به گزارش گروه اجتماعي شهر، بنابر آمار سازمان ثبت احوال استان تهران در 8 ماه اول سال جاري طلاقهاي ثبت شده 6 درصد افزايش داشته و ازدواج 1.7 درصد کاهش پيدا کرده است. اين روزها دغدغههاي اقتصادي جامعه چنان پررنگ شدهاند که حتي اين آمارهاي نگران کننده جايي براي مطرح شدن در رسانهها را پيدا نميکنند.
کاهش نرخ ازدواج درحالي اتفاق ميافتد که در اين سالها دهه شصتيها (مخصوصا بازهي 59 تا 66) که بيشترين سهم از جمعيت ايران را دارند در سن ازدواج قرار گرفتهاند و اگر ميانگين سن ازدواج فعلي که 27 سال است را هم در نظر بگيريم قاعدتا بايد شاهد افزايش چشمگير ازدواجها در سالهاي اخير باشيم.
همين مساله نشان ميدهد که در اين سالها تعداد بالايي از جوانان به دلايل گوناگون از ازدواج سرباز ميزنند؛ به شکلي که رييس سلامت جمعيت و خانواده وزارت بهداشت ميگويد: اکنون 8 ميليون جوان در کشور آماده ازدواجند.
اين آماده بودن بيشتر به معني يک نياز است؛ اينکه 8 ميليون جوان در سن ازدواج قرار دارند و اگر شرايط برايشان مهيا باشد و از لحاظ مسکن و شغل مشکلي نداشته باشند بايد شاهد 4 ميليون ازدواج به تاخير افتاده باشيم.
اين درحالي است که در آمار کشوري سال 90 تنها 874 هزار و 791 ازدواج به ثبت رسيده است و اين نشان دهنده حجم بالاي جوانان در صف ازدواج است.
حمايت از ازدواج جوانان از شعار تا عمل
هرچند در سالهاي گذشته، دولت طرحهاي گوناگوني را براي تسهيل ازدواج مطرح کرده است اما در عمل آمارها نشان ميدهد نه تنها اتفاقي در زمينه تسهيل ازدواج رخ نداده بلکه شرايط ازدواج بسيار دشوارتر از گذشته است.
بيکاري علت همه دردها
آمارها حاکي از آن هستند که در سال 85 ميزان افراد شاغل در کشور در حدود 20 ميليون 476 هزار نفر بوده است؛ اين در حالي است که با گذشت نزديک به هفت سال و افزايش چند ميليوني جمعيت کشور و درآمد 700 ميليارد دلاري از فروش نفت اين آمار تغيير محسوسي نداشته است.
آمار رسمي مرکز آمار که مربوط به طرح آمارگيري نيروي کار در بهار 1389 است نشان دهنده وجود 20 ميليون و 678 هزار 561 نفر شاغل در سال 89 است.
اين اتفاق درحالي رخ مي دهد که از سال 85 با تغيير در تعاريف آماري، تعريف «فرد شاغل» از يک روز کار در هفته به يک ساعت کار در هفته کاهش يافته است و با اين وجود بر اساس اعلام مرکز آمار هم اکنون نرخ بيکاري جوانان 15 تا 29 ساله در کشور 23 درصد است. همه اين آمارها نشان از وضعيت وخيم بيکاري است که شايد اولين نياز براي يک ازدواج باشد.
مسکن همچنان آرزوست
هرچند وقتي در گوشه و کنار بزرگراههاي بزرگ از ميان شهرها عبور ميکنيم به ساختمانهاي مسکن مهر با تابلوهاي بزرگ برميخوريم که به زعم دولتمردان با اين پروژهها ديگر هيچ ايراني بيخانه نخواهد بود؛ اما واقعيت اين است که براي اسم نويسي و ورود به داستان مسکن مهر بايد متاهل بود و هنوز حتي بسياري از افراد متاهل نتوانستهاند مسکن مهري شوند چه برسد به جواناني که ميخواهند از هفت خان ازدواج بگذرند.
همچنين تورم بالاي در سالهاي گذشته قيمتهاي مسکن را افسانهاي کرده است؛ اگر ديروز کارمندان ميتوانستند در رويايشان حساب و کتابي براي خانه دار شدن داشته باشند امروز ديگر حتي خوابش را نميبينند.
کمکهايي که ديگر نيست
در سالهاي گذشته وعدهها هرچه پررنگتر شدند عملها از رمق افتاده تر گشتند. اگر روزي دولتمردان وعده پرداخت کمک ميليوني براي نوزادان را در بوق و کرنا کردند، امروز بانکها حتي ديگر توان پرداخت وام ازدواج را هم ندارند. گزارشها حاکي است که جوانان ازدواج کرده براي دريافت وام چند ميليون توماني ازدواج که ديگر با مخارج روز هيچ تناسبي ندارد به آينده دور و نوبت گرفتن حواله ميشوند. اگر روزي خريد خودرو ثبت نامي بود امروز گرفتن وام ازدواج هم ثبت نامي شده است و بنابر گزارشها بسياري از بانکها اعتباري براي پرداخت وام ازدواج ندارند!
اين سه حلقه معيوب، کلاف سردرگم تجرد ماندن بسياري از جوانان امروزي است که شايد در سخن و ظاهر علاقهاي به تشکيل خانواده نشان نميدهند اما در واقع موانع ازدواج اين روزها آنچنان دشوار است که کسي حتي اجازه فکر کردن هم درباره آن را به خود نميدهد. در پايان بايد پرسيد مسئول گره کور ازدواج کيست؟ کدام برنامهها و طرحها اين وضعيت را رقم زدند؟ مسئول هر که باشد مشخص است که باز کردن گره نياز به حوصله و تخصص و زمان کافي دارد.