انسان ها است، بسياري از مولفه هاي اين دو مشترک است. مي توان نتيجه گرفت معماري اسلامي در مقابل معماري ايراني قرار نداشته و هر دو به يکديگر کمک کرده اند و يکديگر را ترقي داده اند. کاشي کاري داريم که از قديمي ترين ايام به اشکال مختلف وجود داشته و با ورود اسلام به ايران، رنگ و بوي اسلامي پيدا مي کند.


يزداني در مورد معماري امروز شهرهاي ايران و به خصوص تهران عنوان کرد: اگر چشم شخصي را ببندند و به يکي از شهرهاي ايران ببرند، تشخيص نمي دهد کجا است. متاسفانه در دوره اي نسبتا طولاني معماري ايراني – اسلامي را فراموش کرديم و شکل شهرها به يک صورت در آمده است؛ شکل و صورتي که چندان خوشايندي نيست.


وي گفت: همانگونه که در مقابل فرهنگ بيگانه خودمان را باختيم، معماريمان را نيز باختيم. فرم خانه و ساختمان ها و حتي معابر به گونه اي شد که نتوانست فرم ايراني– اسلامي را به شهر و شهروندان القا کند. اين درست است که هر شهري يک نماد شاخص دارد مثل حافظيه در شيراز اما اين نمادها عموميت ندارد. کليت تهران القا کننده سبک معماري ايراني - اسلامي نيست و به هيچ عنوان منظر آن ايراني - اسلامي نيست.


وي تصريح کرد: هر آنچه از شهر به چشم بيايد، منظر شهري است؛ يعني تنها ساختمان ها جزئي از منظر نيست. يکي از اقدامات خوب شهرداري اين بود که تابلوهاي تبليغاتي را که در اختيار سازمان زيباسازي بود، علاوه بر استفاده تبليغاتي، براي به تصوير کشيدن نمادهاي اصيل و خوشايند نيز به کار گرفت. زماني که به چنين تابلويي نگاه مي کنيم، مي بينيم که اين تابلوها هويت مند است.


دکتراي شهرسازي و عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي خاطر نشان ساخت: با اين نظر که در زندگي روزمره نمي توانيم معماري سنتي يا ايراني– اسلامي را به دليل شماي زندگي امروز اجرا کنيم، از دو منظر مخالف هستم. اول اين که نمي توانيم خانه اي داشته باشيم که هشتي، نارنجستان و اندروني و .... داشته باشد؛ اما در همين فضاي اندک هم مي توان طراحي را به گونه اي سمت و سو داد که متمايل به سنت ما باشد. اگر الزامات زندگي امروز را از اجراي بخشي از اين معماري باز مي دارد، به اين معني نيست که قسمت هايي را که قابليت اجرا دارد را اجرايي نکنيم.


وي افزود: نيازها و محدوديت هاي امروز به گونه اي است که دوران پست مدرنيسم و حتي پست پست مدرنيسم نام گرفته و در اين دوران ما به اصول و مباني فکري اوليه بشر باز مي گرديم. اين بازگشت به معني بازگشت به عناصري است که با ساختار ذهني انسان در ارتباط است. اين اصول هر چند نسبت به دوران اوليه تفاوت هايي داشته؛ اما خمير مايه اوليه تغيير نکرده است. مثلا در درون ساختمان ما اندروني و بيروني داشته ايم و اکنون در مساحت هاي کوچک هم مي توان اين تفکيک را داشت.


اين کارشناس گفت: نکته دوم اينکه آنچه در شهرهاي اسلامي شاخص است، مناره مساجد است. در دوراني که ارتفاع ساختمان ها کم بود، مناره شاخص شد. مي پذيريم که امروزه به ساختمان هاي بلند مرتبه نياز داريم؛ اما در مکان هايي که مساجد مطرح شهر مثل مساجد جامع هستند، خط آسمان را به گونه اي تنظيم کنيم و ساختمان هاي اطراف را به گونه اي چينش کنيم که اين مساجد ديده شوند تا نشان دهيم اين بنا شاخص و قابل احترام است. در مورد بيرون ساختمان ها نيز اين نکته قابل توجه است که چرا اجازه مي دهيم نماسازي به شکل سنگ و شيشه و آلومينيوم باشد؟ از مصالحي که در معماري خودمان کاربرد دارد استفاده کنيم تا زماني که يک شخص خارج از ايران به اين معماري نگاه مي کند، متوجه شود اين ساختمان با مصالحي که در اين کشور و فرهنگ توليد شده، ساخته شده است.


وي در رابطه با هماهنگي سازمان ها و نهادهاي مختلف که درگير بحث منظر و معماري شهري هستند، گفت: مدير يک شهر شهرداري است. به مديريت يکپارچه به عنوان يک تجربه موفق نگاه مي کنيم؛ اما هيچ وقت به اين سمت نرفته ايم که مديريت يکپارچه شهري را عملياتي کنيم. اگر متولي هماهنگ کننده باشد و همه دستگاه هاي درگير با يک نهاد مسئول هماهنگي ها را انجام دهند، بسياري از اين آشفتگي ها از بين خواهد رفت. بهترين نهاد براي ايجاد اين هماهنگي شهرداري ها هستند.


يزداني در مورد بافت هاي قديمي و سنتي تهران و نگهداري از آنها بيان کرد: در اين مورد با 2 موضوع روبرو هستيم؛ يکي بافت هاي سنتي و ديگري ساختمان هاي سنتي. در بافت هاي سنتي بايد آنقدر به مردم تسهيلات دهيم تا راغب باشند از اين بافت هاي با ارزش تاريخي استفاده کنند. در شهرداري يزد گفته شده افرادي که مي خواهند هتل سنتي بسازند، با حفظ ساختار و اصولي مي توانند منازل قديمي خود را به هتل هاي سنتي تبديل کنند. براي اشخاص انگيزه مادي و تجاري شکل گرفت تا بافت هاي تاريخي با ارزش را زنده نگاه دارند.


اين استاد دانشگاه ادامه داد: در مورد ساختمان هاي با ارزش تاريخي در بسياري موارد ميراث فرهنگي متولي است. همه مي دانند بودجه ميراث فرهنگي چندان زياد نيست و يک بخش جزيره اي است. بنابراين مجموعه مديريت شهري ممکن است اين بخش جزيره اي را نبيند. اگر اين مورد هم تحت يک مديريت واحد اداره مي شد، طبيعتا براي اين ساختمان هاي با ارزش و تاريخي گام مثبتي بود. يکي از اثرات اين مديريت پراکنده اين است که مثلا طرح تفصيلي تهيه مي شود. پس از تهيه اين طرح، ميراث اعلام مي کند که يک بخش بخصوص را به عنوان يک بافت تاريخي در نظر گرفته و بايد حفاظت شود. اين به اين معني است که در مواردي در طرح تفصيلي گسست ايجاد مي شود؛ در حالي که اگر همه اين موارد تحت يک مديريت واحد بود اين اتفاق نمي افتاد. زماني اسناد تاريخي قابل انتقال به موزه است؛ اما معماري قابليت انتقال را ندارد. بنابراين مجبوريم به هر قسمي که ممکن است از آنها نگهداري شود و زنده نگاه داشته شود.

نظر شما