به گزارش شهر به نقل از فارس، مهرماه امسال بود که رهبر معظم انقلاب در ديدار با هزاران نفر از جوانان استان خراسان شمالي، بحث مهمي در مفهوم پيشرفت اسلامي بر مبناي «سبک زندگي» و «تمدنسازي نوين اسلامي» بيان کردند. ايشان فرمودند: ايمان و تقليد نکردن از غرب، لازمه شکلگيري فرهنگ زندگي اسلامي است.
«سبک زندگي» يا Life Style در غرب ـ که خاستگاه آن است ـ سبک زندگي شيوه و روش زندگي فرد در حوزههاي مختلف زندگي او اعم از فردي يا اجتماعي است. در واقع، اين عبارت بيشتر در خصوص تطابق زندگي فردي با تيپهاي شخصيتي يا گروهي خاص به کار ميرود. حال سؤال اينجاست اگر فردي بخواهد سبک زندگي خود را شکل دهد، بر چه اساسي بايد از انواع و اقسام سبکها و شيوههاي رفتاري، يکي را انتخاب يا حتي اختراع کند؟
در نگاه غير ديني، اين انتخاب به سادگي صورت ميگيرد، چرا که اصالت با فرد و علايق اوست و در سود و لذت خلاصه ميشود. اما در آيين انسانساز اسلام، فرد مسلمان نميتواند چنين رفتاري داشته باشد بلکه بايد زندگي خويش را بر اساس اصول و آموزههاي ديني شکل دهد.
بر همين اساس، اگر بخواهيم دين را براى مخاطبان امروز تبليغ کنيم، بايد بيش از هر چيزى، به سبک زندگى دينى توجه کنيم و ويژگيهايش را برشماريم. اين موضوع از طريق مراکز فرهنگي اجتماعي نظير «هيئتها» و «مساجد» به صورت غير رسمي و از طريق «فرهنگسراها» به صورت رسمي قابل ترويج و پيگيري است.
به همين منظور و به بهانه برپايي نخستين نمايشگاه سبک زندگي ايراني اسلامي فرهنگسراي خاوران با «امير خوراکيان» رئيس سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران و متولي فرهنگسراهاي پايتخت گفتوگو کرديم که در ادامه ميخوانيد.
* به عنوان نخستين سؤال بفرماييد در مسير تعالي سبک زندگي اسلامي-ايراني و اقداماتي که با تکيه بر بيانات رهبر معظم انقلاب بايد در اين زمينه انجام شود، چه فرآيندي را پيش رو ميبينيد و به نظر شما چه مقدماتي براي انجام فعاليتهاي کارشناسي و دقيق در اين راستا بايد فراهم شود؟
ـ از اينکه به موضوع سبک زندگي ميپردازيد، تشکر ميکنم. اين خواست مقام معظم رهبري هم بوده که نخبگان اهميت اين موضوع را دريابند و به بررسي ابعاد مختلف آن اعم از ريشهها و عواملي که در آنها رشد لازم را نداشتيم و همچنين راههاي رفع موانع و حل مشکلات بپردازند. ورود رسانهها براي بررسي اين موضوع، تحقق بخشي از خواسته رهبري است که هم در جامعه گفتمانسازي ميکند و هم براي نخبگان زمينه را به وجود ميآورد که به اين مبحث توجه ويژه داشته باشند.
«سبک زندگي» بايد با تأکيد بر روح دين طراحي شود
در مسئله مهم سبک زندگي، چند مرحله و موضوع اهميت دارد: مرحله اول در مقام مباحث معرفتي و شناختي است. نبايد به اين دليل که برداشت ما از سبک زندگي، روش زندگي کردن است، مباني اين موضوع را در نظر نگيريم و تصور کنيم که بايد تنها يک مجموعه الگوسازيهاي ريز رفتاري داشته باشيم. اگر به جنبه معرفتي و شناختي مقوله توجه نشود، حتماً در مراحل بعدي با مشکل مواجه خواهيم شد.
اين عرصه مهمي است که بتوانيم در فضاي معرفتي، با تأکيد بر روح دين، معارف ديني و فرهنگ اسلامي خودمان، شناخت درستي را از موضوع سبک زندگي داشته باشيم. بررسي سبک زندگي بدون نگاه به اصل «هدف از زندگي» امکانپذير نيست. يعني اين مقوله از آن نگاهي که انسان به اصل و هدف زندگي دارد، سرچشمه ميگيرد. اين مبنا بايد حتما مورد توجه قرار بگيرد.
در طراحي سبک زنگي متناسب با شرايط روز ضعف داريم
مرحله دوم بحث طراحي است و اينجا بحث خيلي دقيق و پر معناست. در اين مرحله بايد با الهام از آن مباحث شناختي و معرفتي، سبک زندگي را متناسب با شرايط روز در عرصهها و ميدانهاي مختلف طراحي کنيم. اين کار بسيار دقيق و حساس و در عين حال نيازمند شناخت، تجربه، سليقه، دوري از افراط و تفريط و توانمندي در طراحي است.
ضعف اصلي ما در اين مرحله است. در مقام شناخت و حوزه معرفتي، به اين علت که انقلاب ما بر اساس خواستههاي اسلامي و ديني مردم بوده مشکلي نداشتيم. اما اينکه در ابعاد مختلف سبک زندگي، بر اساس همان مبناي معرفتي طراحي داشته و در ارتباط با اينکه چگونه بايد رفتار کرد، پاسخگو باشيم، کاستي هاي زيادي داريم.
اگر طراحي سبک زندگي حقيقتا مبتني بر معارف ديني و اسلامي، هوشمندانه و با سليقه انجام شود، ويژگي ها، امتيازات و جامعيت اسلام در برابر ديدگان همه انسان هاي عالم درخشش پيدا خواهد کرد.
الگويي که با اجماع همراه نباشد، فراگير نميشود
مرحله سوم، مرحله مورد تأکيد من است و فکر ميکنم اگر اين مرحله نباشد، زحمات به نتيجه نميرسد. اين مرحله اجماع بر سر طراحي است. براي مثال ما ميگوييم، الگوي نشاط و شادماني ميخواهيم و اين مطالبه مورد تأييد دين و در عين حال خواسته نظام است. همه علاقهمند هستند که اين نشاط اجتماعي وجود داشته باشد. بر اين اساس شما بايد ببينيد که الگوي نشاط اجتماعي چيست؟ يعني ما در زندگي مبتني بر معارف اسلامي و ايراني اگر خواستيم که نشاط اجتماعي سالم داشته باشيم آن الگو چه ويژگيهايي دارد؟ پس از شناخت بايد آن الگو را طراحي کنيم. تصور کنيد که اجماعي روي اين الگوي طراحي شده صورت نگيرد. چطور ميتوان آن را فراگير کرد؟ اين الگو تا زماني که فراگير نشود، سبک زندگي نميشود. اگر زماني که الگو طراحي شد، به عدد سلايق موجود جامعه در ارتباط با آن الگو اختلاف نظر وجود داشته باشد، نميتوان سبک زندگي در آن موضوع خاص را در جامعه نهادينه کرد. موضوع اجماع بر سر طراحي که در حوزه سبک زندگي صورت ميگيرد به مديريت فرهنگي کشور بر ميگردد.
به اين مرحله از زوايه ديگر نگاه ميکنم، چون بسيار مهم است و اگر از همين ابتدا در ارتباط با آن فکر نشود حتماً در آينده با مشکلاتي مواجه خواهيم شد که در پي آن فرهنگ عمومي را با دهها سليقه متفاوت روبهرو ميکنيم و در نهايت هم مشخص نخواهد بود که کسي بتواند راه خود را از ميان اين سليقهها انتخاب کند.
سبک زندگي وقتي ارزشمند است که نهادينه شود
سبک زندگي وقتي ارزشمند است که نهادينه شود، يعني تکرار شود و همه يا حداقل اکثريت جامعه آن را به عنوان يک هنجار بپذيرند. در آن صورت اگر کسي خلاف آن رفتار کند مساوي با ناهنجاري است. در غير اين صورت اگر قرار باشد هنجار و ناهنجار به هم آميخته باشد و مرز اين دو شفاف نباشد، نميتوانيم آحاد جامعه را در انتخاب راه درست راهنمايي و کمک کنيم.
به خاطر شفاف شدن موضوع يک مثال کوچک ميزنم. رفتار مردم در خصوص کمربند ايمني را در نظر بگيريد. شما در ارتباط با اين موضوع و براي ثابت کردن اهميت آن مشکلي نداريد. اين موضوع طبيعي است. ميتوانيم بگوييم تا يک دهه قبل هيچ کس کمربند ايمني نميبست اما الان هر کس نبندد همه به عنوان ناهنجاري و مشکل به آن نگاه ميکنند. اين موضوع سريع نهادينه شد چون همه در ارتباط با آن اجماع داشتند. در اين زمينه مسئله روشن بوده اما در خيلي از موضوعات ميبينيم که حساسيتها روشن نيست. مثلا در مباحث گوناگون در حوزه سبک زندگي در ارتباط با خانواده، ازدواج، عرصه هاي گوناگون اجتماعي، مصرف رسانهها و بسياري از مسائل روزمره و واقعي که با آن سرکار داريم. اگر اين اجماع صورت نگيرد در تبيين موضوع سبک زندگي موفق نبودهايم.
يکي از موضوعات مهمي که در اين زمينه ميتوان مثال زد مراسم ازدواج است. اگر در ارتباط با طراحيهاي مرتبط با اين موضوع اجماع صورت نگيرد در قالب همان حرف و محتواي رسانهها باقي ميماند.
سبک زندگي با الگوسازي تبديل به هنجار ميشود
مرحله بعدي الگوسازي است. به اين ترتيب بر اساس حوزهشناختي و معرفتي که داريم سبک زندگي را در موضوعات مختلف طراحي ميکنيم؛ بر اين طراحي اجماع هم صورت ميگيرد و در مرحله بعد بر اساس طراحي که صورت گرفته و در آن به اجماع رسيده ايم، الگوسازي انجام ميشود.
فرض کنيد در قالب همين موضوع ازدواج بايد الگوسازي کنيم. يعني نمونههايي از اين موضوع در شرايط ايده آل را طراحي و در مرحله آخر تکثير و تبليغ و ترويج کنيم تا آن الگوها در جامعه نهادينه شوند.
در نتيجه، به نظر من حداقل 4 مرحله کار مهم در حوزه سبک زندگي بايد صورت پذيرد. اول طراحي موضوعات مبتني بر معارف ديني، دوم اجماع نخبگاني و مديريتي، سوم الگوسازي و چهارم تکثير، تبليغ و ترويج.
به نظر من اگر در طراحي سبک زندگي کاري دقيق و با سليقه، به دور از افراط و تفريط انجام دهيم ميتوانيم اخلاق و رفتار مردم جهان را در شرايط فعلي تسخير کنيم. اين حرف را به دو دليل ميگويم. يکي اينکه در روزگاري زندگي ميکنيم که پيامدهاي تباهي آفرين فرهنگ غرب براي همه روشن شده و ديگر اينکه امروزه با اين مسئله مواجه هستيم که احساس رسيدن به بنبست در مردم گوشه و کنار دنيا وجود دارد و عطش معنويت کاملا مشهود است. در چنين شرايطي که مردم به دنبال معنويت، سعادت واقعي، ارزش و کرامت انساني، زندگي سعادتمندانه و رهايي از ماديت صرف و خالي از اخلاق هستند.
اگر بتوانيم طراحي خوبي از سبک زندگي داشته باشيم، بدون هيچ سر و صدايي ميتوانيم اخلاق مردم دنيا را تسخير کنيم. اين همان چيزي است که در معارف ديني به عنوان محور اصلي تبليغ پيامبر اسلام(ص) ميبينيم. در اسلام کساني را ميشناسيم که قبل از اينکه ايدئولوژي پيامبر را بشنوند تحت تأثير رفتار و سبک زندگي ايشان قرار ميگرفتند و بعد با مباني و ايدئولوژي او آشنا شدند.
ارائه خدمات عمومي و بهبود فضاي شهري در تعالي سبک زندگي مؤثر است
* با توجه به اينکه يکي از ارکان اصلي فرهنگسازي در هر شهر، مديريت شهري آن است، به نظر شما در جريان تعالي سبک زندگي شهروندان چه نقش و جايگاهي دارد؟ به بيان ديگر، آيا ميتوان رابطهاي ميان زيبايي بصري و آباداني محيط با سبک زندگي مردم و نگرش آنها قائل شد؟
ـ به نظر من نقش مديريت شهري حداقل در سه حوزه بسيار مهم و تعيين کننده است: اول؛ در فعاليتها و برنامههاي اجتماعي شهرداري به اين معنا که در اين فعاليتها بايد مسئله سبک زندگي يک اولويت و مسئله اساسي باشد. دوم؛ کيفيت ارائه خدمات در شهر به اين معنا که نحوه ارائه خدمات توسط مديريت شهري ميتواند الگودهنده و تنظيم کننده سبک زندگي باشد و سوم؛ ساخت و توسعه فضاهاي کالبدي و فيزيکي شهر که طراحي، کاربري و نحوه ساخت اين فضاها هم مي تواند بر سبک زندگي شهروندان تأثيرگذار باشد.
در نتيجه علاوه بر کارهاي فرهنگي مديريت شهري که ميتواند مستقيماً مسئله سبک زندگي را هدف قرار دهد، نحوه ارائه خدمات عمومي و همچنين فضاهاي کالبدي شهر نيز در تنظيم سبک زندگي تأثير جدي دارد. براي مثال حمل و نقل عمومي يکي از خدماتي است که توسط مديريت شهري ارائه ميشود. اگر ما اين خدمات را به گونهاي ارائه کنيم که شهروندان را مجبور کنيم به عدم رعايت حقوق ديگران و يا بينظمي و يا ناهنجاريهايي از اين قبيل حتما نقش منفي در سبک زندگي اسلامي ايراني داشتهايم. با اين نگاه بالعکس اگر کيفيت ارائه خدمات عمومي در حوزه حمل و نقل به گونهاي باشد که به طور طبيعي مردم تشويق به رعايت حقوق يکديگر، احترام به هم، نظم، بردباري و ارزشهايي از اين قبيل بشوند، طبيعتاً نقش بسيار مؤثري در سبک زندگي ايفا کردهايم. اينجاست که وقتي کار فرهنگي هم به اين زمينه مثبت ضميمه شود بسيار تأثيرگذار و نتيجهبخش خواهد بود.
تغيير در سبک زندگي نبايد با رويکرد سلبي همراه شود
مسئله ديگر در حوزه سبک زندگي، دقت در ناهنجاريها و نقاط مخالف با سبک زندگي اسلامي است. اگر بخواهيم به اين حوزه وارد شويم حتما با عواملي که مانع ماست مواجه خواهيم شد. بايد براي اين عوامل برنامهريزي کنيم. معتقدم نبايد نقطه آغاز فعاليتهاي ما برخورد با ناهنجاريها باشد. در بحث سبک زندگي نبايد شروعمان برخورد با سبک زندگي غير اسلامي باشد. اول بايد در زمينه طراحي، الگوسازي و مدلسازي اقدام کنيم. اگر طراحي ما درست و خوشسليقه و متناسب با ذائقه مخاطب باشد، تبديل آن جريان به سبک زندگي اگر چه کار دقيق و حساسي است اما درست و راحت خواهد بود و ميتوان افکار و رفتار جامعه را به صورت منطقي به آن جهت داد. وقتي که شما جايگزيني تعريف نکردهايد و به الگوي درست نرسيدهايد، اگر بخواهيد با آن چه که هست مبارزه کنيد، باعث تنش ميشود.
در واقع وقتي در جريان امر به معروف، معروف را توسعه ميدهيد، خودش انقدر جذاب و شيرين است که احساس خوشبختي و سعادتمندي و نشاط معنوي ايجاد ميکند و خودش بهترين تشويق براي دوري از منکر است. لذا لزومي ندارد نقطه شروع ما مقابله با ناهنجاريها باشد.
براي تحقق سبک زندگي، «اخلاق و فرهنگ شهروندي» را پيگيري ميکنيم
* همه مباحثي که تا اينجا مطرح شد در حوزه نظر است. اگر موافق باشيد از شعارزدگي اجتناب کنيم و وارد حيطه عمل شويم. با توجه به تغييراتي که در روند آموزشي فرهنگسراها انجام گرفته است (نظير حذف کلاسهاي آموزش يوگا) به نظر ميرسد سازمان متبوع جنابعالي رويکرد خاصي به موضوع سبک زندگي دارد. تاکنون چه اقداماتي در سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران انجام گرفته است؟
ـ خوشبختانه از دو سال قبل مسئله سبک زندگي به عنوان يکي از اصليترين محورهاي فعاليت سازمان تعيين شده است. در طول دو سال گذشته اولويتهاي موضوعي سازمان را استخراج کرديم. يعني اسناد فرادستي را در طول دو سال گذشته مطالعه و وضعيت شهر تهران را هم بر اساس 9 پژوهش بررسي کرديم و از بين اين دو مطالعه موضوعاتي که ميتوانست محورهاي فعاليت ما باشد، استخراج شد. از بين اين موضوعات تعدادي را اولويت قرار داديم. اين باعث ميشود که سازمان هدفمندتر و در عين حال نتيجهبخشتر فعاليت کند. اين اولويتها و اهداف دستهبندي شدند. يک بخش به موضوع سبک زندگي اختصاص دارد که همان اخلاق و فرهنگ شهروندي در موضوعات مختلف است. تقويت هويت ايراني-اسلامي از منظر ملي، ديني، انقلابي و محلهاي و همچنين مديريت تغييرات فرهنگي دو حوزه ديگري است که اولويتهاي موضوعي سازمان ذيل آن تعريف شدهاند. از اين رو ما در دو سال اخير به موضوع سبک زندگي توجه ويژهاي داشته ايم.
بعد از اين که اين موضوع از سوي مقام معظم رهبري به طور جدي مورد تأکيد قرار گرفت، علاوه بر فعاليتهاي موجود، طرح ميانمدتي را نيز تهيه کرديم که چهار مرحله است. در مرحله اول با عنوان تمهيدات، مجموعهاي از امور را برشمردهايم که بايد انجام شود؛ يعني تمهيداتي که بايد در سبک زندگي مورد توجه قرار گيرد. براي مثال شناسايي اساتيدي که در اين حوزه فعال هستند و يا ايجاد بانک اطلاعاتي و شناسايي موسساتي که راجع به اين موضوع فعاليت دارند.
مرحله دوم توليد محتواست که در اين مرحله پژوهشهايي را تعريف کردهايم. منظور من توليد محتواي نظري خيلي عميق نيست، بلکه توليد محتوايي است که به همان طراحي کمک ميکند. مرحله سوم توليد برنامه است و اينکه چه برنامههايي را بايد اجرا کنيم و مرحله چهارم موضوعات و نکاتي است که در حوزه اجرا مطرح خواهد بود.
33 برنامه در زمينه بهبود وضعيت حجاب و عفاف داريم
اقدام ديگري که انجام دادهايم اين است که برنامههاي موجود را با هدف تنظيم براي ايفاي نقش در حوزه سبک زندگي بررسي کرديم که در بين آنها کداميک ظرفيت پيگيري در مقوله سبک زندگي را دارد. از ميان نزديک به 6 هزار و 500 برنامه اي که در سال 91 داريم بيش از هزار و 500 برنامه قابليت پيگيري در اين زمينه را دارند. مثلا در حوزه حجاب و عفاف 33 برنامه ما ظرفيت پيگيري و تحقق در مسئله سبک زندگي را دارند. 46 برنامه در حوزه محيط زيست شهري مثل فرهنگ بهداشت و نظافت شهري اين ظرفيت را دارند. همچنين در موضوعات مختلف نظير آيين همسايگي، آرامش روحي، الگوي مصرف، نهاد خانواده، فرهنگ مطالعه، مشارکت شهروندي و انضباط اجتماعي برنامهها را شناسايي کرديم و در مجموع يکهزار و 526 برنامه از برنامههاي موجود امسال را به سمت محوريت تعالي سبک زندگي هدايت و برنامهريزي کرديم.
در سال 92 رويکرد ويژهاي به آموزش داريم
حوزه بعدي فعاليت سازمان در بخش آموزش است. مسئله آموزش يکي از مهمترين برنامههاي ماست و در فرهنگسراها اين موضوع را مورد توجه ويژه قرار داديم. از نظر طراحي رشتههايي که به اين حوزه مرتبط ميشود، اقدام بزرگي صورت گرفت.
براي مثال مديريت استرس در خانواده، تعامل اجزاي گوناگون خانواده با هم مثل روابط همسران، روابط فرزند و والدين و مسائلي که در خانواده وجود دارد، ارتباط با رسانهها، نحوه مواجهه با ناهنجاريها در جامعه و موضوعاتي از اين دست را در آموزش مورد توجه قرار داديم.
در آينده، نزديک به 200 اثر آموزشي در اين حوزه را در دو بخش ارائه خواهيم کرد. بخشي از اين محصولات مربوط به آموزش هاي مداوم است. يعني موضوعاتي که براي 15 يا 20 جلسه آموزش داده ميشود. بخشي هم آموزشهاي مکمل است. براي مثال شما براي آموزش گلدوزي سر کلاس آمدهايد اما در همين دوره آموزشي محصولات کوچکي را دريافت ميکنيد که آن محصولات در حوزه سبک زندگي و اخلاق شهروندي است.
با اين دو رويکرد، براي تحقق برنامههاي مرتبط با تعالي سبک زندگي تحولي ارزشمند در حوزه آموزش خواهيم داشت که معتقديم اين مسئله بسيار مهم است. حوزه آموزشهاي رسمي کشور از جمله حوزههايي است که بايد مسئله سبک زندگي را به صورت جدي دنبال کند ولي هم اکنون اشکالات زيادي دارد و لازم است به اين حوزه به طور جدي توجه شود.
اقدام بعدي که در نظر داريم اين است که بعد از ماه صفر تا پايان سال، ويژه برنامه هايي در روزهاي جمعه هر هفته را به موضوع مشخصي از موضوعات مرتبط با سبک زندگي اختصاص دهيم.
علاوه بر اين اقدام، برنامه ديگري را هم در نظر گرفتهايم، فرهنگسراهاي موضوعي است. يعني در موضوعاتي که مرتبط با سبک زندگي است فرهنگسراي موقتي داريم که به صورت کوتاه مدت مجموعه اي از محصولات، خدمات و برنامهها را در ارتباط با آن موضوع خاص ارائه ميکنند. اين برنامه ها پايان سال جاري آغاز ميشوند و در سال آينده هم ادامه خواهند داشت.
سخنان رهبر انقلاب يکي از اسناد فرادستي در طراحي سبک زندگي است
*براي ايجاد اجماع و استفاده از يک الگوي ثابت براي انجام اين برنامهها از چه منابعي استفاده کرديد؟
ـ مجموعهاي از اسناد فرادستي مورد توجه بودهاند. براي مثال فرمودههاي مقام معظم رهبري، متون اصلي ديني، برنامه پنج ساله توسعه کشور، سياست هاي کلان فرهنگي نظام، برنامه پنج ساله شهرداري، اساسنامه سازمان فرهنگي هنري شهرداري و همه موضوعاتي که به نوعي ميتواند براي ما مستندي باشد که از آن ارتزاق فکري کنيم اسناد فرادستي به حساب مي آيند.
* ارزيابي شما از وضع موجود چيست و تصور ميکنيد در مجموعه خودتان چقدر بر فرهنگ مردم تأثيرگذار بودهايد؟
ـ اظهار نظر در ارتباط با اين مطلب کمي سخت است، چون مقياس و متر مشخصي ندارد که بتوانيم آن را اندازه کنيم يا درصدي را اعلام کنيم. ولي من در سه پارامتر نظرم را اعلام ميکنم که حرفم خيلي کلي نباشد و دقيقتر باشد.
يک پارامتر در ارتباط با حجم و کميت برنامههاست، چه از نظر حجم برنامهها و فعاليتها و چه از نظر وسعت فضاها با کاربري فرهنگي و اجتماعي. معتقدم در حجم فعاليتهاي فرهنگي و حتي در ايجاد و گسترش فضاهاي جديد فرهنگي تقريباً در 8 سال اخير در شهرداري ميتوانيم مدعي باشيم که کارنامه پرافتخاري داريم و رشد فوقالعاده قابل توجهي در چند سال اخير داريم.
پارامتر ديگر تنظيم محتواي برنامههاي فرهنگي با در نظر داشتن ملاکهاي اسلامي و ديني است که در اين زمينه هم يکي از دورههاي بسيار خوب را در سالهاي گذشته پشت سر گذاشتيم. به اين ترتيب که هر ماه و هر سال که از فعاليتهاي شهرداري گذشته، درصد الهام گرفتن برنامههاي فرهنگي شهرداري از معارف اسلامي بيشتر شده است.
همنوايي دستگاهها در عرصه فرهنگ به جريانسازي ميانجامد
ملاک سوم همسويي و مکمل بودن برنامههاي شهرداري با برنامههاي ساير نهادها و دستگاههاست. معتقدم ما در اين زمينه دچار اشکالات و نواقص بسيار زيادي هستيم. همنوايي در عرصه فرهنگ بسيار مهم است. اگر حجم برنامههاي شهرداري با رويکرد دستگاههايي که در اين حوزه فعال هستند همسو و هماهنگ باشد، جريانسازي فرهنگي ويژهاي اتفاق مي افتد. در اين قسمت نه تنها در شهرداري، بلکه در کل نظام مديريت فرهنگي کشور ضعف داريم. هر چه بتوانيم ميزان همپوشاني و تکميل برنامه ها و در حقيقت هماهنگ بودن بخش هاي مختلف را افزايش دهيم و تقويت کنيم، ميزان اثرگذاري برنامه ها را بالا برده ايم.
در نهايت معتقدم که به نسبت دوره هاي مشابه گذشته فعاليتهاي خوبي صورت گرفته است. انقلاب اسلامي ايران يک انقلاب فرهنگي بوده و براي ساختن افکار و انديشه ها به وقوع پيوسته و هم اکنون در دنيا به عنوان يک الگو مورد توجه است. اما اقداماتي که ما انجام دادهايم به نسبت جايگاهي که امروز در برابر ديدگان بشريت داريم و معارف بلند ديني و اسلامي که داشتيم، کم است