به گزارش خبرنگار فرهنگي شهر، نمايش «پشت بوم» به نويسندگي وحيد كيارسي و كارگرداني رهام مخدومي در سالن مهر حوزه هنري تهران روي صحنه رفته است و تا 30 دي ماه هر شب ساعت 17:30 به اجراي خود ادامه ميدهد.
داستان اين نمايش درباره مسافراني است كه هر يك به مسافرخانهاي در نزديكي حرم امام رضا (ع) ميروند و داستان خود را روايت ميكنند. در واقع قصه اين نمايش در مسافرخانهاي در مشهد ميگذرد.
از جمله بازيگران اين نمايش ميتوان به مهدي زمينپرداز، گيتا بهادري، وحيد نفر، محسن زرآبادي، فاطمه سرلك، مجيد آهنگران و محمدرضا ترابي اشاره كرد.
خورشيد كاروان در برج آزادي
نمايش «خورشيد كاروان» به كارگرداني محمود فرهنگ هر شب ساعت 18:00 به مدت 75 دقيقه در سالت اصلي برج آزادي به روي صحنه ميرود و تا 23 دي ماه اجرا دارد.
اين نمايش را مهدي متوسلي نوشته است. انوشيروان ارجمند، كرامت رودساز، فرهاد بشارتي، اسدالله بابايي، مهدي اميني، محمد سراج و به همراه 20 خردسال از جمله بازيگران اين نمايش هستند. همچنين طراحي صحنه اين نمايش برعهده حسين عالم بخش و آهنگسازي آن بر عهده سعيد ذهني است.
داستان «خورشيد كاروان» از عصر روز عاشورا پس از شهادت حسين و ياران او آغاز ميشود كه از آن به بعد خانواده او درگير ماجراهايي ميشوند. اين اثر بر اساس «هيهات» اثر زنده ياد ابوباسم حيادار است كه با اقتباس از داستان مشهور «دير راهب»، به واقعه پس از عاشورا ميپردازد.
نمايشي ديگر از رضا ثروتي
نمايش «وُيتِسك» با دراماتورژي، طراحي و كارگرداني رضا ثروتي در تالار حافظ هر شب ساعت 19:30 روي صحنه است و تا 30 دي ماه به مدت 100 دقيقه اجرا دارد.
اين نمايش را گئورگ بوشنر نوشته است و در آن مرتضي اسماعيل كاشي، ماكان اشگوري، حميدرضا الله بخش، پانتهآ پناهيها، اصغر پيران، بابك حميديان، بهمن عباسپور، مهدي كوشكي و آرمين هايراپتيان بازي دارند.
آرمان جعفري، محمد عقيلي و مجيد رحيمي جعفري تهيهكنندگي اين اثر را برعهده دارند. همچنين آكادمي هنر و خانه هنرهاي شهري مجريان طرح اين نمايش هستند. از جمله عوامل ديگر «وُيتِسك» ميتوان به رضا ثروتي به عنوان طراح صحنه و حركات، شيما ميرحميدي طراح لباس، آساسوار و مشاور كارگردان، سارا اسكندري طراح چهرهپرداز، بامداد افشار موسيقي و طراح صدا، كيوان كثيريان مشاور توليد، نيما محبي و راحله شمسآبادي دستياران كارگردان، آرمين هايراپتيان دستيار هنري، و غيره اشاره كرد.
نمايش «وُيتِسك» داستان مرد فقيري است كه تنها انگيزهاش را براي زندگي كردن به دست ميآورد مايحتاجي براي همسرش ميداند. او كه عاشقانه همسر و فرزندش را دوست ميدارد، با خيانت همسرش مواجه شده و از آن پس همه هستي و پديدههاي اطرافش را رو به زوال و نابودي ميبيند. ترسهاي او، كه بر گرفته از دنياي كابوس گونهاش است، در ذهن وي به شكل مفاهيمي چون آخرالزمان، فراماسونري (تشكلهاي زيرزميني و اسرارآميز) و جهانهاي موازي نمايان ميشود.