يکشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۰۱:۲۲
کد خبر: ۵۷۴۴۴
|
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۱ - ۱۶:۰۱
پياده راه در واقع مسيري است که در آن الويت تام با پياده است. ماشين هاي اضطراري مانند آتش نشاني، آمبولانس، حمل کالا و ... فقط براي تخليه بار و در زمان هاي خاص مي توانند وارد اين فضا شوند. در واقع پياده راه مکان تعامل، تفرج و خريد خانواده هاست .

ج.پاکزاد / ما نبايد فراموش کنيم که پياده در وهله اول يک انسان است. يعني نيازمند ايمني، امنيت و ... در اين فضاست. ثانيا يک ايرانيست که بايد نيازهاي فرهنگي و... او را در نظر گرفت. ثالثا يک شهرنشين است ـ حالا اگر نخواهيم بگويم شهروند. بنابراين، شهر و فضاهاي مختلف آن با همه نقاط ضعف و محدوديت هايي که دارد، بايد در مقابل نيازهاي يک فرد و جمع شهرنشين پاسخگو باشد.

 

به عنوان مثال، با وجود آنکه شهر به ويژه کلانشهر امکانات فراواني را براي شهرنشين فراهم ميکند ولي از سوي ديگر تمدن و تکنولوژي با تمام حسني که دارد، انزاواي افراد شهرنشين را بهمراه آورده است. وقتي يک فرد شهرنشين را نگاه مي کنيد، از نظر اجتماعي خيلي منزوي تر از يک روستايي است. جمعيت محدود روستا همه يکديگر را مي شناسند و رابطه رو در رو با هم دارند. نقش هاي اجتماعي اي که يک روستايي مجبور به بازي کردنش است بسيار محدودتر از يک شهرنشين است. شهرنشين بخاطر تعدد نقش هايي که ،هريک را بطور جداگانه، ايفا مي نمايد بسيار تک ساحتي تر از يک روستايي با ديگران برخورد ميکند. در روستا يک فرد همزمان همسايه، دوست، فاميل، هم کيش و همکار ديگران است. در صورتي که در شهر اينچنين نيست و شهرنشين مجبور است هرکدام از اين نقش ها را بطور جداگانه بازي نمايد. چند شغله بودن، طولاني بودن مسافت ها و ترافيک نيز مزيد بر علت شده و تعامل اجتماعي و برخورد رودرروي افراد شهرنشين را به حداقل رسانده است. ارتباط اين افراد با هم، روز به روز از حالت مستقيم به حالت غيرمستقيم تغيير مي يابد. امروزه با پيشرفت تکنولوژي و ارتباطات مجازي مانند ايميل، اس ام اس و ... رابطه رودرروي افراد بويژه در نسل جوان شهرنشين کمتر نيز شده است. اين انزوا، آنهم با سرعتي که در کشور ما در حال وقوع مي باشد، باعث بسياري از تک روي ها و خودمحوري ها شده است. صفاتي که براي يک جامعه مدني مضر و خطرناک مي باشد.

 

اما انسان يک موجود اجتماعي است و به اين تعامل رودررو نياز دارد و يک شهر بالاخره بايد فضايي براي تعامل اجتماعي افراد داشته باشد تا بتواند جبران کننده کمبودهايي که به خاطر پيچيدگي مسائل جديد ايجاد شده است، باشد. در اين ميان، پياده راه يکي از فضاهايي است که مي تواند به ارتباط مستقيم افراد کمک نمايد. اما فراموش نکنيم که اين فضا يک عنصر از يک سيستم فکري کلي است و آن سيستم مدنيت و فرهنگ شهروندي است که در جامعه ما خيلي جا نيفتاده است.

 

در جامعه ما، مديران و متخصصين به اين نياز و ضرورت آن توجه چنداني نداشته و با تفکر مستبدانه اي که بينشان حاکم است و خود را پزشک جامعه مي پندارند، با نسخه پيچي هاي انتزاعي، فني و مهندس مآبانه، هدف را که ايجاد يک جامعه مدني است به فراموشي سپرده اند.

 

وقتي هم بحث هايي مانند مشارکت و... را مطرح مي کنند، بيشتر آنها را به عنوان هدف عنوان مي کنند. درحالي که ارتباط مستقيم، تعامل و مشارکت هدف نيستند، بلکه تنها وسيله هايي هستند براي هدف ايجاد يک جامعه مدني و تعالي انسان. البته برخي افراد در عمل و برخي نيز در تئوري به آن رسيده اند.

 

ديگر نمي شود اينطور پيش رفت. ديگر جامعه ما نبايد اينطور استبداد زده بماند. در واقع براي اينکه رعايا از رعيت بودن سابق بيرون آيند و به يک انسان عاقل بالغ نقاد تبديل شوند، بايد يکسري امکانات فضايي ايجاد کرد که يکي از آنها ايجاد پياده راه است.

 

البته ايجاد پياده راه نيز به تنهايي کافي نيست، چراکه اگر شما پياده راه داشته باشيد بدون اينکه سيستم حمل و نقل عمومي درست کرده باشيد، بدون اينکه بتوانيد مسائل حمل بار را حل کنيد، بدون اينکه سيستم دوچرخه سواري و پياده رهواري را حل کنيد، بي معني خواهد بود. مثلا الان آمده ايم پياده روها را براي تفرج ملت يا قدم زدنشان درست کرده ايم. ولي درست بغل اين پيادهروها خيابان هاي پر از دود واقع شده است. يعني اگر شما به جاي ورزش کردن، آرام آنجا قدم بزنيد، براي سلامتي ريه تان خيلي بهتر است!

 

چه پياده رو و چه هر چيز ديگري فقط در يک سيستم هماهنگ جواب مي دهد. درون يک سيستم هماهنگ است که از يک چاقو مي توان براي پوست کندن ميوه يا براي کشتن يک نفر استفاده کرد! چاقو في النفسه نه خوب است و نه بد. بلکه مهم اين است که در يک سيستم از آن چه استفاده اي مي شود. خود پياده رو هم يک وسيله است براي رسيدن به يک چيز. پياده راه براي عده اي محدوديت هايي اجتناب ناپذير ايجاد مي کند، مانند دسترسي سواره به مغازه ها در هر زمان و حرکت سواره عبوري. ولي تمام اينها مسائلي هستند که مي توان حلشان کرد.

 

از اين لحاظ در پاسخ آن بحثي که شما فرموديد که "شهر چه چيزي به شهروند مي دهد؟" مي توان گفت: شهر در واقع امکانات رشد و شکوفايي -چه به عنوان فرد چه به عنوان جمع- مي تواند ايجاد کند. فعلاً شهر کامل ترين و پيچده ترين و به روزترين مکاني استکه در مقابل روستاها، اردوگاه و ... براي زندگي وجود دارد و شهر فرهنگ شهرنشيني را با خودش مي آورد و بايد بتواند اين فرهنگ را ايجاد کند. اگر نتوانست، اينطور نيست که بگوييم شهر نيست، بلکه شهر ناقصي است که بايد مسائلش را حل کرد.

 

 

 

خصوصيات پياده راه

 

مؤلفه هاي کيفي پياده راه در واقع همان توقعات فضايي يا مکاني از پياده راه است. يکي از ابتدايي ترين اين توقعات اين است که اين فضا بايد احساس امنيت و ايمني را القا نمايد. يعني مادر نگراني نداشته باشد که فرزندش با خودور تصادف مي کند و يا پيرزن و پيرمرد نگراني نداشته باشد که پايش به جايي گير کند و به زمين بخورد. چيزي ديگري که خيلي در پياده راه مهم است آن است که پياده راه يک مسئله تعامل اجتماعي است و متأسفانه آداب اجتماعي را نمي توان تنها از طريق رسانه هاي جمعي و نصايح پدر و مادر يادگرفت. بلکه مي بايستي آن را تمرين و تجربه کرد.

 

ما آداب و رسوم را از طريق تجربه هاي تلخ و شيرين نهادينه ميکنيم. بنابراين بايد امکانات فضايي لازم براي اين تجربه فراهم گردد. پياده راه (تنها) يکي از اين امکانات است. هرچند همه در تئوري به اين موضوع واقفند ولي در عمل خيلي ها به آن اعتقاد ندارند و فقط در حد شعار آن را مطرح مي کنند. ولي ما براي ايجاد يک فرهنگ مدني و فرهنگ شهري لازم داريم که افراد در جاهايي بتوانند با يکديگر روبرو شوند و برخورد مستقيم داشته باشند. بتوانند آداب اجتماعي را تجربه کنند. از اين رو، سرزندگي فضا نکته بسيار مهمي است. هرجا افراد زيادي حضور داشته باشند، خود به خود افراد بيشتري به آن سمت کشيده مي شوند و در جايي مثل پياده راه اين تعامل پيش مي آيد. البته درکوچه هاي محلي نيز تعامل وجود دارد ولي جنس آن با اين تعامل فرق مي کند. پياده راه در سطح شهر کار مي کند و شهروندان متنوعي در آن به تعامل مي پردازند ولي در کوچه تعامل بين دو همسايه اتفاق مي افتد و اين دو ماهيتاً باهم تفاوت دارند. ولي در پياده راه، تعاملات متنوع و متعددي وجود دارد. از چانه زدن بين مشتري و فروشنده تا لذت بردن از ديدن بچه هاي کوچک و غريبه و ديدن ديگران و لبخند زدن و... . البته هميشه تعامل بين افراد عاقبت خوشي ندارد؛ ممکن است دعوا هم باشد. بالاخره اين تضاد منافع وجود دارد.

 

خيلي ها معتقدند دست فروش ها بخاطر سد معبر نبايد در فضاي شهري حضور داشته باشند. در صورتي که پياده راه بدون دست فروش معنا ندارد. طي مطالعاتي که يکي از دوستان کرده بود به اين نتيجه رسيده بود که اين دست فروش ها مکمل مغازه ها هستند. اگرنه خود مالکين مغازه ها آنها را جمع مي کردند! اگر دقت کرده باشيد، اين دست فروشان شبها اجناسشان را داخل همين مغازه ها مي گذارند و مالکين مغازه ها اگر مخالف بودند، هيچ وقت اجازه اين کار را نمي دادند. مهمترين ويژگي اين مطلب، سرزندگي اي است که دستفروشان به پياده راه مي دهند.

 

 

 

تکامل پياده راه در طول تاريخ

 

نگرش پياده راه سازي نيز مانند بسياري از اقدامات در طول زمان دچار تغيير و تحول شده است. در ابتدا، يعني دوره مدرنيسم، سعي شد تا در کنار محيط سواره يکسري محور مستقل پياده نيز ايجاد شود. از آنجاکه خيلي به سواره اهميت داده بودند، درمقابل طرح هايي ارائه کردند که محورهاي پياده از محورهاي سواره جدا باشند. ولي محورهاي پياده در يکسري از سطوح مثل محلات جواب نداد و به فضاهايي سوت و کور تبديل شد.

 

پس از آن طراحان فکر مي کردند که حتماً جداره پياده راه و کف سازي آن بايد پر نقش و نقوش باشد و يا بقول خودشان صحنه پردازي شود. ولي بعدها متوجه شدند چيزي که بيشتر مردم را جذب مي کند، رويدادهايي است که در آن فضا اتفاق مي افتد. حواس مردم کمتر به کالبد است. به همين دليل سعي کردند، کف سازي پياده راه را ساده و بدون اختلاف سطح بگيرند. در طرح-هاي اوليه نور فضا را زياد مي کردند ولي ديدند که مغازه ها را تحت تاثير مي گذارد. بعد به اين نتيجه رسيدند که نور فضا بايد کمتر از نور مغازه ها باشد.

 

تفکر پياده راه سازي، در ابتدا، ميان طراحان شکل گرفت و به سرعت ميان بقيه اقشار انتشار يافت. مثلاً در شهر هانوفر آلمان که از طراحي تا ساختش را تجربه کردم در ابتدا، مغازه دارهاي مرکز هانوفر مخالف پياده راه سازي بودند. چون در ذهنشان جا افتاده بود که راننده ها مشتري هاي بالقوه آنها هستند و اگر سواره حذف شود، ديگر مشتري نخواهند داشت. ولي بعد از مدتي، در عمل ديدند که اوضاع درست برعکس تفکر آنها شد. مردم از همه جاي شهر مي آيند و در پياده راه ها گردش مي کنند. حتي عده اي از شهرهاي ديگر هم مي آيند و عملاً فروششان بالاتر رفت. به جايي رسيد که بعد از 5 ،6سال خود مغازه داران که در ابتدا مخالفين اين موضوع بودند، اتحاديه هايي تشکيل دادند که علاوه بر طرفداري از پياده راه سازي، شروع کردند به فشار آوردن به شهرداري براي ساختن پياده راه در مسير مغازه آنها. جنبش پياده راه سازي آرام آرام شروع شد و نه تنها نياز اجتماعي شهروندان را برآورده ساخت، بلکه آدمها را نيز تغيير داد و آنها را اجتماعي تر کرد.

 

البته اين پاسخگويي به نيازهاي شهروندان در پياده راه فرايندي تدريجي را طي نمود. مثلاً در ابتدا براي ايجاد ايمني بعضي جاها نرده گذاشتند يا سعي مي کردند افراد را در مسير خاصي هدايت کنند اما بعد متوجه شدند اين نرده در بعضي جاها حتي خود مخل ايمني است. براي همين تا آنجايي که توانستند نرده ها را کم کردند. زماني فکر مي کردند بعضي جاها تا آنجا که مي شود بايد مبلمان شهري گذاشت اما بعد از مدتي فهميدند که پياده راه به حدکافي شلوغ و سرزنده است که کسي نمي نشيند. بنابراين، به اين نتيجه رسيدند جز بخشي از مبلمان که واجب است مثل سطل زباله بقيه را حذف کنند.

 

در ابتدا شهرداري موظف به پيش بيني سطل زباله در هر 50 تا 100 متر بود. اما امروزه مي بينيم خود مغازه دارها فکر زباله ها را هم کرده اند.کسي که غذا مي فروشد، خودش هم سطل زباله اش را درکنار محل فروشش گذاشته است و مردم با گسترش رفتارهاي اجتماعي، همانجا کنار مغازه غذايشان را مي خورند. بعد از مدتي متوجه شدند وقتي که خود مغازه داران اين کار را مي کنند ديگر نيازي نيست شهرداري به اين تعداد سطل زباله در پياده راه قرار دهد. فقط کافي است در زمان هاي مشخصي زباله ها را جمع آوري کند. از اين طريق، يعني سپردن تأمين زباله دان به خود مغازه دار، هزينه هاي شهرداري هم به نسبت کاهش پيدا مي کند.

 

اروپاييان، برعکس ما، مرتب رفتارهاي انساني را مشاهده مي کنند و براساس آن تصميم گيري مي کنند. برخلاف اتفاقي که در کشور ما مي افتد. ما پشت ميز مي نشينيم و براساس ذهنيات خود تصميم مي گيريم و طراحي مي کنيم و وقتي که جواب نمي دهد، مردم را مقصر مي دانيم. در صورتي که مشکل از ماست که به صورت کاملاً انتراعي کار مي کنيم. وقتي ما جايي را جزء به جزء طراحي مي کنيم، عملاً داريم همه چيز را ديکته مي کنيم و هيچ ابتکار و آزادي عملي براي مردم باقي نمي گذاريم.

 

در صورتي که طراحان اروپايي همديگر را قبول دارند و به عنوان طراح براي شهروندان خود ارزش قائلند. در خيلي از جاها مي-گذارند تا افراد خودشان در طول زمان گوشه اي از کار را بگيرند. آنجاست که عقل جمعي حاکم مي شود. اما در اين مملکت ما مي خواهيم در جزئي ترين جنبه ها هم خودمان تصميم گيري کنيم. مانند لوکوربوزيه که ساختماني را براي فردي طراحي کرد، حتي قاب هاي روي ديوار را هم طراحي کرد. صاحب ساختمان وقتي طرح را ديد، خيلي تعريف کرد. اما گفت: "پس من چه کار مي توانم بکنم؟!" اين مشکل از طرح بود که همه چيز را ديده بود و طراح براي هرجايي فکر کرده بود... ديگر صاحب ساختمان نمي توانست تغييري در آن بدهد.

 

 

 

مشاهده تجربيات تاريخي

 

ما بايد سعي کنيم از تجربه پياده راه هاي مختلف که در ايران انجام شده چيزهايي ياد بگيريم. مثلاً ببينيم خيابان تربيت در تبريز قبلاً چه طور بوده، بعداً چه جوري شده است. وقتي يک فضاي تجاري طراحي مي شود، بايد فکر کسبه را هم کرد که آيا کسبه از اين وضعيت راضي اند يا نه؟ البته اگر راضي نبودند شهرداري نمي توانست 5،6 تا پياده راه ديگر در تبريز ايجاد کند. ولي اين کافي نيست؛ بايد از اين کسبه ها، مشتري ها و از کساني که براي اين کسبه جنس مي آورند و مراجعين به محل سوال شود و ببينيم اين کار چه حسن ها و عيب هايي داشته و اين تجربه را با کارهاي ديگري که مثلاً در مشهد يا در تهران انجام شده مقايسه کنيم.

 

 

 

سپردن کار به دست مردم

 

يکي از معيارهاي موفقيت پياده راه اين است که تا جايي که مي تواند در 24 ساعت شبانه روز کار کند. مثلاً پياده راه سپهسالار، چون اغلب مغازه هاي تجاري کيف و کفش فروشي در آن هستند، تا 9 شب بيشتر کار نمي کند. قوانين کشور نيز يکي از مشکلاتي است که ما داريم. در بعضي موارد که قوانين خوبي هم وجود دارد، از آن استفاده نمي کنيم. مطابق قوانين شهرسازي ما تنها مجازيم نوع کاربري را فارغ از فعاليت آن تعيين و به تصويب برسانيم. در حاليکه اين نوع فعاليت کاربري هاست که تعيين کننده ميزان استفاده از فضا در طول شبانه روز است. کاربري ها هم پس از تصويب تا حد زيادي غير قابل تغيير مي گردند. در حالي که خود مردم در طول زمان ،بهتر از هر طراح ديگري، متوجه مي شوند که يک محدوده به درد چه کاري مي خورد. همان محدوده سپهسالار اگر دست مردم بود، هتل و رستوران آن را بيشتر مي کردند. هرچه اين داستان ارگانيک تر و عادي تر جلو برود، راحت تر پيش مي رود و به نتيجه بهتري مي رسد.

* کارشناس امور شهري 

 

نظر شما