به گزارش شهر به نقل از فارس، شاعران ايراني در سوگ خليل عمراني اشعاري را سرودهاند.
محمدحسين انصارينژاد شاعر روحاني اهل جنوب ايران، در سوگ خليل عمراني شعري را هديه به روح استاد خليل عمراني سروده است:
ديريست در حصار مهآلود شيشهاي
اي شير خسته محو کجاهاي بيشهاي؟!
با خود مرا کجاي اساطير ميبري؟
آشفته از فسانهي فرهاد و تيشهاي؟!
درياست پيش چشم و غزل موج ميزند
بيتاب چون پرندهاي از پشت شيشهاي
بر ماسههاي ساحلياش خيره ماندهاي
فکر کدام گمشده مثل هميشهاي؟
دلواپس هجوم ملخهاي آفتي
حس ميکني فرود تبر را به ريشهاي
مشتاق روزنامهاي از بندر آمدي
بر ساحلي و با چمداني به گيشهاي
ققنوسوار سوختنت عين زندگيست
جز سوختن مباد مرا نيز پيشهاي
شاعر بلند شو و ببين خوب ميشوي
تا کي در آن اتاق و فضاي کليشهاي
گنجشکهاي تشنه بوشهر بر درند
از موج خيز شعر بيفشان تريشهاي
نغمه مستشارنظامي نيز در سوگ شاعر انقلاب خليل عمراني شعري سروده است:
پرواز را بهانه مکن استاد، حالا که وقت کوچ پرستو نيست
صبح است چشم پنجره را بگشا، اينجا به جز سکوت هياهو نيست
پرواز را بهانه مکن استاد، وقتي که فصل فاصله پاييز است
بارندگي زياد شده امسال، حال و هوا عجيب غمانگيز است
شال سياه، رخت عزا، مجلس، ديگر محرم از همه سو جاريست
بازار نوحه داغ شد از اين غم، شعر شکسته وقت عزاداريست
چيزي نمانده بود که برخيزي، شاگردها مقابل در بودند
مشتاق يک تبسم شيرينت، دلتنگ يک سلام دگر بودند
برخيز مرد نام تو بالاييست، پژمان ديريست که درياييست
قلبت اگر چه خسته پر از شعر است، چشمت اگر چه بسته تماشاييست
پرواز را بهانه مکن استاد، راحت بگو که خستهاي از دنيا
داغ هزار سرو جوان داري، دلگير و دل شکستهاي از دنيا
پرواز کن بهانه نميگيرم، پاييز فصل کوچ پرستوهاست
شايد بهار آمد و برگشتي، روزي که وقت خنده شب بوهاست
حامد حجتي از ديگر شاعران کشورمان نيز شعري در سوگ عمراني سروده است:
امير کوچه شيدايي و پريشاني
بخوان دوباره برايم خليل عمراني!
هزار يوسف گم گشته در تو پنهان است
تويي که ساکن آن کلبههاي احزاني
بگو که کوچه پر از عطر ياکريم شده
بگو که شعر بيايد به اين غزلخواني
هواي ماه محرم معطر از سيب است
پس از تنفس يک عمر سيب گرداني
چقدر دست که بر سينهات نواختهاي
چقدر گريه فرو ريختي تو پنهاني
هنوز هُرم نفسهات داغدارترين
هنوز زخم گلويت غم مسلماني...
کنار زلزله اشک خانه داشتهاي
به سمت قبله دلها نماز ميخواني
دلت پر است ز اعجاز واژهها تا صبح
شب سکوت زمين را بخوان چراغاني
چقدر زمزمه جاري است روي دفتر تو
در اين هواي گرفته ... هواي باراني
«دلم براي تو يک ذره شد بگو» اين بار
به بارگاه کدامين امام مهماني
مرتضي رحيمي از شعراي جوان نيز در يک رباعي به درگذشت خليل عمراني اشاره کرده است:
اينک ز جهان مصرع پاياني رفت
در نمنم اشک ابر باراني رفت
در آخر پاييز گلي پرپر شد
در فصل خزان خليل عمراني رفت