به گزارش شهر ويه نقل از خبرآنلاين، متن زير بخشي از نظرات استاد شهيد مرتضي مطهري با عنوان «مشکل اساسي در سازمان روحانيت» است که مي خوانيد:
... در اينکه معاش روحانيون بهتر است که از چه راه تأمين شود، چند نظر هست:
عدهاى معتقدند که روحانيت همان طور که در زمان معصومين عليهم اسلام مرسوم بوده، بايد مانند ساير طبقات، کار و درآمدى براى خود داشته باشند و قسمتى از وقت خود را صرف تهيه امر معاش و قسمتى را صرف شؤون روحانى، اعم از تحصيل و تحقيق و تأليف و تدريس و تبليغ و افتاء و ارشاد کنند. و اگر کسى مىخواهد اين شؤون را بر عهده گيرد اما سربار اجتماع گردد، بهتر که از اول، وارد نشود.
حقيقت اين است که اگر افرادى زندگى خود را از راه ديگر تأمين کنند و با اين حال متصدى شؤون روحانى بشوند بسيار خوب است؛ اما نمىتوان گفت: همه افراد بايد چنين باشند، زيرا با توسعه روز افزون علوم، ديگر چنين چيزى مقدور نيست.
در صدر اسلام، احتياج اين قدر نبوده، اما امروزه وسعت شبههها و هجوم معاندين، اقتضا مىکند که عدهاى تمام وقت خود را براى دفاع از اسلام و جوابگويى به احتياجات مردم صرف کنند. البته برخى شؤون روحانى که فعلا مرسوم است از قبيل امام جماعت، نه يک شأن مخصوص روحانى است و نه کسى حق دارد به بهانه آن، سربار اجتماع باشد.
فرض ديگر اين که روحانيت، بودجه مخصوص خود را از اوقاف و صدقات جاريه تأمين کند؛ همان طور که در تمام دستگاههاى روحانى جهان - غير از شيعه - چنين روشى معمول است. متاسفانه به عللى، بسيارى از اين موقوفات به صورت ملک شخصى در آمده، برخى ديگر در اختيار روحانىنمايانى است که به نفع دستگاههايى عليه مصالح عالى اسلام و مسلمين فعاليت مىکنند و برخى هم در اختيار اوقاف است و به شکل ديگر تضييع مىگردد. فقط موارد کمى باقى مىماند که به مصرف حقيقى و شرعى مىرسد.
اگر وضع اوقاف سر و سامان يابد، نه تنها بودجه عادى روحانيت را تأمين خواهد کرد که کمک بزرگى به دين و فرهنگ و اخلاق عمومى خواهد بود، اما با اين شکل فعلى جز فاسدپرورى و ايجاد بدبينى نسبت به روحانيت، سود چندانى ندارد.
فرض ديگر، استفاده از سهم امام عليه السلام است. طبق نظر شيعه، از آيه خمس استفاده مىشود که در اسلام، قانونى مالى وضع شده که براى اداره سازمان رهبرى دينى استفاده مىشود. خمس به غنائم جنگى، معادن، عوائد خالص سالانه و... تعلق مىگيرد که هر کس بايد بعد از وضع هزينههاى شخصى، يک پنجم اينها را در اختيار دستگاه رهبرى دينى قرار دهد و نيمى از خمس، سهم امام ناميده مىشود؛ که مصرفش در حفظ و ابقاء دين است و در حال حاضر، يگانه بودجهاى است که سازمان روحانيت ما را مىچرخاند و تأثير زيادى در همه شؤون دينى ما دارد. روحانيون براى وصول اين بودجه که نوعى ماليات است، هيچ الزامى به وجود نمىآورند و اين، خود مردم مؤمنند که با کمال رضايت، خمس اموالشان را به روحانيان مورد اعتماد خويش مىپردازند.
امتياز روحى سهم امام بر بودجه اوقاف، ضميمه شدن عواطف و تواضع و اظهار ارادت پرداخت کنندگان است و اختصاص سهم امام از طرف عامه مردم به کسى، تابع تشخيص و حسن ظن آنهاست که چه بسا در تشخيص، ممکن است اشتباه کنند.
البته تا صد سال پيش که وسايل جديد ارتباطى پديد نيامده بود، معمولا وجوه شرعى هر شهر به علماى همان شهر داده مىشد و غالبا در همانجا مصرف مىشد ولى با پيدايش وسائل جديد ارتباطى، وجوهات، کم کم به همان کسى داده مىشود که مرجع تقليد است و مراجع، علاوه بر اينکه مرکز توجه عواطف بودند و امرشان مطاع بود، در نتيجه رسيدن سهم امام، امکانات جديدى براى اداره و توسعه حوزههاى علميه يافتند و کم کم زعامتهاى بزرگ هم پديد آمد؛ تا در قرن اخير براى اولين بار، مرحوم آية الله ميرزا محمدحسن شيرازى (صاحب فتواى تحريم تنباکو) زعامت کلى پيدا کرد و اولين مظهر اين قدرت و رياست شد.
تاکنون کيفيت مصرف آن، کاملا به نظر شخصى که وجوه به دست او مىرسد بستگى دارد و لذا خوب به مصرف رسيدنش، بستگى دارد به ميزان زهد و تقواى وى، حُسن تشخيص او، و امکانات و قدرت حُسن اجراى او. (ده گفتار، صص 289-295)
سهم امام بدين شيوه محاسن و معايبى دارد. حسنش اين است که پشتوانهاش فقط ايمان و عقيده مردم است و چون مجتهدين شيعه بودجه خود را از دولت دريافت نمىکنند، استقلالشان در برابر دولتها محفوظ بوده، همواره قدرتى در برابر قدرت دولتها بودهاند و توانستهاند با انحرافات دولتها مبارزه کنند.
اما عيبش هم در همين است که چون بايد و حسن ظن عوام را حفظ کنند، ناگزيرند سليقه و عقيده عوام را رعايت کنند و دچار عوامزدگى مىشوند.
اگر روحانيت ايران را با مصر مقايسه کنيم، مىبينيم که در همين جهت، هر يک امتيازى بر ديگرى دارد؛ رئيس جامع ازهر به خاطر نداشتن بودجه مستقل - و نيز طرز تفکرى که درباره اولى الامر دارند - از طرف رئيس جمهور انتخاب مىشود و لذا نمىتواند در مقابل دولت بايستد؛ در حالى که رئيس حوزه علميه مىتواند در قضيهاى همچون مسأله تنباکو دولت را به زانو درآورد. اما از سوى ديگر روحانى مصرى چون معاش خود را به دست مردم نمىبيند، مجبور نيست به خاطر عوام، حقايق را کتمان کند. شيخ شلتوتى مىتواند طلسم هزار سالهاى را بشکند، اما روحانيت ما در اثر آفت عوامزدگى نمي تواند پيشرو و هادى قافله باشد و مجبور است در عقب قافله شرکت کند.
ويژگى عوام اين است که به چيزى خو مىگيرد؛ بدون اين که حق و باطل را تميز دهد؛ هميشه طرفدار حفظ وضع موجود است و با هر نوى به بهانه بدعت، مخالفت مىکند. اگر اين آفت در روحانيت ما نبود، کاملا روشن مىشد که اسلام، در هر زمانى واقعا تازه است و حتى عميقترين سيستم هاى اجتماعى قرن، قادر به رقابت با آن نيست.
حکومت عوام، منشأ رواج فراوان ريا و تظاهر و کتمان حقايق و شيوع عناوين شده، روحانيان آزادمرد ما را دلخون کرده و مىکند؛ و روحانيت عوامزده ما چارهاى ندارد از اين که همواره سکون و مردگى را بر تحريک و پويايى ترجيح دهد که در تاريخ معاصر خود نيز شاهد موارد متعددى بودهايم که حتى مراجع ما نيز از ترس عوام، از اقدامات اصلاحى خود منصرف شدهاند.